eitaa logo
سیاست نیوز
2.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5هزار ویدیو
45 فایل
🔹 سیاست نیوز رسانه‌ای مستقل؛ با نگاهی متفاوت و عدالت‌ محور برای پوشش اخبار و تحلیل رویداد های سیاسی تبلیغات : https://eitaa.com/joinchat/3014066770Caf064355cb
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  محمد عبدالهی
🚩 پیامبر مظلوم اسلام.. همچنان مظلوم است هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش عبدالله رحلت کرد و متولد شد. هنوز 5 ساله نشده بود که مادرش نیز رحلت نمود و او هجران مادر را هم در کودکی چشید. 8 ساله بود که پدربزرگش، آقای ، که همچون چشمانش مراقب او بود، وفات نمود. و تحت سرپرستی عمویش قرار گرفت. به پیامبری که مبعوث شد، قبیله خودش قریش اولین و بزرگترین دشمنان او شدند. هرگاه برای دعوت فردی به اسلام، تلاش میکرد، و ندا میداد: «بتها را نپرستید، زنا نکنید، دزدی نکنید، فرزندانتان را نکشید، تهمت نزنید، پاکیزه باشید، خود را بشویید، مال یکدیگر را نخورید، ظلم نکنید، به یکدیگر رحم کنید، به فقرا کمک کنید، به یاد خدا باشید و..» اشراف قریش و حتی عمویش ابولهب، با نیش و تمسخر، قلب پاکش را می آزردند. سالها و پیروان او را آزار دادند و بر سنگهای داغ مکه شکنجه نمودند تا «احد احد» نگویند. سه سال مسلمانان بی پناه را در شعب ابیطالب از آب و نان و همه نیازهای اولیه انسانی تحریم کردند. تا ابوطالب زنده بود کسی جرات تعرض به جانش را نداشت. سال دهم بعثت ابوطالب و همسرباوفای (ص) رحلت کردند. آزارهای قریش شدت گرفت. هر لحظه جانش در خطر بود. به طائف رفت بلکه از آنجا مامنی برای خود و دیگر مسلمانان بیابد. پیران لجوج طائف، کودکان و اوباش را اجیر کردند و با سنگ و چوب به جان شریف و پاک او افتادند و زخمی و مجروحش ساختند.😔 دست به دعا برداشت که خداوندا! تو شاهد باش.. و مرا در تبلیغ دینت یاری فرما.. چهل تن از چهل تیره قریش، جمع شدند تا شبانه او را بکشند. اما تقدیر خداوند چنین بود که مردانی از به او ایمان آوردند. آن دو قبیله اوس و خزرج، که دویست سال بر سر هیچ و پوچ با هم میجنگیدند، خسته و پژمرده از جنگهای دائم، تشنه بودند. تشنه مردی که برایشان صلح و آرامش بیاورد. کسیکه به جنگهایشان خاتمه دهد و در زیر سایه امنیتش زندگی کنند. خداوند چنین تقدیر کرد که زندگی این مردم را با پیامبر نجات دهد. با شوق و رغبت با بهترین لباسها و عطرها و دف و دهل به استقبال آمدند. پیامبری که با پاهای زخمی و روح رنجور از شهرش از وطنش مکه رانده شده بود. با سرود «طلع البدر علینا». و چه روز خوبی بود روز هجرت. چه روز تاریخ سازی. چه تاریخ مبارکی. یوم الله بود روز . اول ربیع الاول. 🔺 و چه بد قومی بودند قریشیان. حتی پس از هجرت راحتش نگذاشتند. سال دوم با جنگ ، سال سوم با جنگ و سال پنجم با جنگ به مصافش آمدند. و . این قوم همیشه فتنه گر. آنها که در کتب خود ظهور پیامبری از نسل ابراهیم در سرزمین حجاز را خوانده بودند و به بوی او به حجاز آمده بودند، وقتی او را یافتند و دکانهای خود را در خطر دیدند، بجز اندکی ایمان نیاوردند. پیامبر(ص) با آنها پیمان صلح و دوستی بسته بود و آن «بدترین قوم» و «اشد العداوه» از پشت به مسلمانان خنجر زدند. یهودیان بنی قینقاع به شعارهای زننده علیه مسلمانان و تعرض به زنان مسلمان برخاستند. یهودیان بنی نضیر قصد جان پیامبر را کردند و یهودیان بنی قریظه و با بت پرستان! همدست شدند و جنگ را علیه او به راه انداختند. علیه پیامبری که برای صلح و دوستی آمده بود و برای هدایت این کفار و مشرکان، چنان خود را به زحمت مینداخت که خدا فرمود نزدیک است که جانت را بر سر هدایت آنها بدهی. (فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ) جنگ پشت جنگ علیه او به راه انداختند و همگی یک به یک به مدد الهی و جانفشانی مسلمانانی چون علی بن ابیطالب (ع) نابود شدند. اما تقدیر الهی چنین بود که او فاتح به وطن و مولد خود برگردد. با ده هزار لشکر که با نمد پاهایشان را بسته بودند، به دروازه های مکه آمد. چنین آمد تا بدون اینکه خونی ریخته شود فتح شود و پس از پیروزی، مشرکان و حتی سردسته آنها را امان داد. فرمود هر کس در خانه اش بماند و علیه مسلمانان دست به شمشیر نبرد در امان است! این است رفتار پیامبر با بت پرستان جاهل و عنود و کینه توز. که بر سر او خاکستر و شکمبه گوسفند ریخته بودند و همه اموالشان را مصادره کرده بودند. این بود پیامبر صلح و مهربانی و عاطفه. 💚مظلوم به دنیا آمد. مظلوم زندگی کرد. مظلوم پیامبری کرد. و مظلوم رحلت کرد. و همچنان مظلوم است. چنان مظلوم که پس از بعثتش، وقتی جهان در قرون وسطی و تاریکی به سر میبرد، وقتی امپراتوری ، خواندن و نوشتن را برای توده ها ممنوع کرده بود، و امپراتوری حمام را شیطانی میدانست، و دو امپراتوری 700 سال به جان یکدیگر افتاده بودند، برای جهان، ندای صلح و دانش و پاکی و اخلاق و برابری و ترحم بر فقرا و ضعیفان و عدالت را آورد. او همچنان است. برای جهانی که او را نمی شناسد.. ✍متن یادداشت در تقریب نیوز: taghribnews.com/vdciwua5pt1avz2.cbct.html ☑️ @abdollahy_moh
🌹مسأله‌ی اعتقاد به امام زمان صلوات‌الله‌علیه 🔹باید مسأله‌ی به حضرت علیه‌السلام کاملاً برای خود انسان روشن باشد و بتواند برای دیگران هم روشن‌گری بکند. خوشبختانه خود حضرت مأموریت دارد که اگر نقطه‌ای تاریک باشد برطرف کند. این است که باید عرض کنیم از ناحیه‌ی آن حضرت کمک می‌شود. خیلی کمک‌هایی که انسان احتمالش را نمی‌دهد یا کم احتمال می‌دهد، بالخصوص در مقابل کسانی که با این مذهب خیلی مخالفند و صدماتی هم تا توانسته‌اند به ما زده‌اند، یعنی این گروه که حدود دویست سال قبل به وسیله‌ی استعمار تقویت شد و سر کار آمد. هدف انگلیس‌ها از پدید آوردن این این بود که چون برخورد کرده بودند به یک شیخ از این عرب‌ها و دیده بودند خیلی داغ و تند است، فهمیدند که این مذهب را اگر سر کار بیاورند، دیگر در تا بشود اختلاف و زد و خورد و شکست خواهد بود. این‌ها از آن افراد خیلی خیلی متعصبِ آدم‌کش بودند که پیش‌شان کُشت و کشتار خیلی سهل و آسان است. این‌ها سر کار آمدند و بعد از مدتی قبور را به تحریکات همان دشمنان ویران کردند و به آن هم قناعت نکردند. برای ویران کردن قبور ائمه‌ی هم لشکر کشی کردند. در موفق نشدند که وارد شهر شوند، ولی در وارد شدند و در صحن مقدس و در خود شهر، هر کسی را گیر آوردند کشتند. به طوری‌که نوشته‌اند حدود دوازده هزار نفر در خود صحن و اطراف حرم کشته شدند. و هرچه بود غارت کردند. بعد از آن هم دشمنی‌شان بود، تا زمانی که زمان بود و آن کارها را در با حجاج ما کردند. بعداً در و تأسیساتی کردند از قبیل دانشگاه مدینه و انجمن رابطه‌ی اسلامی در مکه و ... مؤسساتی فرهنگی درست کردند برای دفاع از مذهب‌شان. آن‌وقت از برکات حضرت علیه‌السلام یک نفر از عرب‌های کنیا، به مراکز این‌ها مراجعه کرده به خاطر مسأله‌ی مهدی، که آیا این مسأله‌ی مهدی چه مسأله‌ای است؟ اسلامی است؟ است؟ از کجا درست شده؟ چون در همان تونس و مغرب و نقاطی از آفریقا هم بعضی‌ها می‌آمدند و ادعای می‌کردند. می‌گفتند آن مهدی که در اسلام هست، ما هستیم و عده‌ای را دور خودشان جمع می‌کردند. این شخص دانشجو از کنیا نامه می‌نویسد به جمعیت الرابطة الإسلامیة در مکه و از آن‌ها درخواست می‌کند که شما روشن کنید این مسأله را ﻛﻪ آن‌ها یک جوابی می‌دهند که این جواب را باید از برکات حضرت مهدی علیه‌السلام و واقعاً یک پشتیبانی از مذهب شمرد. این نامه‌ی جوابیه در در ذیل بعضی آیاتی که مربوط به حضرت مهدی علیه‌السلام هست، چاپ شد. مثل آیه‌ی شریفه‌ی «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»؛ (انبیاء علیهم‌السلام:۱۰۵). ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
اگر ما بخواهیم با خدا آشنا بشویم، باید رساله‌ی عمل ، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامه‌ی کلاسی بیاید؛ آن‌وقت برای بیان می‌کنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر در عالم و در مقامی پیدا نمی‌شود. یک هست و آن مقام است، جدای از آن دیگر بندگی است. بندگی برای چیست؟ برای چی نمی‌خواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبوده‌ایم و نمی‌شویم، چه می‌توانیم بشویم؟ . پیشوای این بندگی، گوینده و پیام‌آورش علیه‌السلام است. باید ها، ها، ها، ها از این مسائل نسخه‌برداری کنند، به جوان‌ها و نسل برنامه بدهند و بگویند که ما در این به جز این، نقشه‌ای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است، رفتار و کردار این بزرگان است. یکی از جریان‌هایی که می‌تواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشته‌اند در که سالی در معظمه شد. برخی از بزرگان و و که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگی‌هایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همان‌طور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت علیه‌السلام که لابدّ آن‌ها او را نمی‌شناختند، می‌آیند به قصد حج از آن‌جا عبور می‌کنند؛ می‌بینند عده‌ای این‌جا جمع شده‌اند. شاید می‌پرسند که این‌جا چه خبر است؟ عرض می‌کنند که این‌ها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب آمده‌اند. گویا نوشته‌اند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمی‌دهد؟! آن‌ها که ایشان را نمی‌شناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمی‌دانیم!. حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجده‌ای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد. بعد مرحوم صاحب که این را در نوشته می‌فرماید: این‌که عجیب نیست. یکی از غلام‌های این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشته‌اند که در سالی خشک‌سالی شد. آن راوی می‌گوید که من دیدم هر چه آمدند و کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت می‌کرد. چند کلمه‌ای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص می‌گوید من دنبالش کردم ببینم به کجا می‌رود. دیدم به خانه‌ی حضرت (علیه‌السلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوال‌پرسی و بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما می‌خواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آن‌ها را به صف کند و هر کدامی که ایشان می‌خواهد او را انتخاب کند. می‌گوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از این‌ها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار می‌کند. او را آوردند دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که می‌خواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من می‌خواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید. تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر را نمی‌خواهم!. این شخص می‌گوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمی‌خواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستاده‌ی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر می‌خواهی بیا!. کسی که غلامان شده‌ی او، چهارپاداران طویله‌ی خانه‌ی او به این مقام می‌رسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama