سخن یار ، ز اغیار بباید پوشید
قصه ی مست ز هشیار بباید پوشید
خلعتِ عاشقی از عقل ، نهان باید داشت
کآن قبایی ست که ناچار بباید پوشید
ذره چون لافِ هواداری خورشید زند ،
مِهرش از سایه ی دیوار بباید پوشید
ضعفم از چشم تو زآنروی نهان میدارد ،
که رخِ مرده ز بیمار بباید پوشید
تیغ مژگان چه کِشی در نظرِ مردمِ چشم ؟
خنجر از مردم خونخوار بباید پوشید !
چهره ی زرد من و روی خود از طُرّه بپوش
که زر و سیم ز طَرّار بباید پوشید
دیده بنگر که فرو خواند روان ، سر ِّدلم
گرچه دانست که اسرار بباید پوشید
نامه ی دوست ، به دشمن چه نمایی خواجو ؟
سخن یار ، ز اغیار بباید پوشید
#خواجوی_کرمانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐
دامن کشان همیشد در شرب ِ زَرکشیده
صد ماه رو ز رَشکش جیب ِ قَصب دَریده
از تاب ِ آتشِ مِی بر گِردِ عارضَش خوی
چون قطرههای شبنم بر برگ ِ گُل چِکیده
لَفظی فصیحِ شیرین قدی بلندِ چابک
رویی لطیف ِ زیبا چشمی خوش ِ کشیده
یاقوت ِ جان فزایش از آب ِ لطف زاده
شمشادِ خوش خَرامش در ناز پروریده
آن لعلِ دِلکَشَش بین وان خندهی دل آشوب
وان رفتنِ خوشش بین وان گام ِ آرمیده
آن آهوی سیه چشم از دام ِ ما برون شد
یاران، چه چاره سازم با این دلِ رمیده؟!
زنهار، تا توانی اهلِ نظر مَیازار
دنیا وفا ندارد ای نورِ هر دو دیده
تا کِی کشم عتیبت از چشم ِ دلفریبت
روزی کرشمهای کُن ای یارِ بَرگزیده
گر خاطرِ شَریفت رَنجیده شد ز #حافظ
بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده
بس شُکر بازگویم در بندگیِ خواجه
گر اوفتد به دستم آن میوهی رسیده
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
بِخواه ای دل، چه میخواهی؟
عَطا نَقْد است و شَهْ حاضر
که آن مَهْ رو نفرماید
که رو تا سالِ آینده
#غزل_مولانای جان
📘خدایت حاضر است و عطایش نقد. این تویی که غایبی؛ در غیبت چگونه میتوانی از او برخوردار شوی؟ تو حاضر باش.
او خورشیدی است تابان؛ عطایش نور آگاهی و گرمای عشق. اما تو همچون کسی هستی که با چشمان بسته روبروی خورشید نشسته؛ تا زمانی که چشمت را باز نکنی نور خورشید را نمیبینی . چشمانت را بگشا، نورش را ببین و گرمایش را در آغوش بگیر. او حاضر است...
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای عبد!
برای قلبت خانهای بنا کن که
دیوارهایش جایگاه "نظر من"
بر هر مشهودی باشد !
و سقفش قیّومیّت و استواری من،
بر هر موجودی باشد!
و درش آن وجه ام باشد که
هیچ گاه غایب نیست!
#المخاطبات
❤️🔥
از آنگاه که این خاکِضعیف
طوقِ شوقِ یُحبّونَه در گردنشانداخت،
ناچار پروانهوار بر شمعِ جمالِخود مینازد
و از مستیِمحبت،هستیِخود را میسوزد
هیهات، هیهات!
هر که به آتش عشق تو سوخته،
پختهی ازل است
و هر که به آب محبت تو سيراب است
تشنهی ابد...
هر که با رویِ کف پای تو،
افتاده در خاک است،
قدمش بر افلاک است
#شرح_رساله_معرفت
#شیخ_نجم_الدین_کبری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام ، مرا به من باز مده
#مولانای جان
به شب و قداست ِسکوتش سلاااام✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
دوباره شب که میرسد
پر از ستاره میشوم ...
✨
📻#محمد_صالح_علاء
✨
💫
معنیِ ولایت چه باشد؟
آن که او را لشکرها باشد
و شهرها و دیهها؟
نه!
بلکه آن باشد که او را
ولایت باشد بر نفسِ خویشتن،
و بر احوالِ خویشتن،
و بر صفاتِ خویشتن،
و بر کلامِ خویشتن،
و سکوتِ خویشتن،
و قهر در محل قهر،
و لطف در محل لطف
#شمس_تبریزی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
یک جهان بر هم زدم کز جمله بگزیدم تو را
من چه میکردم به عالَم گر نمیدیدم تو را؟
صبحِ نیلوفر که یکرویا مرا بیدار کرد
ناگهان حسکردم ای خورشید! خندیدم تو را
شورشی در نام ها افتاده بود از یاد تو
لحظهای "نیلوفری در یاد" نامیدم تو را
عشق میبارید و میبارید و میبارید عشق
آسمانم غرق شد در عشق ، تابیدم تو را
چشم ها واماندهاند از حیرتِ نزدیک و دور
وای من ! یک لحظه پنداشتم بوییدم تو را
فاشگو بامنکهدر جانِجهان لبخندِ کیست؟
کیستی؟من کیستم؟تو!در خود دیدم تو را
بسکه سرشاری،تمامت را بهمن بخشیدهای
من تهیدستم، تمامی خویش بخشیدم تو را
ناتمامِ ناتمام، ای تمام ناتمام
تو پسندیدی مرا یا من پسندیدم تو را
#فیاض_لاهیجی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️
من که جز همنفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی؟!
زنده ام بی تو و شرمنده ام از خود هرچند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی
ناامیدم مکن از صبر و بگو میآید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی
به کجا پَر بزند در هوس آزادی
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی
من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
میتوانی مگر ایدوست به دادم نرسی؟!
📻 #فاضل_نظری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅شُکر
و
🔅صبر
در کلام حضرت مولانا
#دکتر_محمدجواد_اعتمادی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
شب است و چشمِ من و شمع اشکبارانند
مگر به ماتمِ پروانه سوگوارانند؟
چه میکند بهدو چشمم شبِفراقِ تو ماه!
که این ستارهشماران ستاره بارانند
به غیر من کهبهارم به باغِ عارضِ توست
جهانیان همه سرگرمِ نوبهارانند
پیاده را چهبه چوگانِعشق و گویِمراد
که ماتِ عرصهحُسنِ تو شهسوارانند
به کشتِ سوختگان آبی ای سحاب کرم
که تشنگان همه در انتظارِ بارانند
مرا به وعده دوزخ مساز از او نومید
که کافران به نعیمش امیدوارانند
جمالِ رحمت او جلوه میدهم به گناه
که جلوهگاه جلالش گناهکارانند!
#شهریار
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
پروردگارا!🕊
رحمتی کن تا ايمان ، نام و نان برايم نياورد .
قوّتم بخش ...
تا نانم را و حتی نامم را در خطر ايمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنيا را ميگيرند و برای دين کار می کنند و نه از آنها که پول دين را ميگيرند و برای دنيا کار ميکنند !
#دکترعلی شریعتی
هوالعزیز💐
سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
سایهای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خلافآمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گر چه دربانی میخانه فراوان کردم
این که پیرانهسرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
صبحخیزی و سلامت طلبی چون #حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب
سالها بندگی صاحب دیوان کردم
ما در این شهر غریب ایم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر
گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر
#سعدی🍃
دانی که به دیدار تو چونم تشنه
هر لحظه که بینمت فزونم تشنه
من تشنه ی آن دو چشم مخمور توام
عالم همه زین سبب به خونم تشنه
#مولانای جان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"تکبیت های ویران کننده"
برشی از برنامه #کتاب_باز
با حضور #اسماعیل_باستانی
🍃🍃🍃🍃🌼
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
غلغل ز گل و لاله به یک بار برآمد
مرغان چمن نعره زنان دیدم و گویان
زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد
آب از گل رخساره او عکس پذیرفت
و آتش به سر غنچه گلنار برآمد
سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه خمار برآمد
زاهد چو کرامات بت عارض او دید
از چله میان بسته به زنار برآمد
بر خاک چو من بیدل و دیوانه نشاندش
اندر نظر هر که پری وار برآمد
من مفلس از آن روز شدم کز حرم غیب
دیبای جمال تو به بازار برآمد
کام دلم آن بود که جان بر تو فشانم
آن کام میسر شد وین کار برآمد
سعدی چمن آن روز به تاراج خزان داد
کز باغ دلش بوی گل یار برآمد
🍃🍃🍃🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر سیه چشمی چو آهو کی کند ما را شکار؟!
چشمِ لیلی دیدهی ما را غرور دیگرست
#صائب تبریزی
هر سیه چشمی چو آهو کی کند ما را شکار؟!
چشمِ لیلی دیدهی ما را غرور دیگرست
#صائب تبریزی🍃