#فرازی از #زندگینامه_شهید_حسین_ غفاری 📜شهید حسین غفاری #بیست و دوم فروردین سال ۱۳۴۶ در #تازه محله خوی در خانواده‌ای متدین به دنیا آمد. #پنجمین فرزند خانواده بود. او فرزندی بود در #اطاعت والدینش و یاور پدرش در کار کشاورزی. با رنج آشنا بود و فقر را حس کرده بود. بعد از شکل گیری #نهادهای انقلابی در آنها به فعالیت پرداخت و به عضویت #هسته مقاومت #شهید موسوی درآمد. شور انقلابی وافری داشت، بدین جهت بود که در #انجمن اسلامی مدرسه نیز فعالیت می‌کرد و همیشه در جستجوی راهی بود که بتواند به #آرزوی قلبی اش که همانا #جهاد در راه خدا بود جامه عمل بپوشاند.این از #نامه‌ای که شهید از جبهه برای خانواده‌اش فرستاده کاملاً مشهود است.👌 💌می نویسد: شب و روز دقیقه شماری می کردم تا اینکه به آرزوی قلبی خود دست یافتم و توانستم راه مستقیم و هدایتگر #رزمندگان اسلام و #شهدای جبهات حق علیه باطل از جمله #برادر شهیدم (حسن غفاری) را دنبال کنم و به کربلای ایران بشتابم. آری #پرچم آغشته به خون برادر بر زمین نیفتاد، چون برادری دیگر با خونگرم خویش آن را به #اهتزار درآورد و تا بوده چنین بود و خواهد بود. او هر وقت #وضو میگرفت آرزوی #شهادت می کرد و معبود خویش را می طلبید. چون میدان شهادت باختن نیست، پیروزی است. #اوج پیروزی است. 💔شهید حسین غفاری در تابستان سال ۱۳۶۱ بعد از طی دوره آموزش نظامی به جبهه اعزام گردید و مدت سه ماه در مهاباد خدمت کرد بعد از بازگشت از آنجا تازه کردن دیدار با خانواده‌اش، #عشق_الله او را به جبهه های جنوب رهسپار کرد و به هنگام شرکت در #عملیات_والفجر یک در تاریخ ۱۳۶۲/۱/۲۳ جانش را به پروردگارش هدیه کرد و شربت #شهادت نوشید. 🌷روحش شاد،یادش گرامی🌷 📚برگرفته ازکتاب دررکاب ولایت 🕊#شهدای_شهرستان_خوی @Shohadaye_khoy

🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 #فرازی ازوصیت نامه#شهید_حسین_غفاری 🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 «ألا بِذِکْرِاللّه تَطْمَئِنِّ القُلوب» امام خمینی:« این جنگ برای همه واجب کفائی است» با درود فراوان به #رهبر کبیر انقلاب و با سلام بر #ارواح مقدس شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی. اینجانب #حسین غفاری از آن لحظه که یک ندا و یک زمزمه الهی در تمامی اعضای بدنم پیچید #مشتاق و #تشنه جبهه شدم. همانند #عشق یک تشنه و آب روان و برای رسیدن به محلی که باید خود را از آنجا سیراب می کردم، دقیقه شماری می‌کردم. بالاخره آن روز رسید و من توانستم به معبود خود دست یابم و راه پرتوان و گسترده رزمندگان و همچنین برادرم (حسن غفاری) را ادامه دهم که ایشان نیز یکی دیگر از #گل‌های پرپر شده این انقلاب که هیچ خبری از #سرنوشت در دست نیست. و مطمئناً یا #شهید شده و یا اسیر. من به منطقه جنگی که برادرم در آنجا بوده رفتم تا #انتقام او و دیگر رزمندگان را بگیرم. در یکی از روزها بود که برادرم به من گفت: #حسین من وقتی که در جبهه شهید و یا زخمی و یا معلول گردیدم برو و جای خالی مرا پر کن. برو به آنجا آن پرچم آغشته به خون تمامی شهدا را بردار و همراه سلاح و تجهیزاتم بیار با یزید زمان صدام و بعثیان کافر پیکار کن. ️📚برگرفته ازکتاب دررکاب ولایت @Shohadaye_khoy

📝#فرازی از#وصیتنامه_شهید_نوشته شده برروی#مزارش #پدرجان اگرخداونداین بزرگترین توفیق#شهادت درراه دین رابه من عطافرمایدبه#بهشت واردنمیشوم تا#شماهم به من بپیوندی ان شاءالله 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ️️ 🕊#شهدای_شهرستان_خوی @Shohadaye_khoy

🌷«خدايا از تو مي خواهم كه مرگم را شهادت در راه خودت قرار دهي. زير پرچم اسلام و با اولياء خودت.»🌷 #فرازي از زندگينامه #شهید_جلیل_سلیمی 📌📌#شهيد جليل سليمي در سال #1341 در قريه خاك مردان #خوي در يك خانواده روستايي و مستضعف و به ستوه آمده از جور و ستم حاكم وقت پا به عرصه گيتي گذاشت. 🔹وي از اوان كودكي با درد و رنج و نداري زندگي آشنا شد و با رنج ها و زحمات زندگي دست و پنجه نرم مي كرد و كاملاً با مشكلات زندگي خو گرفته بود و در مقابل زحمات زندگي ايستادگي و مقاومت بيشتري از خود نشان مي داد. 🔹وي به علت فقر مادي و مالي از مدرسه رفتن محروم مي شود كه در 15 سالگي براي دنبال كاري از زادگاه خويش به شهر خوي مهاجرت مي كند و در شهر خوي مشغول كسب و كار مي گردد. 🔹زندگي اين شهيد بسيار ساده و بي‌آلايش بود. با اينكه يك كارگر ساده بود و از كتاب و درس و مدرسه هيچ اطلاعي نداشت ولي از روحيه قوي برخوردار بود. از #مسايل سياسي بيشتر سر در مي آورد و چون خود از ابتداي زندگي ظلم و ستم را لمس كرده بود و مي خواست كه از زير زنجيرهاي ظلم رهايي يابد با اوجگيري مبارزات عليه #پهلوي منفور و پست به صف مبارزان و مجاهدين اسلام پيوست. 🔹وي هميشه در صف اول مبارزات قرار داشت. پس از پيروزي شكوهمند و افتخارآفرين و خونين #22 بهمن كه كميته امام در تهران و شهرستان ها تشكيل يافت، وي به عنوان يك #پاسدار انقلابي در كميته فعاليت نمود و پس از تشكيل سپاه پاسداران وارد #سپاه مي شد. 🔹با شروع جنگ تحميلي حزب بعث عراق داوطلبانه عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل مي شود كه در جبهه #پيرانشهر از ناحيه پا زخمي مي شود كه پس از بهبود دوباره راهي جبهه مي شود. 🔹وي در شهادت همسنگرانش خيلي ناراحت و افسرده بود كه مي گفت چرا من شهيد نمي شوم😔چرا من لايق چنين مقامي نيستم كه شربت شهادت را نوش كنم😔 شهيد هنگام وداع به برادرانش مي گويد اگر من شهيد شدم راه خونينم را ادامه دهيد و اسلحه مرا بر دوش گيريد و لباس هاي مقدس پاسداري مرا بر تن كنيد و به ميدان جهاد برويد و با دشمنان اسلام مبارزه و نبرد كنيد. شهيد سليمي پس از #6 ماه جنگيدن در جبهه هاي پيرانشهر و گيلانغرب و مريوان در #تاريخ 28 آبان 60 در جبهه #مريوان به آرزوي خود دست يافت💔 🌷روحش شاد و يادش گرامي باد🌷 @Shohadaye_khoy