و حقیقیت، نوریست که پشت تاریکی ها خوابیده است...
دست ها را باید بُرد... پرده ها را کنار باید زد...
از نورِ حقیقت، هراسان نباید بود... که تاریکی ها همیشه دیواری بر سر راه حقیقت بودند و ما را از وجود نور، ناامید می کردند...
دست ها را باید بُرد... دیوار ها را خراب باید کرد... این جهان چارهای جز به آغوش کشیدن حقیقت ندارد... در آغوش حقیقت باید رفت...
هراسان نباید بود...
#یک_هیچ_تنها
21.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهل شعار نیستم... بدم می آمد، می آید و امیدوارم همیشه همینگونه باشد... به شخصه معتقدم که اگر قلم در راستای بیان درد ها نچرخد، به درد جرز لای دیوار هم نمیخورد... همچنان که اگر دستاورد ها را هم نبیند، به همان سرنوشت باید دچار بشود... انصاف در بیان واقعیت ها بدونِ دستبرد و دستکاری در ماهیت آنها، توفیقیست که باید نصیب صاحبِ روایت و قلم بشود...
چندی پیش، سکانسی از فیلمِ «قندون جهیزیه» در فضای مجازی نظرم را به خودش جلب کرد... با بازی بی نظیر «صابر اَبَر»... با یکی از رفقا که ایشان هم طرفدار پر و پا قرص فیلم های ایرانیست در این مورد صحبتی داشتم... حالاتِ صورت و ادای بی نظیرِ کلمات «صابر ابر» را به او تعریف می کردم...
رسیدم به این مرحله که آیا این فیلم ارزش دیدن دارد یا نه؟ که ایشان رغبت زیادی نشان ندادند و یکی، دو فیلم دیگر معرفی کردند که بنده به همین فیلم راغب تر بودم...
فیلم، فیلمیست که درد فقر را بازگو می کند... منتها با کمی چاشنی طنز که طنز آن هم طبیعتا تلخ است... زن و شوهری که با دردِ مستأجری و کم پولی، دست و پنجه نرم می کنند و یک روز دستِ اقبال به سمتشان دراز می شود که کمی از این بیچارگی را درمان کند... و ماجراهایی که قصد رو کردن آنها را ندارم...
پ.ن: سکانس آخر رو مقطوع گذاشتم که اسپویل نشه برای کسایی که قصد تماشا دارن...
بنده خودم به این فیلم، از دَه، هشت میدم...
#فیلم
#قندون_جهیزیه
#سینما
Hesam-Naseri-Saman-Samimi-Alone (1).mp3
12M
در نوعِ خودش، آهنگِ بی رحمیست...
#موسیقی_بیکلام
#بیکلام_گفت
دریغا که همیشه دلتنگِ کسانی شدیم که نبودند...
و خود را به آتش زدیم تا از چنگ آنهایی که هستند، رها شویم...
می پرسد: سرنوشت ما با کدام یک، گره خواهد خورد؟... با آنهایی که هستند؟... یا آنهایی که نیستند؟...
می گویم: هیچ کدام... با خودت گره خواهد خورد... که تو نیز هستی و یک روز نخواهی بود...
بودنِ خودت را دریاب که دلتنگِ نبودن خویش نشوی..
#هست
#نیست
#بودن
#نبودن
#زندگی
#متن
#یک_هیچ_تنها
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
ای واااااای... ای داد بیداد... یاحسین... #موسیقی #عربی
رفیقی دارم که اهل اهوازه... وقتی این آهنگو گوش کرد گفت: «لعنت به ابیات عربی
لعنت به غزل های عربی
لعنت به تک تک مصرع ها و ترانه های عربی
لعنت به این قشنگی افسرده گونه...»
حق با اونه... خیلی قلب آدمو لمس می کنن این اشعار...