نگاهی به نظامی
نظامی گنجوی عاشقانه سراست.
داستان عشق ودلدادگی را به خوبی می سراید.
گویا دردل عاشقان زیسته است .
عشق ودلدادگیش به آفاق درمنظومه ی خسروشیرین در شرح عشق فرهادبه شیرین از نا خودآگاه نظامی سرمی کشدواز زبان فرهاد بیان می شود.
شروانشان کنیزک زیبایی را که آفاق نام داشت واز ترکان قبچاق بود به نظامی هدیه کرد.
نظامی اورا به همسری برگزیدوعشق وشیدایی را تجربه کرد.
واین عشق وشیدایی سبب شد که خسرو وشیرین ولیلی ومجنون را عاشقانه بسراید.
هرچند آفاق عمر کوتاهی داشت ولی نظامی باشرح زیبایی شیرین وشکر ومریم خاطره ی آفاق را زنده کرد.
آنچنان خاطره ی آفاق زنده شدکه
نظامی برخلاف میلش وبرخلاف رسم زمانه راز عشقش را فاش کرد.
نظامی درعرفان هم دستی داردومخزن الاسراراوگنجینه ای ازراز های عرفانی واخلاقی است.
مخزن الاسرار بخش عمده ای از ناروایی ها وبیدادهایی را که ریاکاران وتظاهرکنندگان به دین انجام می دادند
بیان می کند.
مخزن الاسرار دنیای زهدوپرهیز کاری نظامی است.
نظامی دراسکندر نامه مدینه ی فاضله ای مطرح می کند که درآرزوهای خوداشته است.
مدینه فاضله ی مردمی نه مدینه ی فاضله ی افلاطونی.
مدینه ی فاضله نظامی یاد آور جامعه ی آرمانی سعدی در بوستان وجامعه ی آرمانی فردوسی درزمان حکمروایی کیخسرو است.
چند بیت از جامعه ی آرمانی نظامی نقل می شود.
درکجرویی بر جهان بسته ایم
زدنیا بدین راستی رسته ایم
دروغی نگوییم درهیچ باب
به شب باژگونه نبینم خواب
چوعاجز بود یار یاری کنیم
چوسختی رسد بردباری کنیم
نداریم درخانه ها قفل وبند
نگهبان نه با گاو با گوسفند
سخن چینی از کس نیاموختیم
زعیب کسان دیده بر دوختیم
به غمخواری یکدگر غم خوریم
به شادی همان یار همدیگریم
پس کس نگوییم چیزی نهفت
که درپیش رویش نیاریم گفت
کسی گیر د از خلق با ما قرار
که باشدچوما پاک وپرهیز گار
چوازسیرت ما دگرگون شود
زپرگار ما زود بیرون شود
نظامی
آیا طرح این مدینه فاضله نقدی کنایه بربیداد زمانه در دوران نظامی نیست
وسخن را به کنایت نگفته است؟
🌱🌱🌱
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ندانم کجا دیدهام در کتاب
که ابلیس را دید شخصی به خواب
به بالا صنوبر، به دیدن چو حور
چو خورشیدش از چهره میتافت نور
فرا رفت و گفت: ای عجب، این تویی
فرشته نباشد بدین نیکویی
تو کاین روی داری به حسن قمر
چرا در جهانی به زشتی سمر؟
چرا نقش بندت در ایوان شاه
دژم روی کردهست و زشت و تباه؟
شنید این سخن بخت برگشته دیو
به زاری برآورد بانگ و غریو
که ای نیکبخت این نه شکل من است
ولیکن قلم در کف دشمن است
مرا همچنین نام نیک است لیک
ز علت نگوید بداندیش نیک
«سعدی» بوستان 🍃
@TAMASHAGAH
🌱سینه صافان بی خبر از راز عالم نیستند
🌱هست در پرداز جوهرها نهان شمشیر را
صائب تبریزی
@TAMASHAGAH
اینجا که منم ...؟
قیمتِ "دل" ....
هر دو جهان است ...!
آنجا که تویی ....
در چه حساب است "دلِ" ما .....؟؟؟
#صائب_تبریزی🍃
@TAMASHAGAH
وقتِ باارزش و سرمایه عمرِ بسیاری از ما صرفِ آه کشیدن برای اموری میشود که مادّی و فناپذیر هستند...
موقعیّتهایی که دیگران دارند و در چشمِ ما بسی خوش میآید نظیرِ زیباییِ ظاهر، مقام و شهرت، دارایی و ثروت و...
اموری ظاهری هستند که گاه این به ظاهر زیباییها و ارزشها چنان ما را محوِ خودشان میکنند که از خود غافل میشویم و عمرِ گرانمایهمان را در آه و حسرت و حسادت خرج میکنیم..
گویی اینکه دیگران چگونهاند و چه میکنند از اینکه ما خود چگونهایم و چه میکنیم بسی مهمتر است
اقبالِ لاهوری ما را از چنین رفتاری برحذر میدارد و توصیه میکند که فکر و ذهنمان را متوجه خودمان کنیم و عمرِ خود را در خیالاتِ واهی و بینتیجه نسبت به دیگران و امورِ آنها هدر ندهیم..
به تعبیری دیگر شرایطِ بیرونیِ مردم را با اوضاعِ درونیِ زندگیِ خود قیاس نکنیم تا هم مجالِ به خود رسیدن داشته باشیم و هم عمری را در رنج و حسرتِ احوالِ دیگران سپری نکنیم...
اینگونه است که میتوانیم آرامش و آسایشی برای خود مهیا کنیم..
🌾مثل آیینه مَشو محوِ جمالِ دگران
🌾از دل و دیده فرو شوی خیالِ دگران
اقبال لاهوری
@TAMASHAGAH
لقمان به پسرش گفت:
اى پسرم!بدان كه نهايتِ آقايى و مقام در دنيا و آخرت،به حُسن عقل است و اگر بنده عقلش نيكو باشد،عيبهايش پوشيده مىشود و بدىهايش اصلاح مىگردد..
لقمان به پسرش گفت: اى پسرم!
درباره خداوند بينديش چرا كه انديشهمندترينِ مردم درباره خداوند، بهترينِ مردم از جهت خردمندى است،و شيطان از عاقل فرار مىكند و نمىتواند او را به دام اندازد.
کلام لقمان حکیم 🌱
@TAMASHAGAH
#لمعات
از شاهکارهای #فخرالدین_عراقی
کتابی که با تجلی #عشق تالیف شده است و بارها باید آن را خواند ...
#معرفی_کتاب
@TAMASHAGAH
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحر خیز که صاحب نفسانند..
#حافظ
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش من از گفت غیر او کرست
او مرا از جان شیرین جانترست
جان ازو آمد ،نیامد او ز جان
صدهزاران جان دهم او رایگان
#مثنوی_مولانا
_دفتر_پنجم
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گرچه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
#حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
@TAMASHAGAH
بهار را به آن که با بهار آمد،
و بر ما شکفت و به ما شرح شکفتن آموخت، تبریک میگوییم.
بهار ۱۴۰۳ را به ۱۴ نور تابناک الهی و به حضور آن که به حضورش چکامهی عشق را میسرائیم،
و به آرزوی ظهورش سیتار شوق را مینوازیم،
شادباش میگوئیم.
متبرّک باد سالهای همنشینی با
سلطان فردوس و کائنات (عج).
بهار جانتان به انفاس مهدیایی (عج)
و عطر بهاران معطّر باد
برای شما همراهان جان سالی به
شکوفایی ظهور را آرزو میکنیم
نوروزتان مبارک باد🌱✋
@TAMASHAGAH
ایّام را مبارک باد از شما
مبارک شمایید!
ایّام می آیند تا با شما مبارک شوند
ایّام شمایید!
#مقالات شمس🌱
@TAMASHAGAH
Banan - Bahar Delneshin.mp3
4.21M
🎼🖌️
#تصنیف "بهار دلنشین "
#آواز استاد "غلامحسین بنان "
یکی از خاطرهانگیزترین آثار موسیقی اصیل ایرانی تصنیف" بهار دلنشین" است که با صدای نامیاد استاد بنان ماندگار شد. آهنگساز این اثر فاخر استاد #روحالله_خالقی و شاعر آن استاد #بيژن_ترقی است.این اثر در دستگاه همایون ، آواز بیات اصفهان اجرا شده است.
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
"بشنویم به دل و جان این نوای خوشِ روحنواز کاروانِ بهارِ دلنشین را که هرگز کهنه نگشت و هنوز پرشکوه بر چکاد موسیقی ایرانزمین میدرخشد."
@TAMASHAGAH
آدمی نیست
که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که
به نوروز نجنبد حطبست
#سعدی
@TAMASHAGAH
بهار در شعر شاعران
🍃آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار زینت و آرایش عجیب
رودکی
🍃بهار پرده برانداخت روی نیکورا
نمونه گشت جهان بوستان مینورا
امیر خسرو دهلوی
🍃باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود
تا زصنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
عنصری
🍃برخیز که می رود زمستان
بگشای در سرای بستان
سعدی
🍃ای نوبهار عاشقان
داری خبر از یار ما
ای از توآبستن چمن
وی از توخندان باغها
ای بادهای خوش نفس
عشاق را فریاد رس
مولوی
🍃بیا باغبان خرمی ساز کن
گل آمد، درباغ را باز کن
نظامی
🍃چشمه ها جوشیدوبستان ها شکفت
اشک شادی ریخت از چشمان من
توللی
🍃شکوه ها را بنه ،خیز وبنگر
که چگونه زمستان سرآمد
نیما
🍃سپیده دم نسیمی روح پرور
وزید وکردگیتی را معنبر
پروین اعتصامی
🍃دختر کنار پنجره تنها نشست وگفت
ای دختر بهار حسد می برم به تو
عطر وگل وترانه وسرمستی تورا
با هرچه طالبی به خدا می خرم زتو
فروغ فرخزاد
🍃ِغسلم دهید اگر بشود صد هزار بار
با بال این پرنده و بابوی این بهار
نوروز گو بیاید و زیر وزبر شوم
زین حال خسته به حالی دگر شوم
محمد عزیزی
🍃ازلاله وبنفشه همه کوهسارودشت
سرخ وسپید گشت چودیبای پایرشت
منوچهری
🍃آمد نوروزهم از بامداد
آمدنش فرخ وفرخنده باد
منوچهری
@TAMASHAGAH
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
#حضرت_حافظ ✨
@TAMASHAGAH
هوالعزیز🌱
🔆 سلسلهٔ موی دوست حلقهٔ دام بلاست
هر که درین حلقه نیست فارغ ازین ماجراست
🔆گر بزنندم بتیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یکنظر صد چو منش خونبهاست
🔆گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست
🔆 دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش دلیل نالهٔ زارش گواست
🔆مایهٔ پرهیزگار قوت صبرست و عقل
عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
🔆دلشدهٔ پای بند گردن جان در کمند
زهرهٔ گفتار نه کین چه سبب وان چراست؟
🔆مالک ملک وجود حاکم ردّ و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
🔆 تیغ برآر از نیام زهر برافکن بجام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
🔆 گر بنوازی بلطف ور بگدازی بقهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
🔆هر که بجور رقیب یا بجفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
🔆سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
@TAMASHAGAH
تماشاگه راز
هوالعزیز🌱 🔆 سلسلهٔ موی دوست حلقهٔ دام بلاست هر که درین حلقه نیست فارغ ازین ماجراست 🔆گر بزنندم ب
سالک که بطورواقعی خودرا دراختیارمشیت حق میگذارد دیگراراده ای از خودندارد وبازبان حال میگوید..
✨هرچه ان خسروکندشیرین بود✨
اصل معنای همه اشعار سعدی دراین مصرع شعرگنجانده شده است
🌱🌱🌱🌱
تماشاگه راز
@TAMASHAGAH
🖋️ روزهای رفته ی سال را ورق میزنم ...
چه خاطراتی زنده میشوند!
چه روزها که دلم میخواست
تا ابد تمام نشوند...
و چه روزها که هر ثانیه اش
یک سال طول کشید...
چه فکرها که آرامم کرد...
و چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود...
چه لبخندها که بی اختیار
بر لبهایم نقش بست...
و چه اشک ها که بی اراده
از چشمانم سرازیر شد...
چه آدم ها که دلم را گرم کردند...
و چه آدم ها که دلم را شکستند...
چه چیزها که فکرش را هم نمیکردم و شد
و چه چیزها که فکرم را پُر کرد و نشد که نشد...
چه آدم ها که تازه شناختم شان...
و چه آدم ها که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان...
چه دوستانی که بی دریغ محبت کردند
و بی منت یادم کردند
طوفانهای روزگار درخت معرفتشان را از جا نکند
و هربار باصداقت لبخند تعارفم کردند
و
چه دوستانی که دیگر تاریخ فایدهی داشتنم برایشان تمام شد و تا بوی نویی به مشامشان خورد،
رفاقت های دیرینه را به سیل فراموشی سپردند و آخر هم ما را به بی معرفتی متهم کردند...
چه آدم های بی ادعایی پا به زندگیمان گذاشتند که از رفتارشان، نگاهشان و دلگرمیهایشان، درس صبر و آرامش گرفتیم و انگیزه حرکت...
و چه آدمهایی که خودخواهی و غرور و حسادتشان، مرکبِ رشد و حرکتمان را سنگباران کرد...
و سهم این سال پر از شادی و غم، هم یک یادش بخیر شد...
کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدایی،
آرامشی که هیچگاه وابسته به مواهب دنیا نباشد...
عاقبت بخیری سهم همه ما باشد...
ان شاء الله
🍃🍃🍃
گر صبر کنی پردهٔ صبرت بدریم
ور خواب روی خواب ز چشمت ببریم
گر کوه شوی در آتشت بگدازیم
ور بحر شوی تمام آبت بخوریم
#مولانای جان
@TAMASHAGAH