۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 به سمتش هجوم آوردم هرچی از دهنم دراومد نثارش کردم پریا هم کم نمی آورد دو مرتبه باهام دعواشون شد
🌱💓🌿
آریا با کنجکاوی نگاهم کرد و گفت تو مطمئنی !؟🙁
سری تکون دادم و گفتم آره مطمئنم،
الـان هم میریم بیرون من به پریا می گم پشیمونی توهم ازش عذرخواهی می کنی دیگه هم دست روش بلند نمی کنی !!
آریا سری تکون داد
از جا بلند شدم و به سمت در رفتم
وباز کردم،پریا رو دیدم که عاجز ومفلوک یه گوشه کز کرده بود !
دلم به حالش سوخت 🥺😔
برام سخت بود از عشقم بخوام به من خیانت کنه اما به خاطر خواهرم هرکاری حاضر بودم انجام بدم !
رو به پریا گفتم پریا جون من با آریا حرف زدم بهتر هردوتون بشینید وبا هم منطقی حرف بزنید ،
پریا زیر بار نمی رفت و به قـدری عصبانی بود که هرچی آریا می گفت واکنش تندی نشون می داد آریا به خاطر من ازش عذرخواهی هم کرد !
اما پریا زخم زبون و متلک می انداخت و
می گفت چی شد تغییر کردی ؟!
حس می کردم شک کرده
وقتی اوضاع رو اینطور دیدم خودم رو زدم به ننه من غریبم بازی و گفتم بسه دیگه به خدا الـان که سکته کنم بیفتم رو دستتون
پریا اومد کنارم دستم رو گرفت و
گفت باشه آجی تو حرص نخور از این حالتش دلم ضعف رفت تو موقعیت بدی بودم باز همون فکرهای همیشگی
چهره پریا توی ذهنم نقش بست!!😣
وقتی که رابطه من و آریا رو بفهمه
نابود می شد باتموم وجودش متلـاشی میشد دلم به حال هردومون می سوخت
منی که عاشق بودم و پریا که دلشکسته بود💔🥺
هرطور بود بچه ها رو آشتی دادم و راهی خونه شدم آریا من رو رسوند لحظه آخر من نگاه های پریا رو می دیدم که چطور با کنجکاوی نگاهمون می کرد...
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍ امام صادق علیه السلام:
دلها نیز، همچون مس، زنگار مىبندد، پس آنها را با استغفار صیقل دهید.
📚عدّه الداعی: ص249
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام:
💠 مستى چهار قسم است:
1️⃣ مستى جوانى؛
2️⃣ مستى ثروت؛
3️⃣ مستى خواب؛
4️⃣ مستى رياست.
📚 تحفالعقول، ص١٢۶
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌷 امام صادق علیه السلام فرمود :
☘ هر کس در هر روز سی (30) مرتبه بگوید:
✳️ لا إِلَهَ إِلَّا الَّلهُ الْمَلِكُ الْحَقُ الْمُبِينُ ✳️
🍁 رو به غنا و ثروت خواهد آورد و فقر و فاقه را پشت سر خواهد گذاشت و درب بهشت را می کوبد.
📘 وسائل الشیعه ج 7 ص 222
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
☀️ ذكري كه توفيقات سلب شده را باز ميگرداند
✍ آیت الله فاطمي نيا :
🍃 يكي از اذكاري كه اگر به معناي آن توجه كنيمبسيار موثر است ،
ذكر " يا مُقيل العَثَرات" است.
(اي خدايي كه لغزش ها را اقاله ميكند و ناديدهميگيرد )
🌿 ما خدايي داريم كه بسيار مهربان است و گناهان ما را اقاله ميكند ، اقاله ي لغزش ها به اين معناست كه اگر پشيمان شويم و توبه كنيم ، خداوند با ما طوري معامله ميكند مثل اينكه گناهي مرتكب نشده ايم!
☘ گاهي مواقع دراثر گناه ، بعضي توفيقات از انسان سلب ميشود ؛ اگر اين ذكر را با توجه و حضور قلب در قنوت ياسجده خود بگويد،توفيقات بازميگردد.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺از امیرالمومنین پرسیدند چگونه انسانی باشیم حضرت فرمودند:
✏متواضع باش تا مورد احترام باشی.
✏مورد اعتماد مردمباش ،تا با ارزش باشی.
✏خوش اخلاق باش تا همیشه در یاد انسانها باقی بمانی.
✏بخشنده باش تا رزق و روزی بیشتری داشته باشی.
✏کنجکاو باش،تا چیزهای زیادی یاد بگیری.
✏تلاشگر باش تا موفق باشی.
✏نسبت به خطاهای انسانها بخشش و گذشت داشته باش،تا آرامش داشته باشی.
✏خودت باش و برای خودت زندگی کن ،تا خوشبخت باشی.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 آریا با کنجکاوی نگاهم کرد و گفت تو مطمئنی !؟🙁 سری تکون دادم و گفتم آره مطمئنم، الـان هم میریم
🌱💓🌿
منی که دوست نداشتم خواهرم یه خــار بـه پـاش بـره الـان خـــودم باعـث مـی شدم تو آتیش بسوزه🔥🔥
تموم روز بی قرار بودم شب تا صبح خواب به چشمام نیومد،...
دو روزی گذشت و آریا هرروز زنگ می زد و می گفت فقط به خاطر تو قبول کردم رفتارم رو باهاش بهتر کنم واگرنه یه لحظه هم نمی توانم این شرایـط رو تحمل کنم!
وقتی میاد پیشم از سر تکلیف چون وتو خواستی پسش نمی زنم،
من تو دلم حرص می خوردم برای منم سخت بود که عشقم رو با کسی تقسیم کنم اما اون طرف خواهرم بود پاره تنم بود من به خاطر اون حاضر بودم هرفداکاری بکنم!!
تا فقط اون خوشحال باشه ولب هاش بخـنده اما می دونستم این شرایط پایدار نمی مونه تحمل می کردم چون به زودی همه چی برملـا می شد ،
من و آریا می خواستیم بچه مون رو باهم بزرگ کنیم با عشق ،بزرگ کنیم🥰💓
نوبت سونوگرافی گرفتم و رفتم دکتر اما به کسی نگفتم و تنها رفتم،!
وقتی دکتر گفت بچه پسر انگار خدا دنیا رو بهم داد از خوشحالی تو پوست خودم
نمی گنجیدم از اینکه یه پسر شبیه آریا به دنیا بیارم منو سر کیف می آورد ،
از مطب که زدم بیرون تو راه به آریا زنگ زدم وگفتم بچه پسر آریا خیلی خوشحال شد!😍😁
آریا همیشه دوست داشت اسم پسرمون رو بذاریم اشکان منم این اسم رو دوست داشتم برای همین مخالفت نکردم،
هــردو مـون هیجان زده بودیم وبرای به دنیا اومدن پسرمون لحظه شماری می کردیم
رسیدم خونه به مامان و مهران و پریا زنگ زدم همه ازشنیدن خبر خوشحال شدن
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح است و طلوع مهربانی
☕️خورشید و حریر آسمانی
🌸ایام به کام و روزتان عشق
☕️سرزنده و شـادمان بمانی
🌸ســلام،
☕️ صبح زیباتون بخیر
🌸امروزتون پر از خیر و برکت
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خدا هرمحالی ممکن میشه ✨♥️
من دل سپردم به خدایی که
هرمحالی با او ممکن میشه
خدایا به امید خودت …🍃
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 منی که دوست نداشتم خواهرم یه خــار بـه پـاش بـره الـان خـــودم باعـث مـی شدم تو آتیش بسوزه🔥🔥
🌱💓🌿
من به ماه های آخر نزدیک می شدم
مامان و پریا تو تدارک سیسمونی بودن
البته من خودم براشون پول ریختم دور از چشم مهران که اگـه می فهمید مثل همیشه غر می زد!!😒
مامان خیلی خوشحال شد و دعـام می کرد
💥از زبان پریا
برای اومدن بچه خواهرم خیلی هیجان زده بودم مامان هم هرروز زنگ می زد که بریم خرید آریا هم مخالفت نمی کرد و اجازه میداد همراه مامان برم !☺️😊
من و مامان هرروز تو بازار وپاساژبودیم وخریدها رو انجام می دادیم، اما پریسا همراهمون نمی اومد چون سلیقه منو قبول داشت!!
یه روز که من تازه از خرید برگشتم آریا رو دیدم که همزمان با من رسید
من رو که دید گفت بریم برای بچه پریسا خرید کنیم منم از خدا خواسته قبول کردم!
با وجود اینکه خسته بودم و پاهام از شدت راه رفتن درد می کرد مخالفتی نکردم و راهی شدم !!
آریا برای پسر پریسا حسابی ولخرجی کرد ویه دست بلوز و شلوار و یه سرهمی و بلوز شلوار تو خونه ،
یه جفت کفش و یه دستبند طلـا خرید،
از بریز و بپاش های آریا تعجب کردم
خریدها که تموم شد من که حسابی حسادتم گل کرده بود گفتم کاش برای منم همینطور خرید می کردی😅🥲
اون لحظه با تموم وجودم حسودی میکردم تا اون روز آریا برای من یه روسری هم نخریده بود،
آریا گفت می خوام جلو باجناق کم نیاریم تو شرمنده خواهرت نشی بد کردم ،
درضمن اگه چیزی می خوای بردار اگه
چیزی نیاز داری!😒
لب زدم ؛نه نیــاز ندارم
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥺💔
ای پناه دلهای شکسته...
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪐اصلاح تمامی کارها به وسیله #نمازشب
آیت الله ناصری ره
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍پيامبر اکرم صلىالله عليه و آله:
خداوند عزّوجلّ مىفرمايد: خشم من بر آنكه به كسى ستم كند كه ياورى جز من ندارد، سخت است.
📚 بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۱۱
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪐اصلاح تمامی کارها به وسیله #نمازشب
آیت الله ناصری ره
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کَمَر اسلام را شکستند
👤حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعایی که به زندگیم برکت داد🌧️🌿
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺از امیرالمومنین پرسیدند چگونه انسانی باشیم حضرت فرمودند:
✏متواضع باش تا مورد احترام باشی.
✏مورد اعتماد مردمباش ،تا با ارزش باشی.
✏خوش اخلاق باش تا همیشه در یاد انسانها باقی بمانی.
✏بخشنده باش تا رزق و روزی بیشتری داشته باشی.
✏کنجکاو باش،تا چیزهای زیادی یاد بگیری.
✏تلاشگر باش تا موفق باشی.
✏نسبت به خطاهای انسانها بخشش و گذشت داشته باش،تا آرامش داشته باشی.
✏خودت باش و برای خودت زندگی کن ،تا خوشبخت باشی.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 من به ماه های آخر نزدیک می شدم مامان و پریا تو تدارک سیسمونی بودن البته من خودم براشون پول ری
🌱💓🌿
دوست داشتم آریا به زور برام یه چیزی
می خرید یه لباسی ،شلواری کیفی یاحتی یه جفت کفشی اما آریا که من می شناختم به زور می شد ازش پول گرفت!!
آخر شب خسته و کوفته رسیدیم خونه ومنی که تموم روز تو پاساژها بودم زود شام خوردم ورفتم تا بخوابم🥱
روزها می گذشت و پریسا به ماه آخر نزدیک شد خرید سیمسونی که تموم شد و همه چی تکمیل شد ماشین گرفتیم و با مامان بردیـم خــونه پریسا و چیــدیم پریسا برای ناهار نگهمون داشت!!
دیگه خیال مامان راحت شده بود و منتظر به دنیا اومدن بچه بودیم ،
رابطه من و آریا هم که خیلی خوب پیش می رفت و من سعی می کردم رفتارهای بدش رو فراموش کنم و به زندگیمون یه فرصت تازه بدم،..!
حس می کردم می تونم زندگی مون رو بســازم می تــونستم با آریــا خوشبخت باشم اما تـقدیر من چیز دیگه ای بود ،
تو زندگی من تنها بودم همــه آدم هـای دور واطرافم یــه جوری به من ضربه زده بودن و من هرچقدر هم امیـد داشتم چیزی این رو تغییر نمی داد!
ما منتظر روز زایمان بودیم تا اینکه یه روز مامان زنگ زد و گفت پریسا دردش گرفت و ما داریم می ریم بیمارستان📞
وقتی اینو شنیدم به آریا زنگ زدم و گفتم من می رم بیمارستان آریا گفت منتظر باش میــام دنبالت خودم می بـرمت
منم آماده شده بودم و منتظر آریا و این میـون چند بار به مامان زنگ زدم و حال پریسا رو پرسیدم،☺️
آریا اومد و ما راهی بیمارستان شدیم من فکر می کردم آریا منو می ذاره و خودش برمی گرده اما دیدم که داره همراهم میاد!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️⚡️راه بدست آوردن برکت 🌾
📚(حاجیه خانم رستمی فر)
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا همه چی رو به وقتش برات چیده
حتی خیلی قشنگتر
از اون چیزی که فکر میکنی..💚💫
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🍃🌺 یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ
💠 عن أبى بصير عن أبى بصير عن ابى
عبدالله عليه السلام فى قوله تعالى :
🌺 ذلكَ الكتابُ لا ريبَ فيه 🌺
قال : الكتاب علىُّ لا شك فيه
🌺 هُدىً لِلمتَّقينَ 🌺
ابو بصير از امام صادق عليه السلام
درباره سخن خداوند
🌺 ذلك الكتاب لا ريب فيه 🌺
نقل شده است كه مقصود از
"كتاب " على عليه السلام است
که هيچ شکی در آن نیست
و راهنمایی پرهیزگاران است .
📘: هزار حدیث در ِفضایل امام علی
علیه السلام : ص : ۱۳۲
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد
ایمان به جز از عشق علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم گفتا
علی نور بود سایه ندارد!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
#حکایت
✍آورده اند که پدری از رفتار بد پسرش رنجور شد ، و او را بسیار ملامت کرد، و بگفت : بی سبب عمرم را به پای تربیت تو هدر کردم ،... فرزند افسوس که ادم شدنت را امیدی نیست.....
پسر رنجید و ترک پدر کرد، و در پی مال و منال و سلطنت چند سالی کوشید وتحمل رنج کرد.... عاقبت پسر به سلطنت رسید و روزی ، پدر را طلبید ، تا جاه وجلال و بزرگی خود، را به رخ او بکشد، ... چون پدر به دستگاه پسر وارد شد ، پسر از سر غرور روی بدو کرد و بگفت : اینک جایگاه مرا ببین ، یاد ار که روزی بگفتی ،هر گز ادم نشوم ، اینک من حاکم شهر شدم....
پدر بی تفاوت روی برگرداند و بگفت :
من نگفتم که تو حاکم نشوی
من بگفتم که تو آدم نشوی!!
**╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°**
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸حرف بزن...
اما طوری حرف بزن که بدانی خدایت راضی است و به تو لبخند میزند!
🌸گوش کن...ا
اما طوی گوش کن که مطمئن باشی اگر خدایت از تو پرسید گوشت چه چیزهایی شنیده ، شرمسار نباشی...
🌸نگاه کن...
اما طوری نگاه کن ، که چشمهایت آیینه ای از وجود خدا باشد! پر باشد از خدا و هرچه می بینی خدا را یادت بیاورد...
🌸فکرکن ...
اما به کسی و به چیزی فکر کن که خدا را از یادت نبرد... طوری فکر کن که آخرش یک سر نخی از خدا پیدا کنی!
🌸عاشق باش...
اما طوری عاشق باش که هم به دست آوری و بتوانی از دست بدهی! طوری که معنای عشق واقعی را گم نکنی!
🌸عاشق زمینی ها باش!
اما نه طوری که زمین گیرت کند و از رسیدن به آسمان و آن عشق ابدی باز مانی!...
#عاشق_خدا_باش...❤️
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
ياعلىُّ ياعلىُّ ياعلىّ 🌷
🌹 يا عَلِىُّ ثلاثٌ مِن مكارمِ الأخلاقِ :
🔶 تَصِلُ مَن قَطَعَكَ
🔶 و تُعطى مَن حَرَمَكَ
🔶 و تَعفُو عَنَّن ظَلَمَكَ .
💫 اى على ! سه عمل از اخلاق نيك است:
✨ كسى كه با تو قطع رابطه كرده
دوباره با او رابطه بر قرار سازى !!!
✨و كسى كه از تو دريغ ورزيده
به او بخشش نمايی و كسى كه بر تو ستم روا داشته عفوش كنى!
🌹سخنان پیامبر خدا صلی الله علیه و اله
📗 تحف العقول : ص ۱۲
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌱💓🌿 دوست داشتم آریا به زور برام یه چیزی می خرید یه لباسی ،شلواری کیفی یاحتی یه جفت کفشی اما آریا
🌱💓🌿
با کنجکاوی گفتم تو هم میای ؟
آریا گفت آره عزیزم
همراه هم به سمت در ورودی بیمارستان رفتیم، تو بخش زایمان مامان رو از دور دیدم مادر مهران هم کنار مهــران ایستاده بود، مهران آریا رو که دید رو ترش کرد!
با هم سلـام و احوال پرسی کردیم و همـگی منتظر بودیــم نگـرانـی و استرس تو صورت همه بود پریسا رو برده بودند اتاق عمل
تو اون آشفته بازار یه لحظه نگاهم به آریا افتاد کــه با انگشت هاش بازی می کرد !!
حس بدی توی دلم نشست احساس میکردم آریا استرس داره اما سعی می کرد خونسردیش رو حفظ کنه🙁🤔
افکار منفی و کشنده مثل خــوره به جــونم افتــاده بود و جرعه جرعه تو وجــودم ریختــه
مـــی شـــد،
حالـم دگرگون بود ، به خودم گفتم شاید به خاطر شرایط اینطور به هم ریختم از اتاق عمل خبر دادن پریسا فارغ شده و یه پسر تپل و ناز به دنیا آورده !
ما بچه رو دیدیم و من ومامان کلــی برای پسر پریسا ذوق کردیم
پریسا که به هوش اومد منتقلش کردن به بخش و بچه رو آوردن تا بهش شیر بده همه در حال خوش وبش بودن و من نگاهم بین همه می چرخید و این میون آریا رو دیدم که به پریسا و پسرش نگاه میکرد !!
تو نگاهش چیزی شبیه به حسرت یا عشق بود بازهم نــدای درونم غوغا کرد سعی می کردم افکار منــفی رو از خودم دور کنــم،
بــه ایـن فــکر می کردم شاید آریا دلش می خواد پـدر بشه دلم می خواست دل رو به دریا می زدم و یه بار دیــگه ایــن موضوع رو باهاش درمیـــون می ذاشتم!🤔🙄
اما میترسیدم مثل دفعه پیش عکس العمل تندی نشون بده و بازم غــــروم رو جــریــحه دارکنـــه !!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
14.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حجت الاسلام حامد کاشانی
🔹چرا امیرالمومنین علی علیه السلام شمشیر نکشید؟!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹سه ویژگی جذاب معصوم(ع)
🔸استاد مسعود عالی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔹تلنگری زیبا برای همه ما
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°