تماشاگه راز
🍃از تو با مصلحت خویش نمیپردازم همچو پروانه که میسوزم و در پروازم 🍃گر توانی که بجویی دلم امروز بجو
سعدی و باز هم سعدی🍃
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم / همچو پروانه که می سوزم و در پروازم
یکی: «پرداختن از کسی» به معنی جدا شدن و فارغ شدن از آن کس
و دیگری: «پرداختن با (به معنی به) کسی» به معنی توجّه و عنایت کردن به آن کس.
یعنی: تو وجود مرا پر کردهای و از تو جدا نتوانم شد و در این راه، بیآنکه به مصلحت خودم توجّهی کنم، مانند پروانه به دورِ شمع وجود تو پرواز میکنم و میسوزم و میسوزم
🍃🍃🍃🍃
آن كه آيينه ي صبح و قدح لاله شكست
خاك شب در دهن سوسن آزاد گرفت
منم و شمع دل سوخته، يارب مددي
كه دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت
@TAMASHAGAH
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
نه من خام طمع عشق تو میورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
باد , خاکی ز مقام تو بیاورد و ببرد
آبِ هر طیب که در کلبه عطاری هست
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
من از این دلق مرقع به درآیم روزی
تا همه خلق بدانند که زناری هست
همه را هست همین داغ محبت که مراست
که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست
عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند
داستانیست که بر هر سر بازاری هست
#حضرت_سعدی🍃
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ چای دغدغه ی عاشقانه ی خوبی ست
برای با تو نشستن بهانه ی خوبی ست...
@TAMASHAGAH
هوالعزیز🌱
دیگر ز شاخ سرو سهى بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روى گل به دور
اى گل به شکر آنکه تویى پادشاه حسن
با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور
از دست غیبت تو شکایت نمى کنم
تا نیست غیبتى نبود لذت حضور
گر دیگران به عیش و طرب خرم اند و شاد
ما را غم نگار بود مایه سرور
حافظ شکایت از «غم هجران» چه مى کنى
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌱🌱🌱
جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی
چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی
نامد گه آن آخر کز پرده برون آیی
آن روی بدان خوبی در پرده نهان تا کی
در آرزوی رویت ای آرزوی جانم
دل نوحه کنان تا چند، جان نعرهزنان تا کی
بشکن به سر زلفت این بند گران از دل
بر پای دل مسکین این بند گران تا کی
دل بردن مشتاقان از غیرت خود تا چند
خون خوردن و خاموشی زین دلشدگان تا کی
ای پیر مناجاتی در میکده رو بنشین
درباز دو عالم را این سود و زیان تا کی
اندر حرم معنی از کس نخرند دعوی
پس خرقه بر آتش نه زین مدعیان تا کی
گر طالب دلداری از کون و مکان بگذر
هست او ز مکان برتر از کون و مکان تا کی
گر عاشق دلداری ور سوختهٔ یاری
بی نام و نشان میرو زین نام و نشان تا کی
گفتی به امید تو بارت بکشم از جان
پس بارکش ار مردی این بانگ و فغان تا کی
عطار همی بیند کز بار غم عشقش
عمر ابدی یابد عمر گذران تا کی
🌱🌱🌱
@TAMASHAGAH
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیـعــت میکنمـ ....
همین ساعت! همین لحظه!
@TAMASHAGAH
در عشق باش،
که مست عشقست هر چه هست
بی کار و بار،
عشق بر دوست بار نیست
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من!
به باد گوش می سپارم از گذرا بودن زندگی می گوید؛
به سرما گوش می سپارم از گرمای صمیمیت می گوید،
به سکوت گوش می سپارم مرا به درنگ می خواند ؛
به قلبم گوش می سپارم مشق عشق بی منت را یادآوری میکند.
سپاسگزارم عشق جان سپاسگزارم🙏
این جا کسی ست پنهان چون جان و خوشتر از جان
باغی به من نموده، ایوانِ من گرفته
این جا کسی است پنهان مانند قند در نی
شیرین شکرفروشی دکانِ من گرفته
#مولانای جان