eitaa logo
تـ ع ـجیل | TaaJiL
38 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
383 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏 های خدایی🙏 (9) 🎈مثل بادبادک‼️ ➖➖➖➖➖➖➖ 🔶هر بادبادکی که هوا شد؛ هر بادبادکی که هوا رفت؛ از مخالفت با باد و هوا بود. 💠👤آدمی هم در صورتی آسمانی شده و بالا می رود که بر خلاف هوا و هوس خود رفتار کند. ⭕️از همین رو وجود نازنین امام جواد علیه السلام فرمود : 📌خالف الهوی 🔹با هوا و هوس های خود مخالفت کن! 🌟چرا که تنها راه بالا شدن و بالا رفتن همین است و بس. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f ➡️✅مطلب را انتشار دهید..
🙏 های خدایی🙏 (10) 💠مثل نسیم‼️ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹ببین! نسیم اگر غنچه ای را شکفته و گل می کند؛ خودش هم عطر و بویی پیدا می کند؛ خودش هم دل انگیز و دل آویز می شود. 🌟اگر می توانی نسیم باشی چرانه؟! اگر می توانی گره از کار فرو بسته ای بگشایی، چرا نه؟! 🔰چو غنچه گر چه فرو بستگی است کار جهان تو همچو باد بهاری گره گشا می باش 💠پیامبر "ص"فرمود: هر کس دری از شادی بر کسی بگشاید، خداوند دری از شادی بر او بگشاید. 🌹با ما همراه باشید http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
👆خاکریز خاطرات ۳۴ 🌸گذشت در اوجِ نیاز ... بخوانید و لذت ببرید از این همه مردانگی #ایثار #گذشت #فداکاری http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#امضا زمانی‌كه شهید «سیدمحسن صفوی» فرمانده سپاه شهرضا بود، #همت هم فرمانده سپاه پاوه بود🍃. #همت به صفوی علاقه زیادی داشت☺️. یك روز، #همت به شهرضا آمده بود. كارت عضویت سپاه📩 او باید تمدید اعتبار می‌شد. به همین خاطر، كارت را به سپاه شهرضا داد كه اقدام كنند. بعد از تحویل كارت، شهید صفوی به او گفت:  «شما خودت فرمانده سپاه پاوه هستی، چه نیازی به كارت شناسایی از سپاه شهرضا و امضای من داری؟»😕 #همت متواضعانه جواب داد: «دلم می‌خواهد كه امضای شما پای كارت شناسایی من باشد.»🙂❤️ #شهید_محمد_ابراهیم_همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
گـــاه شمار زندگانے سردار خیبر شہید حاج محمد ابراهیم همت 💐🌹🌷🌹🌷💐🌹🌷💐🌹 از ولادت تا شہادت قسمت یازدهم 🌹💐🌷💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷 آبان۱۳۶۱:تولد محمد مہدے ؛نخستین فرزند همت؛هجدهم آبان.😊😍 فرماندهے مرحلہ ے دوم عملیات مسلم بن عقیل(ع)با رمز ((یا زین العابدیـــن(ع)))🌹🌹 و رخنہ ے پارتیزانے گردان ڪمیل تحت فرماندهے عطاء اللـہ حبیبے بہ شہرڪ مرزے مندلے عراق؛😊بیست و چہارم و بیست وپنجم آبان.💐💐 آذر۱۳۶۱:ارتقاء تیپ ۲۷بہ سطح لشڪر.👌 تشڪیل سپاه ۱۱قدر و انتصاب همت بہ سمت فرمانده این سپاه.👌💐 علے فضلے بہ فرماندهے لشڪر ۲۷منصوب مے شود.👌🌹 بہمن۱۳۶۱:فرماندهے سپاه۱۱قدر در عملیات بزرگ والفجر مقدماتے در منطقہ ے فڪہ ے جنوبے ؛هفدهم تا بیست و سوم بہمن.👌💐🌹 اسفند ۱۳۶۱:بہ دستور فرماندهے ڪل سپاه ،همت موظف مے شود ضمن حفظ سمت فرماندهے سپاه ۱۱قدر ،فرماندهے لشڪر ۲۷را نیز،عہده دار شود.👌👌 آغاز شناسایے گسترده منطقہ ے فڪہ ے شمالے.💐💐 فروردین۱۳۶۲:دیدار و دستبوسے حضرت امام خمینے در حسینیہ ے جماران بہ همراه جمعے از فرماندهان ارشد سپاه و ارتش؛دوم فروردین.👌💐 بازداشت موقت ،بہ مدت چہل وهشت ساعت در قرارگاه نجف،بہ دلیل اعتراض تند نسبت بہ ((مانور آتش بہ جاے خون))مطروحہ از سوے فرماندهان نزاجا.👌👌 فرماندهے سپاه ۱۱قدر و لشڪر۲۷در عملیات والفجر-۱در منطقہ ے فڪہ ے شمالے.💐💐 شہادت رضا چراغے؛😔😔🌹معاون همت در لشڪر ۲۷؛بیست و یکم تا بیست و هشتم فروردین.👌👌 ادامــــہ دارد...👌👌💐 با ما همــــراه باشید👌💐🌹 💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷 ادامہ ان شااللــــہ بہ زودے در ڪانال تخصصے شہید حاج محمد ابراهیم همت👌👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
‌ 『💦 ❥◈„💚 „ #حاج_حسین_یڪتا:🎤 بچه ها میبینین روزاے جمعـــــه هر چے به غـــــروب نزدیڪ میشیم، دلـــــها ميگیره⁉️ همه فـــــڪر میڪنن برا این ڪه فردا دوباره روز از نو و يه دنيـــــا ڪار دوباره ولي دليـــــلش اين نيست❗️ بابا جمعه ڪه ظهر آفتـــــاب میزنه دیگه صدای انا_بقیة_الله نمیاد! همه ے عالـــــم دلش میگیره،💔 یه هفته ے دیگه ظلـــــم یه هفته ے دیگه جنـــــایت یه هفته ے دیگه غـــــربت..😔😭 #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج💚 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5805670936552145366.mp3
3.47M
👆👆👆 😭😭 آروم جـــــونم،😭 میشــــہ بدونم😭 ڪے و ڪجا بـہ سرمیاد چشـم انتظارے😭 با حـــال زارم دلہـــره دارم😭😭 یہ وقت صدات ڪنم، منو بہ جا نیارے😭 اللہم عجل لولیڪ الفرج😭😭 خیلے قشنگه😭😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
👆 خاکریز خاطرات ۳۵ 🌸هرکسی #رانندگی می‌کنه این خاطره شهید خرازی رو بخونه #قانون #تقید_به_احکام_شرعی #راهنمایی_و_رانندگی #شهیدخرازی #تقلید #احکام http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
. .🕊 وقتے بہ اطـرافم مےنگـرم چیزے جز خـجـلے نمیـبینم چرا؟! چـون ڪ در گـرداب گنـاهمو از رفـیـقانہ شَـہیدم عقبــ افتادم💔 #شهید_محمد_ابراهیم_همت #رفیق‌شهیدم‌هواموداشته‌باش😔✋ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🙏تمثیل های خدایی🙏(11) 🍎مثل سیب بر درخت‼️ ➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭕️مادامى که سيب با چوب باريکش به درخت متصل است همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند؛ باد باعث طراوتش میشود، آب باعث رشدش میشود و آفتاب پختگی و کمال ميبخشد 🔹اما ... به محض منقطع شدن از درخت و جدايى از "اصل"؛ همان آب باعث گندیدگی، همان باد باعث پلاسیدگی، همان آفتاب باعث پوسیدگی و از بين رفتن طراوتش میشود. 💠قصه انسان و خدا قصه سیب و درخت است. آدمی تا با خداست همه چیز در خدمت اوست. خواه قدرت، خواه شهرت، خواه ثروت و اگر از خدا برید همه به زیان اوست. 🌹با ما همراه باشید http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
. 👆خاکریز خاطرات ۳۶ 🌸هدیه‌ی زیبایی که شهیدحسینی هر روز به امامِ زمان(عج) تقدیم می‌کرد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
. 👆خاکریز خاطرات ۳۶ 🌸هدیه‌ی زیبایی که شهیدحسینی هر روز به امامِ زمان(عج) تقدیم می‌کرد... #امام_زمان #توسل #شهیدحسینی #نمازمستحبی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
زندگینامه سردارشهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 این قسمت دشت های سوخته فصل چهارم قسمت 8⃣8⃣ -حق دارند هجده کیلومتر پیاده روی هرکسی را از پا می اندازد!🤕 _خود شما که خبر داشتید،حاجی جان؟! _نه ، شما راه را اشتباه رفته اید .آن مسیر، مسیری نبوده که من مشخص کرده بودم.!😞 _حالا چه کار باید بکنیم با اینها؟! حاج همت گفت: _بگذارید پاهایشان کمی باد بخورد.بعد آرام آرام حرکت شان بدهید! _کار ما نیست حاج آقا.مگر این که شما خودتان نماز مغرب را بیایید این جا، با این ها حرف بزنید.🤗 ابراهیم گفت: _جمع کردن نیرو ها در ضمن عملیات، خطرناک است.فعلا شما بگذارید یک ساعتی استراحت کنند ،بعد حرکت کنید. _چشم حاجی جان. *عباس ورامینی این را گفت و حاج همت خداحافظی کرد و رفت.عباس ورامینی به سوی نیرو ها برگشت تا کم کم راهشان بیندازد.🚶‍♂️🚶‍♂️ ...... دوباره به اسفند ماه رسیده بودند.دوباره زیر فشار توپ و تانک و خمپاره و موشک ،طبیعت در حال جوشیدن و روییدن بود.🌱 اسفند ماه از نیمه که گذشت، دشت و صحرا بوی گل و لاله گرفتند و شهرها هم جان و رونقی دوباره و دل های مردم هم زیر معجزه ی این تغییر و تحول به تپش افتاد.🌷🌹🌺💓 همه به جنب و جوش افتادند و هر کسی به طریقی خود را برای خانه تکانی آماده میکرد🙃 ژیلا هم به کمک فاطمه خانم، خانه را مثل یک دسته گل تمیز و آراسته کرد.طوری که وقتی ابراهیم آمد از تعجب خشکش زد؟!😮😊 _چه حوصله ای داری ژیلا جان؟!😉 ادامه دارد.... 🌷🍀💐🌷🍀🌷🍀💐🍀💐🌷🍀 ادامه ی این داستان ان شاالله به زودی در کانال تخصصی شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌾 به پیاده روی اربعین رفتیم. محمدرضا هم خیلی اصرار داشت که بیاید ⚡️اما گفتیم که بگذار ببینیم اوضاع در چه حالی است کسب کنیم سال دیگر با هم💞 برویم. 🌾 ای که دوستش هدیه🎁 داده بود را داد تا در حرم (ع) تبرک کنم. اما من در شلوغی های حرم گمش کردم🙁 و هر چه گشتم پیدایش نکردم🚫 و خلاصه برایش یک خریدم و تبرک کردم. 🌾به جریان را گفتم،میدانستم خیلی به چفیه علاقه💞 داشت و از او کردم اما او در جواب گفت که فدای سرت من روا می شود😊. 🌾وقتی به رسیدیم در مورد حاجتش و چرایی آن از محمدرضا سؤال کردم❓ و او در جواب گفت که اگر چیزی را در ائمه گم کنی حاجت روا می شوی😍 .من حاجتم این است که بشوم .تا سال دیگر زنده نیستم🌷. 🌾من خیلی ناراحت شدم😔 و در جوابش گفتم که به عراق میروی⁉️گفت جنگ فقط آنجا نیست در هم هست من در سوریه . http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
10 🔹سال 80 وقتی به سمت لشکر پیاده مکانیزه حضرت رسول استان تهران🗺 می رسند همزمان قرارگاه ثار الله هم بودند . در زمان معارفه می گفت : من فرمانده لشکر نیستم🚫 من امانتدار هستم و فرمانده است . 🔹در سال 62 هم جز اهرم های تیپ محمد رسول اله (صل الله علیه وآله وسلم) همراه با ✓شهیدان همت، ✓شهبازی، ✓متوسلیان بود ؛ همیشه سخنانش برگرفته از یا منویات یا حضرت امام بود . 🔹آلبومی از حضرت امام و مقام معظم رهبری داشت و هر وقت دلش می گرفت💔 آن را نگاه می کرد👁. بسیار بود و می گفت اگر حضرت آقا دستور دهند تا پای جان حاضر به انجام آن هستم✊ و درنگ نمی کنم❌ 🔹درباره توصیه‌ای که به وی داشته است گفت : ایشان به من اشاره داشت که حداکثر عمر ما 60، 70 سال است و باید از مال دنیا دوری کرد🚯 و امیدوارم بتوانیم که ایشون برافراشت را بالا نگه داریم چون ایشان یک استاد تمام اخلاق است👌 و همواره با و نیروهایی که با ایشان بودند روابط اخلاقی و فرهنگی هم داشتند✅ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
📷 تیمسار ظهیرنژاد در حال سخنرانی🎤 برای قوای محمد رسول الله (ص) ، لحظاتی قبل از اعزام ، ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ ، پادگان امام حسین (ع)🙂✌️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
زندگینامه سردارشهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 این قسمت دشت های سوخته فصل چهارم قسمت 9⃣8⃣ _بهار آدم را سر حوصله می آورد.ابراهیم دوباره بهار دارد می آید و من و تو، توی خانه کنار هم هستیم.😍 _من و تو مهدی!😊 و هر دو برای در آغوش کشیدن مهدی با هم مسابقه گذاشتند و مهدی در آغوش پدر و مادرش ، قهقهه میزد و آن ها طعم شیرین باهم بودن را داشتند تجربه میکردند.👪 💞 ..... -لعنت به این جنگ که نمی گذارد خانواده ها در کنار هم زندگی کنند.😞 -لعنت به این جنگ و لعنت به کسی که این جنگ را شروع کرد. این جنگ را بر ما تحمیل کرد.ما که شروع کننده نبودیم ،ما آمدیم از خودمان ، از کشورمان،از دینمان و از انقلابمان دفاع کنیم.🙅‍♂️ و ژیلا سرش را گذاشت روی دست های ابراهیم و گفت: _ان شاءالله که پیروز میشویم و زندگی میکنیم.😊 _ان شاءالله ابراهیم این را گفت و دوباره یادش آمد که باید برود.دو ساعت بود که آمده بود و باید می رفت. باید میرفت امّا نمی دانست چگونه از جای برخیزد؟ چگونه به ژیلا بگید که دوباره باید بروم؟! و چاره ای نداشت.😥 صدای بوق ماشین را از کوچه شنید.سه بوق کوتاه،با وقفه ای چند ثانیه ای.راننده به او داشت میگفت:که منتظرش است.🚗🔊 و ابراهیم،مهدی را از روی دستهایش بلند کرد و بوسید و در حالیکه او را به ژیلا میداد گفت: _خداحافظ👋 ژیلا دیگر چیزی نگفت.میدانست که نمی تواند اورا از رفتن باز بدارد.اصلا او با همین شرط با ابراهیم ازدواج کرده بوده و ابراهیم هم با همین شرط که همسرش،همسفرش باشد نه بیشتر از آن،همسنگرش باشد.با او ازدواج کرده بود و حالا ژیلا همسفر همسنگر ابراهیم اش بود.😍 ابراهیم میرفت و ژیلا دوباره نگاهش میکرد و به چشمهایش،به قدوبالایش و به گرمایی که با خود آورده بود و با خود میبرد.😔 ابراهیم دوباره رفت.بهار وزیده بود.آنده بود و رفته بود.بهار رفته بود و دوباره می آمد.به یقین به خانه ی ژیلا و ابراهیم. نَفَس ژیلا پر از بوی بهار داشت میشد کم کم .دوباره داشت می رویید.🌱 پایان فصل چهارم😍 🌷🍀💐🌷🍀🌷🍀💐🍀💐🌷🍀 ادامه ی این داستان ان شاالله به زودی در کانال تخصصی شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
13 🌺رابطہ ایشان با من و بچہ ها بسیار عالی بود و از این حیث در فامیل زبانزد بودند . در این ۱۵ سالی ڪہ ڪنار شهید زندگی ڪردم هیچوقت احساس سختی نڪردم ؛البتہ دشواری هایی بود اما همیشہ با یڪ نگاه مهربان با یڪ تشڪر همہ خستگی را از تنم بیرون می ڪرد . 🌺در حالی ڪہ خیلی دیر بہ خانہ می آمد ، اما باز هم با بچہ ها بازی می ڪرد مخصوصا با ابوالفضل . هیچوقت نمی گفت خستہ ام و همیشہ خستگی را پشت در خانہ می گذاشت و می آمد داخل ڪہ مبادا ما اذیت بشیم . 🌺همیشہ صبور و خونسرد بود . آرامش خاصی داشت . وقتی سفره پهن بود در حضور مهمان از من تشڪر می ڪرد و همین خستگی را از تنم در می آورد . می گفت من عاشق این زندگی ام . یڪ نظامی خشڪ نبود . متین و آرام بود و هیچ وقت عصبانی نشد . خودش می گفت چون عاشق اهل بیت هستم در رفتار با خانواده ام از آنها الگو می گیرم . 🕊|🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
14 ✨ در مدت زندگی مشترک خصلت‌های بسیار خوبی از او مشاهده کردم. اخلاق و کردار نیکوی او، محبت‌های بی‌منتش، ساده زیستی‌اش و...که موجب شد تا به امروز بخاطر همه ‌ی این خصایص خوبش جای خالی او را هر ثانیه احساس کنم و در دلتنگی‌اش غوطه‌ور باشم. 🌺 من از عبدالرحیم تماماً خوبی دیدم و دلسوزانه بفکر من و بچه‌ها بود. همین دسته از آدم‌ها هستند که خدا انتخابشان می‌کند تا در کنار خودش منزل بگیرند. عبدالرحیم نقش پررنگ و فعالی در بسیج داشت. همیشه سعی می‌کرد در همه‌ ی مراسمات مذهبی و فرهنگی شرکت کند. 👥 جوانان محل را با ترفندهای مختلف به مسجد و بسیج می‌کشاند و به آنها آموزش نظامی می‌داد. دغدغه کار فرهنگی داشت و بدنبال جذب حداکثری نوجوانان و جوانان به مسجد بود. بیست آبان ماه ۹۴ عازم سوریه شد. من مخالفتی با رفتنش نداشتم، چون اعتقاد و باور هر دویمان برای این مسیر یکی بود و اینکه به رفتن و آمدن‌های او عادت داشتم، ولی دفعه آخر به او گفتم که نمی گویم نرو، برو، ولی این دفعه کمی رفتنت را به تاخیر بینداز تا دلتنگی من و بچه‌ها برطرف شود ... 🤔 یادم هست که رفته بود سوریه، یک هفته از او خبر نداشتم و هیچ تماسی با من در آن مدت نداشت. منزل پدرم بودم که تماس گرفت. از شدت دلتنگی نتوانستم خودم را کنترل کنم و گریه ام گرفت. 💫 آن لحظه دلم می‌خواست عبدالرحیم کنارم می‌بود تا یک دل سیر چهره به چهره با او حرف بزنم . http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🙏 های خدایی🙏 (13) ✍✍مثل شمع❗️ 🕯🕯🕯🕯🕯🕯🕯🕯 🔸شمع را ببین هر چه به آن نزدیک و نزدیک تر باشی نور و روشنایی بیشتری دریافت میکنی. 🔹قرآن کریم می خواهد ما هم از جنس شمع و هم صفت شمع باشیم. می گوید: به گونه ای باش که هر کس به تو نزدیک تر بود، بهره و سود بیشتری ببرد. 🔹و نزدیکترین کسان به ما نخست پدر و مادرند و آن گاه همسر، و سپس فرزندان، و در آخر هم، بستگان و خویشان. آیات ۸۳ بقره و ۳۶ نساء: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَىٰ …» 🔹یعنی اول پدر و مادر خودت را مورد لطف و محبت قرار بده، آنگاه نزدیکانت را، همچون همسر، فرزندان و خویشان. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🙏 های خدایی 🙏 (14) 😵✍مثل سوزن❗️ 📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌 🔹شما اول انگشت خود را در استمپ می گذاری و آن را جوهری میکنی و بعد پای یک قرار داد انگشت زده و آن را جوهری میکنی. یعنی تا این انگشت خود جوهری نشود نمی تواند برگ کاغذی را جوهری کند. 🔸هندسه عالم هم همین است. ما تا خود یک ویژگی و صفتی پیدا نکنیم، نمی توانیم دیگران را دعوت کنیم تا آن ویژگی و صفت را پیدا کنند. 📖این است که قرآن کریم گلایه می کند از کسانی که حرف هایی می زنند و مردم را به خصوصیاتی دعوت می کنند، در حالی که در خودشان از آن ویژگی ها خبری نیست. « لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» آیه ۲ سوره صف 💠چرا یک حرف هایی میزنید که خود انجام نمی دهید. 🔹درست مثل سوزن که برای همه لباس می دوزد، اما خود برهنه است. 🔹یا مثل شمعی که اطراف خود را روشن می کند، اما پای خودش تاریک است. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
. 👆خاکریز خاطرات ۳۹ 🌸 این خاطره ی زیبا از شهید بقایی رو از دست ندین #احتکار #قناعت #ساده_زیستی #شهیدبقایی #امام_خمینی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
. 👆خاکریز خاطرات ۳۹ 🌸 این خاطره ی زیبا از شهید بقایی رو از دست ندین #احتکار #قناعت #ساده_زیستی #شهیدبقایی #امام_خمینی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
15 🍃| بچه ها عادت داشتند تا نیمه های شب پای کامپیوتر باشند🖥 و چراغ اتاقشان روشن💡 .. من هم عادت به خوابیدن در تاریکی دارم! نیمه های شب با نور چراغ اتاق بچه ها – رضا و میلاد -  یهو از خواب بیدار شدم👀. با خودم گفتم حتما بچه ها خوابشون برده😴 و برق اتاق رو هم روشن گذاشته اند و رفتم چراغ اتاق رو خاموش کنم که دیدم میلاد در حال خواندن نماز شب است...🍃 آنقدر چهره اش نورانی شده بود که یک لحظه بدنم یخ شد😥 و حرف نزده در اتاقش را بستم.» شهیـد میـلاد بدری کوچک ترین شهـید مدافـع حـرم خوزستان که ملبّس شدنش به لباس روحانیت همراه با شهادتش رقم خورد🕊 |🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f