eitaa logo
تماشاگه راز
286 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 عشق امری است که از جنس درد است؛ منتها دردی محرک، نه دردی فلج کننده. دردی است که عطش‌زاست و آدمی را می‌دواند، نه این‌که از پا بیندازد و او را بدل به یک موجود کاهل، تنبل و بیکار کند. هر دردی، از جمله دردِ عشق ، بیداری می‌آورد. مولوی می‌گوید: هرکه او بیدارتر پر دردتر هرکه او آگاه‌تر رخ زردتر درد بیداری می‌آورد و خواب را از چشمان می‌رباید. دردِ عشق بیداری‌یی به آدمی می‌بخشد که آدمی را از غفلت، خفتن و ناآگاهی باز می‌دارد. در روایت آمده است که: «النّاسُ نیامُ إذا مَاتُوا انتَبَهُوا»؛ مردم در خوابند، وقتی که مردند بیدار می‌شوند. اما عده‌یی قبل از مرگ می‌میرند؛ قبل از این‌که به مرگ طبیعی بمیرند، بیدار می‌شوند و این بیدار شدن در اثر دردی است. یکی از دردهایی که آدم را از خواب بیدار می‌کند، عاشقی است که دردی بسیار نادر هم هست. جالب است که عطار می‌گوید: قدسیان را عشق هست و درد نیست او می‌گوید آن‌ها هم اهل دوست داشتن هستند، ولی دردمند نیستند. این دردمندی چیزی است که خاصیت انسان بودن است. حافظ می‌گوید: ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم آدمی اصلا با داغ و درد زاییده شده است، منتها این درد فقط در بعضی به مرحله‌ی خودآگاهی می‌رسد. 🌹 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️❤️ عشق یک واژه نیست؛ یک معناست نردبانی به عالم بالاست مرگ، با زندگی، گره چون خورد عشق، در عمقِ آینه پیداست هنرِ مُردن است آیا عشق که چنین جادُوانه و زیباست؟ مُردن و باز زیستن در مرگ راستی را که حالتی والاست! عشق، آغاز می‌شود با تن به کجا می رسد؟ خدا داناست! شعر و صدایِ استاد محمدرضا شفیعی کدکنی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل در گرهِ زلف تو بستیم دگربار وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار جام دو جهان پُر ز میِ عشق تو دیدیم خوردیم مِی و جام شکستیم دگربار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...سوختم، طاقت این رنج ندارم. حضرت می‌فرماید که: من تو را جهت همین می‌دارم. می‌گوید: یا رب آخر سوختم. ازین بنده چه می‌خواهی؟ فرمود: همین‌که می‌سوزی! همان حدیث شکستن جوهر است که معشوقه گفت: جهت آنکه تا تو بگویی چرا شکستی! و حکمت درین‌ زاری آن است که دریای رحمت می‌باید که به‌جوش آید. سبب، زاری توست. تا ابر غم تو بر نیاید، دریای رحم نمی‌جوشد.‌... مقالات شمس https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم . آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم. اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم. امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر ان مرد را بزنند از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو زجو بهر دنیا نقد ایمان می دهی گوهری دارب و ارزان می دهی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا