eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
14.1هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دوتا کافی نیست..... 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دوتا کافی نیست..... 🌸🍃🍃🍃
۹۰۶ در زمستان سال ۷۷ در شهر اصفهان به دنیا اومدم ولی در شهر مقدس قم ساکن شدیم.💚 حدود ۵ سال تنها بودم و بعدش آبجیم به جمع مون اضافه شد😎 حدود دو سال بعدش آبجی بعدیم اضافه شد البته به گفته مادرم خدا خواسته بود. گذشت و گذشت تا اینکه ما سه تا خواهر همش می‌گفتیم ما برادر هم میخوایم بچه هامون دایی ندارن و .... اینقدر گفتیم و گفتیم که یه دفعه که رفیتم مشهد، هر سه خواهر باهم دعا می‌کردیم که یا امام رضا یه داداش به ما بده بعد از اون سفر خدا جواب مون رو داد🥳🥳🥳 من ۱۷ سالم بود، دوتا آبجیام ۱۲ ساله و ۱۰ ساله بودن و .... یه داداش تو راه بود😍 خیلی خوب یادمه وقتی که داداشم اومد من سوم دبیرستان بودم و قششششنگ امتحانات نهاییم رو گند زدم😂😂😂 و معدل کتبی ام ۱۶ و خورده ای شد و برای منی که تمام نمراتم همیشه ۱۹ و ۲۰ بود و شاگرد اول مدرسه بودم یه اُفففففتِ عمیق بود🤣 من عااااشق و دیووونه ی بچه بودم و هستم. همیشه تو فامیل همه میدونستن که اگر کسی بچه دار بشه و من برم پیشش، دیگه بچه رو به کسی نمیدم مگر اینکه شیر و پوشک بخواد😁😁 خلاصه با اومدن داداشمون دیگه کلا درس و کنکور یه جورایی تعطیل شد. سال کنکور شده بود و منم رشته ریاضی و... واقعا برای کنکور تلاش خاصی نکردم و رتبه ام هم خوب نشد. همزمان با کنکور، آزمون ورودی جامعه الزهرا هم دادم. بالاخره فضای خانه ما طلبگی بود و هم پدرم و هم مادرم طلبه بودن و منم دوست داشتم که طلبه بشم وقتی که آزمون رو قبول شدم با کله رفتم حوزه😊 خیلی دوست های خوب و نابی پیدا کردم به طوری که هنوز باهم در ارتباطیم و همدیگر رو می‌بینیم. دروس طلبگی خیلی برام شیرین بود و منم با نمرات خوبی پیش میرفتم تا اینکه.... جناب همسرخان که ایشون هم طلبه بودن تشریف آوردن خواستگاری😁 وقتی که همسرم اومدن خواستگاری، تا صداشون رو شنیدم و مشغول صحبت کردن با پدرم شدن چشمام 😍😍😍 شد. حدود ۳ ماه جلسات خواستگاری و مشاوره ما طول کشید که به شدت نیاز بود و راهگشا، خیلی به نظرم تو این زمینه زوج های جوان به مشاوره پیش از ازدواج نیاز دارن. آخرین روز اسفند سال ۹۷ در حرم حضرت معصومه عقد کردیم🥺😍 و چه لحظه شیرینی❤️💚❤️ گذشت و ما ۱۴ فروردین ۹۸ جشن عقد گرفتیم و یه هفته بعدش یه تصادف سنگین کردیم، به طور معجزه آسایی من هیچیم نشد ولی چشم راست همسرم به شدت به فرمون کوبیده شد و تا قبل عروسیمون چشمشون کبود بود🥲 دوران عقد خیلی خیلی خوبی داشتیم، خانواده ها هم خیلی همکاری داشتن، با همه وجودم اون روزها رو دوست دارم😇 خلاصه بالاخره در یکی از روزهای آخر مرداد ۹۸ عروسی کردیم و رفتیم سر خونه و زندگیمون البته به صورت مستاجری😉 خب مسلما با ازدواج کردنم، ترم سوم حوزه رو فقط پاس کردم( همسرم اومدن خواستگاری و عقد) و ترم چهارم رو کمتر برداشتم( عروسی کردم) و ترم پنجم باردار شده بودم🤭 سر بچه هام هیچ کدوم از غربالگری هارو نرفتم چون واقعا درست نمیدونستم شون و فقط پول و هزینه اضافه بود. دختر گلم در شهر مقدس قم، یکی از ماه های زمستان ۹۹، به خاطر عدم پیشرفت زایمان با روش سزارین به دنیا اومد... از بعد زایمان روزهای نسبتا بد من شروع شد. تا ۳ ماه اصلااا نمیتونستم صاف بخوابم چون دلم و کمرم به شدت درد میکرد. دخترم شب زنده دار بود و نوبتی من و پدرش بیدار میموندیم و با این کوچولو صحبت باید میکردیم🤔🤪😴😩 ۶ ماهه شده بود دخترم که فهمیدم باردارم😂😂😂 من به شدت از سزارین وحشت کرده بودم و دیگه نمیتونستم تصور کنم که بازهم باید اون دردها رو تحمل کنم پس رفتم دنبال دکتری که ویبک من رو قبول کنه، خانم صابریان در تهران منو پذیرفتن و بسیار بسیار مثل مادری مهربان من رو آروم میکردن و بهم امیدواری و انگیزه میدادن ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🍃...تجربه زندگی...🍃
#تجربه_من ۹۰۶ #ازدواج_در_وقت_نیاز #سختیهای_زندگی #رزاقیت_خداوند #فرزندآوری #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزار
۹۰۶ گذشت و گذشت تا اینکه به روزهای زایمان پسرم نزدیک می‌شدیم. ۳۸ هفته بودم که درد کاذب سراغم اومد و من راهی تهران شدم اما بعد از رسیدن به بیمارستان و گرفتن ان اس تی دردها به کل تموم شدن، اما من قم برنگشتم و دیگه تا روز زایمانم تهران موندم. دختر قشنگم رو مادرم نگهداشتن که خدا خیرشون بده، ۱۰ روز تهران مونده بودم و حسابی دلتنگ دخترم شده بودم. یه روز صبح رفتیم قم و دخترم و رو دیدم و بعدازظهر برگشتم تهران دوباره ۴۰ هفته و ۳ روز بودم که بالاخره دردهام شروع شد و رفتم بیمارستان پیامبران تهران و الحمدلله رب العالمین پسرم ویبک شد و من موفق شدم. فقط و فقط اول خدا، دوم امام حسین و حضرت زهرا و سوم حضرت معصومه کمکم کردند. خیلی لحظات شیرینی بود. خانم صابریان به شدت با تجربه بودن و اوضاع رو خیلی خوب مدیریت کردن وگرنه من رو برای سزارین آماده کرده بودن.... گذشت و من برگشتم قم و چالش های دو فرزندی شروع شد🥴 اولش سخت بود و منم بلد نبودم، اما با گذشت زمان یاد گرفتم و قلق بچه ها دستم اومده بود. پسرم برعکس دخترم کولیکی و رفلاکسی بود و تا ۶ ماه خونه بوی شیر گرفته بود😂🥶🤢 ولی اون روزها هم گذشت یه روز خیلی سخت شروع شد... ۱۳ مهر ۱۴۰۱ بود، دخترم با یه لیوان آبجوش که من توش چهارتخم دم کرده بودم خودش رو سوزوند خیلی بد، دست راست و پهلوی راستش دچار سوختگی درجه ۲ و درجه ۳ شده بود. خیلی وحشتناک بود، حتی الان که دارم مینویسم اشک میریزم، فقط اون موقع فریاد میزدم واااای دخترم سوخت، بچم سوخت و یاد بچه های روز عاشورا میفتادم، خیلی سخت و دردناک می‌گذشت لحظه ها به مادرم و همسرم فوری زنگ زدم، مادرم پسرم رو گرفت و من و همسرم و دخترم به بیمارستان رفتیم. دیدیم که شاید بیمارستان سوانح و سوختگی تهران بهتر باشد و رفتیم تهران وااای اونجا که دیگه خیلی وحشتناک بود، خداروشکر موقع برگشت به قم یه پزشک طب سنتی پیدا کردیم که داروی دستساز و نکات تغذیه ای ایشون عالی بود و در عرض دوماه تقریبا خوب شد و الان هم بسیااار کم جاش مونده که به امید خدا اون هم خوب میشه. موارد غذایی که باید رعایت میکردیم: غذاهای تند ممنوع، مواد کارخونه ای و شیرینی ممنوع، کلا مصرف قندیجات خیلی باید کم میشد و تقریبا نباید مصرف می‌کرد و باید تا ۲ ماه کاملا رعایت میکردیم حالا دخترم ۳ سالشه و پسرم دو ساله است. الحمدلله پسرم رو از شیر گرفتم خداروشکر با اومدن هر کدوم از بچه هامون رزق مادی و معنوی بسیاری وارد زندگیمون شده و با بچه ها ۲ بار به مشهد رفتیم که حتما رزق اونها بوده برای ما ماشینمون هم هی مدلش عوض میشه و گاهی خوب درمیاد و گاهی پرخرج😆😆😆😁 خونه مون هم هنوز مستاجریم اما خداروشکر صاحب خونه های بسیار خوبی روزیمون میشه، هنوز در حال استفاده از مرخصی افزایش جمعیت جامعه الزهرا هستم.😁 خیلی دوست دارم که بازهم برم و درسم رو بخونم ولی حس میکنم سنگر فعلی من خانه داری هست و در اینجا نیاز هست که باشم. ۱۴ ماه فاصله بین بچه هام رو خیلی دوست دارم و الان که باهم بازی میکنن و تو سر و کله هم میزنن و گاز و چنگ زدن رو میبینم بسیار لذت میبرم😂 بچه باید همین شکلی باشه دیگه😂😂😂 از تمامی کسانی که این تجربه مارو خوندن میخوام که برامون دعا کنن عاقبتمون ختم به شهادت باشه ان شاءالله یاعلی مدد🌹 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 #چالش_زیباترین_حرف_همسر 🌸🍃🍃🍃
سلام آسمان جون کانالت بی نظیره هر روز حرفای یک عالمه دوست که نمی شناسیشون ولی دقیقا حرف دلشون رو بهت میزنن بدون هیچ ترسی یا.... برای چالش بهترین حرف همسرم بهم باید بگم من همسرم اصلا بلد نیست ناز منو بکشه و ۱۷ ساله ازدواج کردیم هیچ وقت بهم نگفت دوسم داره من یه بیماری ریوی گرفتم و گاهی سرفه می کنم وقتی سرفه هام زیاد میشه همسرم می گه مگه نمی دونی با هر سرفه ای که می کنی دلم میلرزه از غصه مراقب خودت باش و اینجوری میشه که من قند تو دلم آب میشه😊😅 آسمان جان بزارش گروه باشه😘 آقایون و خانم های گروه لطفا اینقدر عزیزانتون رو حسرت به دل نزارید که غرورتون اجازه نده بهشون محبت کنید. زندگی خیلی کوتاهه. لطفا برای شفای منم دعا کنید 💚💚💚💚 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d من آسمان هستم مدیر کانال... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! گفتند: «نگذاشتم امام زمان(عج) در زندگیمان گم شود» لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d من آسمان هستم مدیر کانال... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام چالش زیباترین حرفی همسر بهمون گفته وقتی عقد بودیم سال ۹۲ بهم گفت اسمش درآمده مکه گفتم واقعا به سلامتی . گفت یه چیزبگم گفتم بگو اسم توراهم نوشتم گفتن مدرک ببرم تابعین که واقعا زنم هستی رفتیم مدارک دادیم وچند روزبعد گفت ۱۰ اسفند ۹۲ عازم مکه هستیم .ماهم تصمیم گرفتیم دیگه عروسی نگیریم وبریم وبیایم خانه خودمون. لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d من آسمان هستم مدیر کانال... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام آسمان جان خسته نباشید منم یه مشکل دارم که با بقیه فرق میکنه اگه بزاری گروه ممنون میشم مشکل من اینه 3 تا بچه سالم دارم یه دختر دوپسر حالا دختر اذیت میکنه آبجی میخام ما هم میخاستم براش آبجی بیاریم پسر بزرگم کلاس هشتم هست میگه اگه بچه بیارید من ازاین خونه میرم ناراحته حالا میخاستم ببینم چکار کنم به حرف دخترم کنم یا پسر بزرگم لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d من آسمان هستم مدیر کانال... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 جهـــت زیبــا شدنِ چـهــره 🌺👌جهت زیبا و شفاف شدن صورت بعد از هر نماز دست را برای دعا بالا برده ذکر «یا جمیل» را ۷ مرتبه خوانده و بر چهره بمالد به برکت این اسم چهره اش زیبا می گردد🌹🍃 📚 دو هزار و یک ختم مجرب لینک کانال جهت ارسال به دوستان👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2040201580C76808488a9 🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خوشبختی داشتن همسری است که همه چیزش احساسش، نگاهش شوخیش، اخمش ومهربونیش فقط براهمسرش باشه لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d من آسمان هستم مدیر کانال... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 #چالش_زیباترین_حرف_همسر 🌸🍃🍃🍃
سلام آسمان عزیز شب خوش ، مثل همیشه ممنون بخاطر کانال خوبت انشاالله که خیر دنیا وآخرت رو خدا نصیبت کنه ، راسش منم از این چالش جدید خیلی خوشم اومد که قشنگترین حرفی که همسر عزیزم بهم گفته راسش خیلی وقتا با حرفاش منو خام کرده😒😏 و من ندید پدید حسابی ذوق‌مرگ شدم و همه‌چیزو فراموش کردم😅😂 و اما بریم سر اصل مطلب ،اولین حرفش و در واقع حرف و عمل همزمان😍🤭 چند سال بعد عروسی‌مون(میخوام بگم سالای اول نبود😊) یه روز که بعداز چند روز خونه نبود و به خاطر اینکه یه کاری رو زود تموم کنه چند روز پشت سرهم کار کرده بود، بعداز ظهر زنگید که دارم میام یه نیم‌ساعت دیگه می‌رسم🥳😍، دیگه منم حسابی چای،میوه، شربت هر چی دم‌دستم بود آماده کردم🤗 بعد که رسید دیدم چشماش کاسه‌ی خونه از خستگی و بی‌خوابی🥺 دیگه هیچی سریع دوش گرفت و اومد پیش منکه آشپز خونه بودم🥰 گفتم عزیزم چی میخوای همه‌چی آماده‌س، چایی، ...نذاشت حرفم تموم شه گفت فقط خودت ،خودت میخوام بیا پیشم بشین بحرفیم دلم خیلی برات تنگ شده بود🥺🥺 بعد رفت دراز کشید و سفت بغ‌‌لم گرفت که خوابش برد از خستگی، دیگه هیچی مثل نی‌نی‌ها صبر کردم خوابش که سنگین شد ازش فاصله گرفتم و پتو کشیدم روش که راحت بخوابه😘😘 درسته که قبلا و تو خیلی از مواقع بهم زیاد گفته بود دوست دارم، بدون تو چطور زندگی کنم و...ولی این حرفش تو اون اوضاعش انقدر بهم چسبید که حتی بعد چندسال وقتی یادم میاد لبخند مهمون لبم میشه ودلم ضعف میره براش😍😘🥺 خواهرای گلم همسر بنده اصلا اهل کادو دادن و ...این حرفا نیس حتی از یه تبریک گفتن ساده هم خوشش نمیاد کلا با اینجور کارا میونه‌ی خوبی نداره و تاحالا بعد ۱۰سال زندگی یه بارم نشده مارو مسافرت ببره، ولی انصافا آدم‌زحمت‌کش و باخداییه🥰🥰😘و من واقعا دلم نمیاد ازش عیب و ایراد بگیرم که مثلا کادوی تولد بگیره یا کادوی روز زن و...چون مطمئنم اگه به آدم‌ها فرصت محبت کردن بدیم با الفبای خودشون سعی می‌کنن قشنگترین جمله‌ها رو بسازن و به روش خودشون عاشقانه‌ترین کارها رو انجام بدن ،جمله‌ها و کارهایی که مخصوص خودشونه و تو هیچ رمان و داستان عاشقونه‌ای نبوده 💔💞 برای همه‌ی اعضای گروه خوشی و سلامتی و یه دنیا آرامش رو از خدای مهربون خواستارم😘😘 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d من آسمان هستم مدیر کانال... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100