eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤يا رب چه قشنگ است و 🕌چه زيبا حرم قم 🖤 چون جنت اعلا، 🕌حرم محترم قم 🖤 بانوي جنان، 🕌اخت رضا، دختر موسی 🖤دردانه زهرا و ملائک خدم قم 🖤اين مژده بس او را 🕌كه بهشت است جزايش 🖤 هر كس كه زيارت كندش در حرم قم 🕯وفات كريمه اهل بيت حضرت معصومه (س) تسلیت باد 🏴
دوست داشتن را بیاموزیم دوست داشتن ،بودن نیست... ماندن است !!
خوشبختی گاهی یعنی اینکه تنور خانه ات دلش گرم باشد و پشت پنجره برف ببارد آرام آرام و تو دلت نخواهد هیچ چیز در زندگی تو عوض بشود
تویی دریا منم ماهی چنان دارم که می‌خواهی بکن رحمت بکن شاهی که از تو مانده‌ام تنها
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸 عشق بازی کار فرهاد است و بس دل به شیرین داد و دیگر هیچکس مهر امروزی فریبی بیش نیست مانده ام حیران که اصل عشق چیست؟ ☘
من گرفتار و تو در بند رضای دگران من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران
حالا دیگر؛ دنیا با همه ی بزرگی اش؛ برایم کوچک شده! می توانم بگویم که دیگر کم آورده ام! باران که می بارَد دلتنگم... آفتاب که می تابد دلگیرم... انگار هیچ چیزی دیگر خوشحالم نمی کند نمی شود بیایی؟ قرارِ دل های بی قرار. ‌‌ ❄️🍀
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه ی پشمینه بینداز و برو
هر آدمی توانِ تجربه کردن عشق را دارد اما تنها کسی قادر است عشقش را تازه نگاه دارد که آن را مانند گلی در گلدان آبیاری کند... زندگی شاید همین باشد
(خوان ششم) در خوان ششم رستم اولاد را با کمند بر درختی بست و خود رو به جایگاه ارژنگ دیو نهاد. وقتی به خیمه ارژنگ دیو رسید .نعره ای زد و چون ارژنگ دیو از خیمه  بیرون آمد رستم مهلتش ندادوبا یک ضربه سر از تنش جدا کردو سر خون آلودش را در میان لشکر انداخت وبا شمشیر به میان لشکر افتادو آنجا را از وجود دیوان پاک کرد. کاوس در زندان صدای شیهه رخش را شناخت. همه شاد شدند و بزرگانی و سردارانی مانند طوس ، گیو، شیدوش و بهرام او را در میان گرفتند و رستم نزد شاه رفت . کاوس به رستم گفت دیدگان من تار شده و پزشکان چاره آن را چکاندن سه قطره خون دل و مغر سفید  میدانند. منبع: گفتار شورانگیز فردوسی    به کوشش : ادامه دارد
🕊غیر از این اشک نماند سرِ غربالِ فلک گر به اعمالِ منه خسته، الک بردارند... ...
اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم قم سالهاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم
زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم ناز بنياد مکن تا نکني بنيادم مي مخور با همه کس تا نخورم خون جگر سر مکش تا نکشد سر به فلک فريادم زلف را حلقه مکن تا نکني دربندم طره را تاب مده تا ندهي بر بادم يار بيگانه مشو تا نبري از خويشم غم اغيار مخور تا نکني ناشادم رخ برافروز که فارغ کني از برگ گلم قد برافراز که از سرو کني آزادم شمع هر جمع مشو ور نه بسوزي ما را ياد هر قوم مکن تا نروي از يادم شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شيرين منما تا نکني فرهادم رحم کن بر من مسکين و به فريادم رس تا به خاک در آصف نرسد فريادم حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روي من از آن روز که دربند توام آزادم
گفتند عاشق که شدى؟ گریه ام گرفت میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد!
من همان عشقم که در فرهاد بود او نمی‌دانست و خود را می‌ستود! "من" همی کنـدم نه تیشه! کوه را عشـق شیـرین می‌کند انـــدوه را در رخ لیـــلی نمــــودم خویش را سوختـم مجنـون خـام اندیش را می‌ گِرستـم در دلش با درد دوست او گمان می‌کرد اشک چشم اوست
🌼🌱 "آخر آدم با تو باشد پیر میگردد مگر" ماهی از آغوش دریا سیر میگردد مگر
Shahre Hasood - Ali Zand Vakili.mp3
10.44M
♡•• شهرحسود... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بنگر آن ماه روی باده فروش غیرت آفتاب و غارت هوش جام سیمین نهاده بر کف دست زلف زرین فکنده بر سر دوش غمزه اش راه دل زند که بیا نرگسش جام می دهد که بنوش غیر آن نوش لب که مستان را جان و دل پرورد ز چشمهٔ نوش دیده‌ای آفتاب ماه به دست دیده‌ای ماه آفتاب فروش؟
در شب من، خنده ی خورشید باش آفتاب ظلمت تردید باش ای همای پرفشان در اوج ها سایه ی عشق منی، جاوید باش ای صبوحی بخش میخواران عشق در شبان غم، صباح عید باش آسمان آرزوهای مرا روشنای خنده ی ناهید باش با خیالت خلوتی آراستم خود بیا و ساغر امید باش...
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد!
جمعه بہ جمعه چشم من منـتـظر نگاهِ تو کے دل خسته ام شـود مــعتکف پناهِ تو زمـزمـہ ی لبان من این طلب است از خدا کاش شـوم من عاقبت یک نفر از سپاهِ تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدی جان.. سرِّ عاشـق شدنم لطف طبیبانهٔ تُست ورنه عشـق تو کجا این دل‌ بیمار کجا!؟ کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا عبد گنه کار کجا!؟
حسین ارباب جان....💔 در سینه شوق تربت شش گوشه ام بود کی می بری مرا تو به کرببلا حسین؟ این آرزوی هر شب و و روز غلام توست در وقت جان سپردن و مرگم بیا حسین ای نام اعظمت به زبانم علی الدوام «ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکلام ❣جونم برات ارباب
جمعه احوال عجيبي دارد هر كس از عشق نصيبي دارد در دلم حس غريبي جاري است و جهان منتظر بيداري است جمعه، با نام تو آغاز شود يابن ياسين همه جا ساز شود جمعه يعني غزل ناب حضور جمعه ميعاد گه سبز حضور جمعه هر ثانيه اش يكسال است جمعه از دلهره مالامال است... ابر چشمان همه باراني است عشق در مرحله پاياني است كاش اين مرحله هم سر مي شد چشم ناقابل ما تر مي شد... 💚أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج💚 سلام پدر مهربان ما صبحت بخير❤️