[بخش ۲ از ۲]
🔸 متن شعر حضرت ابوطالب علیه السلام:
تَطاوَلَ لَيْلِي بِهَمٍّ وَصِب ـ وَ دَمْعٍ كَسَحِّ السِّقَاءِ السَّرِب
لِلَعْبِ قُصَيٍّ بِأَحلامِها ـ وَ هَلْ يَرجِعُ الْحِلْمُ بَعدَ اللَعِب
وَ نَفیِ قُصَيٍّ بَني هاشِمٍ ـ كَنَفیِ الطُّهاةِ لِطافَ الْحَطَب
وَ قَوْلٍ لِأَحمَدَ أَنْتَ امْرُؤٌ ـ خَلُوفُ الحَديثِ ضَعيفُ السَّبَب
وَ إِنْ كانَ أَحمَدُ قَدْ جاءَهُم ـ بِحَقٍّ وَ لَمْ يَأتِهِم بِالكَذِب
عَلَى أَنَّ إِخوانَنا وازَرُوا ـ بَني هاشِمٍ وَ بَني الْمُطَّلِب
هُما أَخَوَانِ كَعَظْمِ الْيَمينِ ـ أَمَرّا عَلَيْنا بِعَقْدِ الكَرَب
فَيالِقُصَيٍّ أَ لَمْ تُخبَروا ـ بِما قَدْ خَلا مِنْ شُؤُونِ الْعَرَب
فَلا تُمْسِكُنَّ بِأَيديكُمُ ـ بُعَيْدَ الأُنوفِ بِعَجْبِ الذَنَب
وَ رُمْتُمْ بِأَحمَدَ ما رُمتُمُ ـ عَلَى الأَصَراتِ وَ قُرْبِ النَسَب
إِلامَ إِلامَ تَلاقَيْتُمُ ـ بِأَمرٍ مُزاحٍ وَ حِلْمٍ عَزَب
زَعَمتُمْ بِأَنَّكُمُ جِيرَةٌ ـ وَ أَنَّكُمُ إِخوَةٌ في النَسَب
فَكَيفَ تُعادُونَ أَبناءَهُ ـ وَ أَهلَ الدِيانَةِ بَيْتَ الحَسَب
فَإِنّا وَ مَنْ حَجَّ مِنْ راكِبٍ ـ وَ كَعبَة مَكَّةَ ذاتِ الحُجُب
تَنالُونَ أَحمَدَ أَوْ تَصْطَلُوا ـ ظُباةَ الرِّماحِ وَ حَدَّ الْقُضُب
وَ تَعتَرِفُوا بَيْنَ أَبْياتِكُم ـ صُدُورَ الْعَوالي وَ خَيْلاً عُصَب
إِذِ الخَيلُ تَمزَعُ في جَرْيِها ـ بِسَيْرِ الْعَنِيقِ وَ حَثِّ الخَبَب
تَراهُنَّ مِنْ بَيْنِ ضافي السَبِيبِ ـ قَصيرَ الْحِزامِ طَويلَ اللَّبَب
وَ جَرْداءَ كَالظَبْي سَيْمُوحَةٍ ـ طَواها النَقائِعُ بَعدَ الْحَلَب
عَلَيها كِرامُ بَني هاشِمٍ ـ هُمُ الأَنجَبُونَ مَعَ الْمُنتَخَب
🔹 ترجمۀ پیاممحور شعر حضرت ابوطالب علیه السلام:
«غصههای بیپایان» و «گریههای بیامان»، روزگارم را تیره و تار کردهاند؛ همان غصهها و گریههایی که ریشه در «بیعقلیهای جبرانناپذیر قریش» دارند.
آری؛ این قوم نابخرد، بنیهاشم را چونان قبیلهای بیمقدار، از خانههایشان بیرون راندهاند و برادرزادهام احمد را ـ با آنکه رهاوردی جز «درستی» و «راستی» برایشان نداشته ـ دروغگویی سستبنیاد خواندهاند.
البته در این میان، عزیزانی از فرزندان هاشم و مُطّلب، به یاریمان آمدند؛ همانها که در قامت پشتیبانی مطمئن، اجازه ندادند رشتۀ امیدمان از هم بگسلد.
اما شما ای قریش! ای عربهایی که نسلتان به قُصَی میرسد! مگر از شأن و پیشینۀ طوائف این قوم بیخبرید؟ مبادا که بهخاطر عدهای فرومایه، دست از گرانمایهگان جمع خود بکشید و در حق آنان کوتاهی کنید.
آری؛ علیرغم همۀ پیمانها و پیوندهایی که با احمد داشتید، او را آماج بدیهای خود قرار دادید.
با شما هستم! واقعا تا به کی میخواهید به این لودگیها و سبکسریها ادامه دهید؟
نه! باورم نمیشود! شمایی که دم از همسایگی و خویشاوندی میزدید، چگونه میتوانید با بنیهاشم و دیگر کسانی که به دین احمد گرویدهاند دشمنی کنید؟
آری؛ سوگند به آن سوارانی که به آهنگ کعبه میتازند و سوگند به خود کعبه ـ کعبۀ مکه؛ کعبۀ پنهان در پس پردههایی از شکوه ـ که برای دستیافتن به احمد، باید از دم تیغ ما بگذرید؛ و بدانید که با سرنیزهها و اسبهای ما، نه در میدان نبرد، که در خانههایتان روبرو خواهید شد؛ چراکه این اسبها، یک لحظه هم آرام و قرار ندارند؛ همان اسبهای نیکمنظر و خوش قد و قامتی که مثل آهو، چست و چالاکند و جوانمردانی از بنیهاشم بر آنها سوار؛ و این، سپاهی است از نجیبزادگان پاکنهادی که گرداگرد احمد ـ برگزیدۀ الهی ـ را گرفتهاند.
🏷 #ترجمه #شعر #حضرت_ابوطالب #رسول_خدا
🆔 @Smh_Doaei