بیزارم از دینداری کردنی که بخواهم خودم را پشت دینِ خیالیام قایم کنم...
دینِ خیالی... وهمِ بودن در آغوش خدا... خیالِ رفتن به بهشت... توهمِ بری بودن از هر گناه...
بیزارم از دینداری کردنی که بخواهم خودم را پشت دین خیالیام قایم کنم...
ای دیندارِ خیالیِ درون من!... بخوان نمازت را... ولی امیدی به آن نماز نداشته باش!... تو هنوز خدایت را نشناختهای... چگونه میتوانی دم از او بزنی؟... خجالت هم چیز خوبیست...
به کجاست این مسیرت؟... به خیالِ کعبه رفتی؟... دمی از خودت برون آ !... که ببینی این معمّات، جوابِ ساده دارد!...
#درد_دل
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریه ام فهمید مدت هاست،مدت هاست
به جای دیدن روی تو در خود خیره ایم ای عشق
اگر آه تو در آیینه پیدا نیست، عیب از ماست
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل
تحمل می کنم هر چند جانکاه است و جانفرساست...
در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی
اگر جایی برای مرگ باشد! زندگی زیباست...
#فاضل_نظری
#شعر
تفکر عمیق و زجرِ شدید؟
یا ساده گرفتن مسایل و زندگیِ جدید؟
کدام یک؟
مسأله این است...
دلم عمیقا برای #امیر تنگ شده... ولی حقیقتا نمیدونم کدوم یکی از سکانس های بینظیرشو بذارم...