eitaa logo
تماشاگه راز
279 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
با طیف های نیلی و نارنجی و کبود نقشی به دلربایی فرش آفریده بود https://eitaa.com/TAMASHAGAH
شب در آفاق تاریک مغرب خیمه‌اش را شتابان برافراشت آسمان‌ها همه قیرگون بود برف در تیرگی دانه می‌کاشت من هراسان در آن راه باریک با غریو درختان تنها می‌دویدم چو مرغان وحشی برسر بوته‌ها و گون‌ها گاهی آهنگ پای سواری می‌رسید از افق‌های خاموش بادی آشفته می‌آمد از دور تا مگر گیرد او را در آغوش من زمانی نمی‌ماندم از راه گویی از چابکی می‌پریدم بوته‌ها، سایه‌ها، کوه‌ساران می‌دویدند و من می‌دویدم در دل تیرگی کلبه‌ای بود دود آن رفته بر آسمان‌ها پای تنها چراغی که می‌سوخت در دلش رازگویان شبان‌ها لختی از شیشه دیدم درون را خواستم حلقه بر در بکوبم ناگهان تک‌چراغی که می‌سوخت مرد و تاریک‌تر شد غروبم لحظه‌ای ایستادم به‌تردید گفتم این خانه‌ی مردگان است گویی آن‌دم کسی در دلم گفت: «فکر شب کن که ره بی‌کران است» در زدم، در گشودند و ناگاه دشنه‌ای در سیاهی درخشید شیون ناشناسی که جان داد کلبه را وحشتی تازه بخشید کورمالان قدم پس نهادم چشم من با سیاهی نمی‌ساخت تا به ‌خود آمدم ضربتی چند در دل کلبه از پایم انداخت خود ندانم کی از خواب جستم لیک دانم که صبحی سیه بود درکنارم سری نوبریده غرق خون بود و چشمش به ره بود تهران، ٢۵ آبان‌ماه ١٣٣١ ( . برگزیده‌ی اشعار ۱۳۲۶-‎۱۳۴۱. «چشم‌ها و دست‌ها». تهران: سازمان کتاب‌های جیبی، ١٣۴۶، چ ٢، صص ۴٣-۴۵) https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🤍 از کوچه‌های خاطره‌ی من امشب، صدای پای تو می‌آید، آه ای عزیزِ دور! آیا به شهرِ غربتِ من پانهاده‌ای؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼    ایا بهار! الا ای مسیح تازه‌نفس!         که مردگانِ نباتی را به یُمن معجزه‌ای رشکِ زندگان کردی؛      نهال لاغر بیمار را شفا دادی درخت پیر زمینگیر را جوان کردی، مرا به وادی سرسبز خردسالی بر   مرا به خامی آغاز زندگی بسپار ایا بهار! الا ای بشیر تازۀ طور! ایا بهار! الا ای مسیحِ سبز بهار...!