شمس می گوید: "خدا مرا تنها آفرید."
مردمان را با سخن او آشنایی نیست.
زبان او را کسی نمیداند.
« #خدای را #بندگاناند که کسی #طاقت غم ایشان ندارد و کسی #طاقت شادی ایشان ندارد.
صراحیای که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر کس بخورد دیگر با خود نیاید.»
با آنکه همه مردم را دوست میدارد، از اینکه با همه کس تفاهم برقرار کند سر باز میزند.
میگوید: «مرا در این عالم با عوام هیچ کار نیست. برای ایشان نیامدهام.»
فکر میکند که از کودکی همینطور غریب و ناآشنا بوده است.
گاهی این مایه بیگانگی و غربت، خود او را نیز شگفتزده میکند و با خود میگوید: نکند پدر و مادر مرا در کودکی بر سر کوهی رها کردند و من با ددان و جانوران بزرگ شدم؟
#دکتر_محمد_علی_موحد
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با تو می گویم:
ذرهای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون نکند.
آن چرک اندرون را کدام آب پاک کند؟!
سه چهار مَشک از آب دیده ، نه هر آب دیده ای، الّا آب دیدهای که از آن #صدق خیزد.
#شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
با درد بساز چون دوای تو منم!
در کس منگر که آشنای تو منم!
گر کشته شوی مگو که من کشته شدم
شکرانه بده که خونبهای تو منم!
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
چه مایه فاصله هاست میانِ آن که می گوید: من وتو!
و آنکه می گوید: تو و تو !
#بایزید_بسطامی
@TAMASHAGAH
باز آشوبی به کارم کرده عشق
همچو رگهای سه تارم کرده عشق
مست گشتم، چرخ خوردم، کف زدم
نو شدم، برخاستم، بر دف زدم
آه ای دف ها مرا یاری کنید
دل ز دستم میرود کاری کنید
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
4_5981133677877268599.mp3
6.26M
خوب شد دردم دوا شد؛ خوب شد
دل به عشقت؛ به عشقت؛ مبتلا شد خوب شد
@TAMASHAGAH
روزی #جالینوس به یکی از شاگردان خود میگوید:
برو فلان دارو را برای من بیاور تا خودم را معالجه کنم.
او می گوید: ای استاد بزرگ!
آن دارو که مخصوص معالجه #دیوانگان است و شایسته شما نیست!
جالینوس می گوید: قضیه اینست که امروز با دیوانه ای روبرو شدم.
ساعتی در من با شادمانی نگریست و به من چشمک زد و مزاح کرد.
حالا با خود می اندیشم اگر میان من و اوهمخوانی و تجانسی نبود، با من چنین رفتار دوستانه ای نمی کرد.
مأخذ آن حکایت ذیل است:
شنیدم که #محمد بن زکریای رازی همی آمد با قومی از شاگردان خویش، دیوانه یی در پیش ایشان افتاد، در هیچکس ننگریست مگر در محمّد زکریا و در روی او نیک نگاه کرد و بخندید
محمّد زکریا به خانه آمد و مطبوخِ اَفتیمون بفرمود پختند و بخورد.
شاگردان پرسیدند: که چرا ای حکیم این مطبوخ همی خوری؟
گفت: از بهر خنده آن دیوانه که تا وی از جمله سودای خویش جزوی در من ندید با من نخندید.
مصاحبت و همنشینی عموما میان افراد همگون بر قرار می شود، افراد ناهمگون یکدیگر را دفع می کنند و هیچگونه همراهی و رفاقتی میان آنان حاکم نمی شود.
پس هرگاه شریران به کسی اظهار تمایل و علاقه به برقراری روابط کردند باید اندیشناک شود و این مطلب را نزد خود بررسی کند که آیا تجانسی میان او و آنان وجود دارد یا موضوع چیز دیگری است. به هر حال شخصیت فرد را می توان از دوستانش شناخت.
گفت جالینوس با اصحابِ ځَود
مر مرا تا آن فلان دارو دهد
جالینوس حکیم به یاران خود گفت: یکی از شما آن فلان دارو را به من بدهد.
پس بدو گفت آن یکی:ای ذُوفُنون
این دوا خواهند از بهرِ جُنون
پس یکی از اصحابش به او گفت: ای دانای هنرمند، این دارو برای درمان دیوانگی است.
#شرح مثنوی شریف
#استاد کریم زمانی
@TAMASHAGAH
#اصفهان زیبا
#مثنوی دفتر اول
مهر پاکان درمیان جان نشان
دل مده الا به مهر دلخوشان
کوی نومیدی مرو اومیدهاست
سوی تاریکی مرو خورشیدهاست
دل ترا در کوی اهل دل کشد
تن ترا در حبس آب و گل کشد
هین غذای دل بده از همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی
@TAMASHAGAH
هرچه اندوه درون شما را بیشتر بکاود،جای شادی در وجود شما بیشتر میشود.
مگر کاسهای که شراب شما را در بردارد
همان نیست که در کوزهی کوزهگر سوخته است؟
مگر آن نِی که روح شما را تسکین میدهد،
همان چوبی نیست که درونش را با کارد خراشیدهاند؟
هرگاه شادی میکنید، به ژرفای خود بنگرید تا ببینید که سرچشمه شادی به جز سرچشمه اندوه نیست...
#جبران خلیلجبران
@TAMASHAGAH
🔅
در بغداد
روزی، مستی افتاده بود
و طاقت رفتن نبودش از مستی.
شیخ جنید برگذشت...
چشم آن مست بر شیخ افتاد
و شیخ را نیز بر وی افتاد.
مست شرم داشت گفت:
«یا شیخ! چنین که هستم مینمایم؛
تو چنانک مینمایی هستی؟»
گریه بر شیخ افتاد...
حالات و سخنان #ابوسعید_ابوالخیر
مقدمه، تصحیح و تعلیقات:
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🕊
با خلق هر کس دعویِ وارستگی دارد
بیشک به دنیا بیشتر وابستگی دارد
اینجا گریزی از تعلق نیست در هر حال
هر کس بهچیزی در جهان دلبستگی دارد
پرسیدم از فرهاد آیا عشق شیرین بود؟
در پاسخم خندید، یعنی بستگی دارد!
دنیا تماشاییست اما زندگی اینجا
اندوه دارد، رنج دارد، خستگی دارد
ما تابعِ عشقیم و این بیتابیِ بیحد
چون خطِ ممتد تا ابد پیوستگی دارد...
#فاضل_نظری
@TAMASHAGAH