eitaa logo
سیاست نیوز
1.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5هزار ویدیو
45 فایل
🔹 سیاست نیوز رسانه‌ای مستقل؛ با نگاهی متفاوت و عدالت‌ محور برای پوشش اخبار و تحلیل رویداد های سیاسی تبلیغات : https://eitaa.com/joinchat/3014066770Caf064355cb
مشاهده در ایتا
دانلود
سیاست نیوز
✅‌ سال‌روز ارتحال مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی رضوان الله تعالی علیه؛ (۱۸ الحرام ۱۴۰۲=۲۴ ۱۳۶۰) 🔺 اول مسلمان باش بعد... 🔹 علامه رحمه الله در صفحه ۶۷ کتاب چاپ سوم نشر جهان‌آرا می‌فرماید: «يک فرد مسلمان اول بايد مسلمان واقعی باشد، بعد يک تاجر يا کشاورز يا صنعت‌گر يا کارگر.» ايشان ريشه‌ی مطالب را بيان می‌کنند، در صورتی‌که ما را بر اساس تاجر بودن و کشاورز بودن و اين‌ها حساب می‌کنیم، بعد می‌گوییم: خب شب هم می‌رویم و می‌خوانیم! نه؛ اول بايد وجود ما نمازی باشد بعد ، ، ، ، ، ، ، و هر چه که بشود... ⏪ علامه در ادامه می‌فرمایند: «و نيز فردی که می‌خواهد تشکيل خانواده دهد، اول بايد مسلمان باشد (چه دختر چه پسر) سپس تصميم خود را عملی سازد. خلاصه دست به هر کاری که بخواهد بزند و هر مقام و منصبی که می‌خواهد اختيار نمايد، در آن دين و ايمان صحيح لازم است.» ما می‌کنیم که (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چرا تشريف نمی‌آورند؛ به خاطر اين است که اين‌گونه هنوز در و و ما رسمیت پیدا نکرده!. ما اول مسلمانيم؛ نه اين‌که اول می‌شویم، بعد دانشجو می‌شویم، بعد استاد می‌شویم، یا اداری و تاجر و صنعت‌گر می‌شویم، در ضمن می‌گوییم نمازی هم هست، هم هست، خدا هم هست. ما اين‌گونه فکر می‌کنیم. الآن اين‌گونه شده و اين کار است که از ريشه، مسئله را واژگون کرده؛ دنیایِ طبیعیِ خدا را اصل قرار داده، خودِ خدا را مخفی کرده!. ۸۶/۱۱/۲۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیاست نیوز
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی؛ (۵ الحرام ۱۳۶۱ق=۲۳ ۱۳۲۱ ش) 🔹 به تعبیر مرحوم علامه در المیزان¹ از ثمرات پاک "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" می‌باشد. بعضی طلبه‌ها بوده‌اند که از زمان ورودشان به ، هر آن‌چه داشته‌اند؛ باغ یا ملک یا کارخانه‌ی پدری که به این‌ها رسیده بوده، در راه تعظیم ، ، ساختن، ساختن، طلبه قبول کردن، کردن صرف کرده‌اند و آخرش می‌بینی که ورشکسته شده‌اند! و هر چه داشته‌اند خرج کرده‌اند، اما از شوق‌شان کاسته نشده. شنیدم در شرح حال مرحوم علامه شیخ ، صاحب شرح بر - و این‌که به ایشان می‌گویند ، لابدّ پدرشان از تجار معتبر بوده و درآمد خوبی داشته- ایشان وقتی وارد اشرف می‌شود به قدری سرشار از امور بوده که یک روز در کوچه‌های نجف، تسبیح قیمتی‌ای که دست‌شان بوده پاره می‌شود و می‌ریزد و ایشان که داشته درس می‌رفته، زورش می‌آید که بنشیند و این‌ها را جمع کند!، حالا زمین گل‌آلود بوده یا هرچه. خدا قسمت کند بروید نجف، این سبزی‌فروش‌های نجف که ما هم دیده‌ایم، یک مشت سبزی و کاهوی پس مانده را می‌گذارند بیرون که هر که خواست ببرد. ایشان چند سال بعد که این سرمایه‌ها تمام خرج می‌شود، می‌آمده از این‌ها استفاده می‌کرده! و بعد یک‌بار در بین راه این‌ها از دستش ریخته و مشغول جمع شدن می‌شود!. یک کسی به ایشان می‌رسد و می‌گوید: جناب آیت الله! بگذارید من جمع کنم. ایشان می‌گوید: من حالا داشتم می‌خندیدم، چون یادم افتاد وقتی آمدم نجف و تسبیح‌ام در کوچه پاره شد، زورم می‌آمد این‌ها را جمع کنم، اما الآن این کاهوهای غیر قابل فروش را که ریخته، دلم نمی‌آید بگذرم و می‌خواهم جمع کنم. این همان "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" در راه آن است. اگر فطرت انسان سالم باشد، حالا خواه ، خواه ، خواه ، خواه ، خواه ؛ خودش خدا می‌شود و فعال می‌گردد و قهرمان خدمت به می‌شود. چرا؟ چون در درونش، فطرت سالم مانده. پس این‌که ما در گیر کرده‌ایم که معمولاً با هر کسی روبرو شویم، می‌بینیم درد او را گرفته، باید بفهمیم که فطرت‌های سالم را های ناسالم ، دست‌خورده و کرده است؛ ولذا این باید درک این موضوع درش بشود که ما روبرو هستیم با یک بیماری عمومی و آن این است که فطرت‌ها تغییر کرده!. این‌که دردهای ظاهریِ ما آمده مسلّط شده بر ما و دردهای ما را تحت‌الشعاع قرار داده؛ به خاطر همین است که این فطرت ناسالم است و باید یک مخصوص احیای فطرت اسلامی ما داشته باشیم که دانشمندانی بنشینند و سرچشمه‌های این بیماری‌ها را پیدا کنند و داروهایش را بیابند و در تمام اوضاع و احوال این مسائل را بگنجانند که هر در هر جا اجرا می‌شود در ضمن، احیای فطرت اسلامی هم درونش باشد. مخصوصاً در وزارت . ۸۱٫۷٫۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _ ۱) [ ج ۱ ص ۴۵] ۲) [ ] @seyedololama
سیاست نیوز
اگر ما بخواهیم با خدا آشنا بشویم، باید رساله‌ی عمل ، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامه‌ی کلاسی بیاید؛ آن‌وقت برای بیان می‌کنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر در عالم و در مقامی پیدا نمی‌شود. یک هست و آن مقام است، جدای از آن دیگر بندگی است. بندگی برای چیست؟ برای چی نمی‌خواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبوده‌ایم و نمی‌شویم، چه می‌توانیم بشویم؟ . پیشوای این بندگی، گوینده و پیام‌آورش علیه‌السلام است. باید ها، ها، ها، ها از این مسائل نسخه‌برداری کنند، به جوان‌ها و نسل برنامه بدهند و بگویند که ما در این به جز این، نقشه‌ای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است، رفتار و کردار این بزرگان است. یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه شد. برخی از بزرگان و و که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها او را نمی‌شناختند، می‌آیند به قصد حج از آن‌جا عبور می‌کنند؛ می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این را در نوشته می‌فرماید: این‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت می‌کرد. چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه‌ی حضرت (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این مقام می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama