آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا
جان گفت ای نادی خوش اهلا و سهلا مرحبا
سمعا و طاعه ای ندا هر دم دو صد جانت فدا
یک بار دیگر بانگ زن تا برپرم بر هل اتی
ای نادره مهمان ما بردی قرار از جان ما
آخر کجا میخوانیم گفتا برون از جان و جا
از پای این زندانیان بیرون کنم بند گران
بر چرخ بنهم نردبان تا جان برآید بر علا
تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی
دل بر غریبی مینهی این کی بود شرط وفا
آوارگی نوشت شده خانه فراموشت شده
آن گنده پیر کابلی صد سحر کردت از دغا
این قافله بر قافله پویان سوی آن مرحله
چون برنمیگردد سرت چون دل نمیجوشد تو را
بانگ شتربان و جرس مینشنود از پیش و پس
ای بس رفیق و همنفس آن جا نشسته گوش ما
خلقی نشسته گوش ما مست و خوش و بیهوش ما
نعره زنان در گوش ما که سوی شاه آ ای گدا
🌹مولانا
دیوان شمس
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سفر از خویش
چو کردی
همه جا معراج است
#صائب
💠اگر در روح انسان معراج شدنی و مطلوب است،
در شعور و فکرِ انسان نیز لازم و مطلوب است.
به تعبیرِ اقبال لاهوری کسانی که
در فکر، شعور و سطحِ اندیشهٔ خود
انقلاب به پا نمیکنند،
نیمی از انسانیّتِ خود را پایمال میکنند.
معراجِ آسمانی زمینه و بستری دارد که
همان معراجِ زمینی و انقلابِ فکری است.
اگر فکر تنها در سطحی نازل، روزمره و ابتدایی کار کند،
هرگز به سوی تعالی پیش نرود
و عقاید و باورهایِ گذشتهاش
را بازبینی و بازسازی نکند؛ در حقِ خود جفا کرده
زیرا خود را در سطحِ حیوانیّت نگاه داشته است.
از شعور است این که گویی نزد و دور
چیست معراج؟ انقلاب اندر شعور
اقبال لاهوری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گفتم: ای پیر! چشمه زندگانی کجاست؟
گفت: در ظلمات.
اگر آن می طلبی، خضر وار، پای افراز در پای کن
و راه توکل پیش گیر تا به ظلمات رسی.
گفتم: راه از کدام جانب است؟
گفت: از هر طرف که روی. اگر راه روی، راه بَری.
گفتم: نشان ظلمات چیست؟
گفت: سیاهی، و تو خود در ظلماتی، اما تو نمی دانی.
آن کس که این راه رود، چون خود را در تاریکی بیند، بداند که پیش از آن هم در تاریکی بوده است و هرگز روشنایی به چشم ندیده.
پس اولین قدم در راه روان، این است
و از اینجا ممکن بود که ترقی کند.
اکنون اگر کسی بدین مقام برسد،
از اینجا تواند بُوَد که پیش رود.
#عقل_سرخ
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هر چه در مراتب کثرت می بینی ،
به حقیقت حلقه ای است از
حلقه های بی نهایت آن زلف ،
و هر دل که به هوی و هوسی در بند است ،
به حلقه ای از حلقه های آن زنجیر گرفتار است .
📚 رساله مشواق
📝 فیض کاشانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گَرَم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آهِ عذرخواه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک درِ دوست ، پادشاه من است
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
#حضرت_حافظ💐
https://eitaa.com/TAMASHAGAH