eitaa logo
تأملات طلبگی
1.5هزار دنبال‌کننده
689 عکس
744 ویدیو
22 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙دکتر عبدالکریمی: 🔹 نواب صفوی و فدائیان اسلام با چاپ و انتشار جزوه ای با عنوان « راهنمای حقایق»، برنامه های حکومت اسلامی مورد نظر خود را ارائه دادند. در این جزوه تأكید آنان بر مواردی چون جداسازی کامل زن و مرد در محل کار، رعایت حجاب توسط زنان، اجرای کامل حدود اسلامی و محدودسازی کتاب و موسیقی و سینما مگر با هدف ترویج اسلام بود. 🔸می بینیم که چگونه فهم این جریان از اهداف و شيوه تأسیس حکومت اسلامی، که فقط نمونه ای از ده ها نمونه دیگر از حامیان ایده تأسیس حکومت اسلامی است، به مسأله اجرای ظاهر پاره ای از احکام فقهی- بدون توجه به آرمان های بزرگ معنوی و انسانی ادیان مثل بسط تفسیری معنوی از جهان، رشد وحدت بشری، بسط حقوق و کرامت انسانی افراد جامعه، رشد حیات اخلاقی و معنوی و از بین رفتن هرآنچه خانواده بزرگ انسانی را پاره پاره کرده، جنگ و خونریزی و خشونت را میان انسان ها حاکم ساخته است محدود می شود و بسيار سطحی و ساده اندیشانه تنها طريق رشد حیات دینی، فرهنگی و معین اجرای برخی احکام ظاهری فقهی منحصر می گردد. 🔻این همان معضل بنیادینی است که امروز جهان اسلام، از جمله جامعه ما، با آن روبروست. تئوریسین های حکومت دینی مسیر و روش دیگری را، به جز پیاده کردن ساده اندیشانه و از درون تهی شدہ احکام فقهی، برای تحقق یک جامعه دینی و معنوی نمی شناسند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
💠 «چگونه می شود هم مسلمان بود و هم تحت یک حکومت مدرن غیراسلامی زندگی کرد؟» 🔹باید توجه داشت این سؤال، پرسش تقریبا دو قرنه همه مسلمانان و پرسش تقریبا چهار قرنه همه مسیحیان و یهودیان است. یعنی برای غربیان مسیحی بعد از ظهور مدرنیته در قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی به این سو و برای مسلمانان بعد از مواجه با مدرنیته از قرن نوزده به این سواین پرسش شکل گرفت: 🔻در پرتوظهور و سيطره عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید، چگونه می توان کماکان از تفکرو زیستی دینی و معنوی برخوردار بود؟ اندیشه بسیاری از فیلسوفان و متفکران، اعم از غربی مسیحی و یهودی یا شرقی و مسلمان حول این پرسش بنیادین قابل فهم و تبیین است. به نظرم، نه متفکران بزرگ غربی و نه اندیشمندان و صاحب نظران مسلمان، علی رغم کوششهای نظری و عملی بسیار، هنوز هیچ یک به پاسخی درخور و به نظام انتولوژیک و اپیستمولوژیک شایسته ای برای پاسخ گویی به این پرسش دست نیافته اند. ليکن، در سؤال شما، که پرسش بسیاری از افراد، به خصوص حوزویون و سنت گرایان ما نیز هست، دو مفروض بسیار سترگ، تأمل ناشده و نیز خطرناک وجود دارد: 🔸اولا، این پرسش امکان برخورداری از تفکر و حیات دینی را در جهان بالذات سکولار کنونی بسیار سهل و ساده گرفته است. 🔸ثانيا، این پرسش مفروض گرفته است که می توان با تأسیس یک حکومت به اصطلاح دینی و اسلامی در دوران مدرن دست به تشکیل یک جامعه دینی و اسلامی زد، تو گویی این صرفا حکومت ها هستند که مانع زیست دینی و اسلامی جوامع مسلمان هستند و با صرف تشکیل یک حکومت به اصطلاح دینی و اسلامی می توان سرشت زندگی مدرن و جوامع مدرن را به یک زندگی و جامعه اسلامی تغییر ماهیت داد. این یکی از ساده اندیشانه ترین و نادرست ترین پاسخ هایی است که می توان به پرسش سترگ مذكور داد. 🔻تجربه انقلاب ما به خوبی نشان داد صرف تغییر یک حکومت سکولار و تأسیس یک حکومت به اصطلاح دینی و اسلامی نه تنها نمی تواند در دینی سازی و اسلامی سازی زندگی و جامعه نقشی مثبت داشته باشد، بلکه حتی می تواند سبب رویگردانی توده های وسیعی از جامعه نسبت به ارزش های دینی، معنوی و اسلامی نیز گردد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹علوم انسانی جدید به منزله بخشی از تقدیر، امری است که نمی تواند متعلق میل و انتخاب ما قرار گیرد. 🔻نگوییم ایمان و دین و اسلام کافی است و ما علم جدید و علوم انسانی جدید را نمی خواهیم، که این اندیشه خطراتش بیشتر از خود آفات و خطرات علوم و تکنولوژی مدرن و علوم انسانی جدید است. 🔸اگر نگاه ما تغییر کند و ما به خود آگاهی دینی دست یابیم، علوم طبیعی و انسانی جدید نیز به نوبه خودشان بسیار مفید و قابل استفاده خواهند بود و به واسطه این علوم نیز می توان ندای هستی را شنید، منوط به آنکه گوش جان ما نسبت به این ندا گشوده باشد. نظام معرفتی دوره جدید به طور کلی و علوم انسانی جدید را به طور خاص نمی توان به سهولت نادیده گرفت. اما می توان و باید به طرح پرسش درباره بنیاد آن و نیز درباره محدودیت ها و نقصان های آن پرداخت. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹براساس تلقی وجود شناسانه و غیر تئولوژیک از تاریخ، هیچ سنت تاریخی، فرهنگ یا تمدنی، از جمله تاریخ، تمدن، علم، تکنولوژی و علوم انسانی غربی بی بنیاد نیست و هر سنت تاریخی، فرهنگ و تمدنی و نظام معرفتی خاص آن پاره ای از تاریخ هستی و جلوه هایی از غنا و سرشاری بیکران هستی را آشکار می سازد. 🔸بنابراین، تمدن، علم، تکنولوژی و علوم انسانی جدید نیز با هستی نسبتی دارد و نباید در هیاهوهای سیاسی، ایدئولوژیک و تئولوژیک این نسبت نادیده گرفته شود. 🔻مولانا اعتقاد داشت همه عقول محو در عقل اول هستند. براساس این نگرش، و در سیاق بحث کنونی، می توان گفت که تاریخ متافیزیک غرب و ظهور عقلانیت جدید و نظام معرفتی علمی و تکنولوژیک و علوم انسانی دوره جدید یکی از انواع عقلانیت ها و یکی از نظام های گوناگون معرفتی و جلوه ای از عقل اول، یعنی جلوه ای از جهان هستی ای است که از امکانات بسیار گوناگون و متکثری برخوردار می باشد، و به این اعتبار عقلانیت علمی جدید که جلوه ای از جهان هستی و عقل جهانی حاکم بر آن و بخشی از تاریخ هستی است، امری مقدس است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹 اساسا تعارض امر دینی با امر عرفی (امر سکولار) و قراردادن این دو در برابر هم حاصل تفکر مسیحی و در عالم مسحیت بوده است. 🔸در عالم مسحیت بین «امر سکولار» و«امر روحانی تعارض قائل بودند، و کسانی که زندگی روحانی» را می پذیرفتند زندگی شان را فقط صرف امور دینی و معنوی می کردند. در تلقی ثنویت اندیشانه مسیحی اموری چون ازدواج، صاحب فرزند شدن، کشاورزی، بازرگانی، سیاست ، جنگ و بسیاری از امور دیگر امور سکولار محسوب می شوند. در این تلقی مسیحی هر کسی به زندگی غیر روحانی بپردازد، به امر سکولار مشغول شده است. 🔻اما یک چنین تعارضی میان امر دینی و امرسكولار از اساس در اسلام وجود ندارد. پیامبر اسلام، هم فردی معنوی و هم مرد خانواده ، اقتصاد، تجارت، جنگ و سیاست بوده است. اما متأسفانه ثنویت اندیشی مسیحی و تعارض میان امر دینی و امر سکولار به اذهان مسلمانانی چون مودودی، سید قطب ، حسن البناء و همه طرفداران ایده تأسیس حکومت اسلامی نفوذ کرد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹ایده تشکیل حکومت دینی و اسلامی واکنشی نسبت به ظهور جهان مدرن، هژمونی آن و فروپاشی بسیاری از ارزش ها و مؤلفه های زیست جهان سنتی بود. 🔸البته حدود یک قرن قبل از ظهور سلطنت پهلوی سیل مدرنیته وارد ایران شده بود. حکومت پهلوی اول و دوم در روزگاری شکل گرفت که مدرنیته در حال بسط پیدا کردن در جامعه ایران بود. لذا، اگر حکومت پهلوی در روند مدرنیزاسیون ایران مواجهه منطقی تری را اتخاذ کرده بود، و اگر در حکومت سلطنت پهلوی این آگاهی وجود داشت که روند مدرن سازی کشور نمی توانست از بالا به پایین و با اعمال قدرت از جانب حکومت شکل گیرد، شاید طغیان اقشار وسیعی از جامعه سنتی ایران ولذا انقلاب سال ۱۳۵۷ شکل نمی گرفت. 🔻در روزگار کنونی نیز قدرت سیاسی در ایران در تلاش است تا ارزش های سنتی و وفاداری به سنت را از بالا به پایین تحميل کند. اما در این دوره تاریخی نیز شاهد فاصله گیری جامعه، به خصوص نسل های جوان، از جهان بینی و ارزش های سنتی و کل سنت و میراث تاریخی مان و لذا بسط بیهویتی تاریخی، نیهیلیسم و غرب زدگی جهانی در جامعه مان هستیم. چنین روندی به لحاظ فرهنگی و اخلاقی بسیار نگران کننده است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹یکی از بنیادی ترین اوصاف ساختار وجودی انسان حيث تاریخی اوست، معتقدم هر آنچه با انسان نسبت دارد، یعنی همه فهم ها، تفسيرها و کنش های فردی و اجتماعی او امری تاریخی است. 🔸به این اعتبار با روش ذات گرایی (اسانسیالیسم) ارسطویی مخالف بوده، روش تفکر تاریخی را پشتوانه تفکر و نظریات خویش قرار داده ام. عدم درک حیث تاریخی بشر ولذا حيث تاریخی نظام های تئولوژیک یکی از نقاط ضعف اساسی همه نظام های تئولوژیک است که می کوشند مجموعه ای از باورهای بومی محلی، جغرافیایی، نژادی، فرهنگی و در یک کلمه تاریخی را به منزله حقایقی ازلی، ابدی، جاویدان، جهان شمول و در یک کلمه فرا تاریخی عرضه نمایند و همین امر پاشنه آشیل همه نظام های تئولوژیک و چالشگاه اصلی اینجانب با آنها است. 🔻نظام های تئولوژیک پاره ای باورهای تاریخی را جانشین «حقیقتی فراتاریخی» می کنند و بدین نحو سبب غفلت و به محاق رفتن امر فراتاريخ و لذا سبب بسط سکولاریسم و نیهیلیسم گردیده اند. از نظر اینجانب ، تفکر دینی و معنوی را نه در نسبت انسان با پاره ای باورها یا احکام عملی تاریخی بلکه در نسبتی وجودی با امر فرا تاریخ باید دنبال کرد. همچنین باید توجه داشت که تکیه بر حيث تاریخی بشر هیستوریسیتی به معنای تاریخ گرایی، قول به جبر تاریخ یا اصالت تاریخ هیستوریسیسم نیست. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍وحدت اجتماعی، ضرورتی حیاتی/ دکتر عبدالکریمی 🔹امروز یکی از مهم ترین مسائل ما شکاف عمیق اجتماعی ای است که از دو قرن پیش در جامعه ما شکل گرفته است و تاکنون نتوانسته ایم برآن فائق آییم. 🔸این شکاف عمیق اجتماعی عبارت است از شکاف میان نوگرایان و سنت گرایان جامعه ما. این مهم ترین شکاف اجتماعی است که جامعه ما با آن روبرو بوده است. این شکاف اجتماعی خود را در دوران مشروطه به صورت شکاف میان مشروطه خواهان و مشروعه خواهان نشان داد که سبب شکست نهضت مشروطه و روی کار آمدن دیکتاتوری رضاشاه شد. بار دیگر این شکاف خود را در نهضت ملی و در شکل نمادین شکاف میان مصدق و کاشانی نشان داد که منجر به سقوط دولت ملی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد شد. 🔻این شکاف در بعد از انقلاب نیز در حوادث گوناگون سیاسی و اجتماعی و به صور گوناگون خود را آشکار ساخته است. یکی از مهم ترین خطاهای استراتژیک حکومت پهلوی این بود که فقط بخش مدرن و نوگرای جامعه را هدایت و رهبری کرد لیکن بخش سنتی جامعه را نادیده انگاشت. اما همین بخش سنتی با طرح ها و برنامه های حکومت همراه نشد، چوب لای چرخ حکومت گذاشت و در نهایت نیز آن را سرنگون ساخت. 🔻امروز نیز همین اشتباه را حکومت جمهوری اسلامی، لیکن از سوی دیگر مرتکب می شود. این حکومت نیز تنها بخش سنتی و سنت گرای جامعه را می بیند و آن را تحت هدایت و رهبری خود قرار می دهد اما بخش مدرن و نوگرای جامعه را خس و خاشاک می انگارد، یا لااقل آن را به منزله نیرویی اثرگذار و صرف نظرناکردنی در امر توسعه کشور تلقی نمی کند. لذا بخش نوگرای جامعه نیز با سیاست های کلی نظام هماهنگ نشده، در برابر آنها مقاومت می ورزد. اما بدون غلبه بر شکاف اجتماعی موجود در جامعه ما هیچ گونه استراتژی و طرحی برای توسعه ملی در ایران موفقیت آمیز نخواهد بود. نیل به وحدت اجتماعی ضرورتی حیاتی، استراتژیک، ملی و امنیتی برای کشور ماست. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹توجه به حیث تاریخی بشر و درک این امر که بشر موجودی بالذات تاریخی و لذا همه فهم ها، تفسیرها و کنش های وی در چارچوب ها و افق های تاریخی است، ما را به این حقیقت مهم و بنیادین متفطن می سازد که انسان ها نیز در چارچوب و افق تاریخی خاص و براساس عقلانیت های گوناگون تاریخی با یک متن از جمله با متون مقدس مواجه شده، مورد خطاب قرار میگیرند. لذا به هیچ وجه نمی توان انتظار داشت مخاطبی که فرضا در جهان مدرن و بر اساس عقلانیت مدرن ، یعنی عقلانیت گالیله ای - نیوتنی، دکارتی بار آمده و می اندیشد به همان نحوه و با همان مفروضات و با همان عقلانیت و زبانی با متون مقدس مواجهه شود که مخاطبان پیشین متون مقدس، در اعصار گذشته، با این متون مواجه می شدند، مضاف بر اینکه خود متون مقدس نیز، به واسطه حیث بشری و تاریخی نبی در دوران های ماقبل مدرن و در سنت‌های تاریخی پیشین شکل گرفته اند. 🔻متأسفانه حوزه های علمیه، روحانیون و متولیان حیات دینی در میان مسلمانان بیش از آن اسیر اسانسیالیسم (ذات گرایی) ارسطویی و درک غیرتاریخی پدیدارها هستند که درکی از نگرش تاریخی و حیث تاریخی نبی، حيث تاریخی متون مقدس و حیث تاریخی مخاطبان خود داشته باشند. لذا دفاع آنها از متون مقدس صوری ، بی حاصل، محکوم به شکست و حتی در جهت هرچه بیشتر سکولاریزه شدن جامعه و سبب خشم و طغیان نسل‌های جوان مسلمان علیه فرهنگ و سنت تاریخی خویش و در غلتیدن به سوی تفکر و فرهنگ سکولار و نیهیلستیک غربی است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ مصادیقی از تاریخمندی در نبی و متن مقدس/ دکتر عبدالکریمی 🔹تکیه بر حیث تاریخی و تاریخمندی بشر و تأکید بر تعلق وی به یک وضعیت تاریخی- فرهنگی خاص به معنای نشان دادن محدودیت های ذاتی بشری و به معنای نشان دادن این حقیقت بسیار ساده است که بشر موجودی همه زمانی و همه مکانی، یعنی خدا نیست. به همین دلیل، فهم وی همواره در وضعیتی معین، یعنی از منظری معین و در چارچوب افق هایی معین و متکی بر مجموعه ای از پیش فهم ها و پیش داوری های آشکار و پنهان رخ میدهد. 🔸حال اگر آیاتی چون «أنا بشر مثلکم» وجه بشری نبی را جدی بگیریم که گریزی نیز جز آن نداریم نتیجه آن صرفا این امر ساده نیست که نبی همچون دیگر انسان ها تغذیه می کرد، می نوشید یا صاحب فرزند می شد، بلکه تمام اوصاف ضروری نحوه هستی انسانی، از جمله حيث تاریخی بشر، نیز بر نحوه هستی وی صادق است. 🔻بدین ترتیب، با توجه به حیث تاریخی نبی، نحوه هستی او و هر آنچه با این نحوه هستی ارتباط دارد، یعنی همه فهم ها، تفسيرها، کنش ها و رفتارهای او، از جمله وحی و متن مقدس که با وی نسبتی دارند، متأثر از زبان، جامعه، فرهنگ و سنت تاریخی ای است که وی در آن رشد و نمو داشته است. برای نمونه ادعای عیسی، در خصوص قریب الوقوع بودن پادشاهی خداوند بر روی زمین، ادعایی است که صرفا بر اساس سنت تفکر آخرالزمانی یهودیان، که عیسی در آن تربیت یافته بود، قابل فهم است و به این معناست که عیسی در بسیاری از مفروضات و صور تفکر زمانه خویش با جامعه یهودی شریک و به بیان صحیح تر، وام دار جامعه خود و سنن فکری آن بوده است. البته این حقیقتی است که در خود کتب مقدس نیز کاملا بین و آشکار است. برای مثال، این که قرآن به زبان عربی است و در آن از بت هایی چون لات و عزی (بت های اعراب) و نه فرضا از ویشنو و شیوا بت هندیان) یا از حیواناتی چون گاو و شتر و نه فرضا از پاندا و پلاتیپوس؛ یا از پدیده ای به نام ظهار (رسم اعراب، و فقط اعراب، مبنی بر اینکه مردی به زنش بگوید «تو همچون مادرم بر من حرامی» و بر اساس همین جمله در روابط زناشویی به زنش پشت کند) سخن گفته شده است، به خوبی رابطه زبان، فرهنگ، جغرافيا، وسنت تاریخی نبی با متن مقدس را نشان می دهد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹سنت گرایان اشعری مسلک از هر گونه تأکید بر حيث بشری و حیث تاریخی متن مقدس در هراس اند. آنان آگاهانه یا ناآگاهانه ، خودآگاه یا ناخودآگاه احساس می کنند هر گونه تماس با عقلانیت جدید و ورود اصول و مبادی عقل مدرن، از جمله نگرش تاریخی، درست همچون اسب تروا قلعه ایمان دینی را نهایتا فتح خواهد کرد و آن را به تمامی تحت سیطره سکولاریسم و ناسوتی گری قرار خواهد داد. آنان تجربه جریان نواعتزال گرایی را مؤید کاملی برای احساس نگرانی و دریافت خویش می دانند. 🔻لیک سنت گرایان اشعری مسلک ما به این حقیقت بزرگ التفات ندارند که امروز تحت تأثیر رویداد عظیم تاریخی مدرنیته و ظهور عقلانیت جدید و در این چند دهه اخیر با ظهور عقلانیت پسامدرن تمام برج و باروهای ستبر حیات سنتی و عقلانیت دینی پیشامدرن فرو ریخته است و هیچ نقطه ای بیرون از مدرنیته ، عقلانیت جديد و بسط سوبژکتیویسم جدید وجود ندارد و ما دیگر نمی توانیم بدون توجه به پرسش های ژرف و شالوده شکن حاصل از عقلانیت مدرن و پسامدرن به غار کهف باورهای سنتی خود خزیده، به پاره ای از باورهای تاریخی شده خویش دل خوش باشیم. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ مقوله وحی در سوبژکتیویسم و عقلانیت مدرن/ دکتر عبدالکریمی 🔹در روزگار کنونی، یعنی در زمانه بسط سوبژکتیویسم متافیزیکی و سیطره عقلانیت علمی و تکنولوژیک جدید، پرسش از امکان یا عدم امکان وحی یا به تعبیر حکمای پیشاسقراطی در دوره قبل از ظهور متافیزیک یونانی، هم سخنی بشر با لوگوس یا حقیقت بنیادین این جهان، مهم ترین پرسشی است که متفکران شرقی از جمله اندیشمندان در عالم اسلام با آن روبرویند. 🔸به بیان ساده تر، براساس سوبژکتیویسم متافیزیکی، به خصوص در اوج آن، که خود را در سوبژکتیویسم جديد دکارتی-کانتی آشکار می سازد، آدمی نمی تواند به حقیقتی فراسوی آگاهی خویش نائل شود. بر اساس تجربه كوژيتو، که چارچوبی برای بسیاری از فلسفه های جدید قرار می گیرد، «آگاهی»، نخستین، قابل دسترس ترین و يقينی ترین امر برای آگاهی است و هر آنچه آن سوی آگاهی است همواره محل تردید است و اساسا ما راهی به فراسوی آگاهی و سوبژکتیویته نداریم. براساس سوبژکتیویسم کانتی نیز معرفت ما «پدیداری» است. این سخن بدین معناست که ما صرفا به پدیدارها، یعنی به آنچه در سپهر آگاهی بشری قوام می یابد دسترسی داریم و هیچ روزنه ای به سوی نومن یا ذات و حقیقت این جهان وجود ندارد. 🔻در عالم کنونی، که در آن یک چنین سوبژکتیویسمی سیطره یافته است مقوله وحی یا سخن گفتن با لوگوس که در فقدان آن، آنچنان که تجربه زیست جهان مدرن نشان می دهد، بشر را نیهیلیسمی عمیق فرا خواهد گرفت به قلمرو اسطوره ها و افسانه ها رانده شده است. بدین ترتیب، با انکار امکان مقوله وحی یا هم سخنی بشر با لوگوس و جان این جهان یا با تقلیل آن به مقولاتی روان شناختی و غیرمعرفتی، کل سنن شرقی و مبادی حِکمی آنها، از جمله تمامی سنت عبری - سامی یهودی که اسلام نیز فرزند و حاصل آن است، فرو می پاشد و زمینه برای سیطره تام و تمام متافیزیک غربی که در روند تاریخی خود به بسط سکولاریسم و نیهیلیسم منتهی گردیده است، آماده خواهد شد. 👇👇 @Taammolate_talabegi