eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
138 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
803 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/3442117788
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی برگ‌های گردو، بوی آتیش، بوی نم نم بارون، بوی برگ‌های خشک روی زمین؛ صدای باد، صدای سوختن چوب، صدای برخورد چوب به گردو ها و تلپی افتادنشون و و و و همه‌ی اینا واسه ما، نوید‌بخش اومدن پاییزه... بهش میگم: همینا ما رو عاشق شعر و شاعری کردنا؛ ابر ها رو نگاه کن... میگه: آره... ابر های گلِ کلَمی... بیا اینور میخوام این خار و خاشاک رو جمع کنم آتیش بزنم... همین چند ماه پیش بود اینجا رو تمیز کردما، انگار نه انگار... میگم باغه دیگه... حیوون هست، باد هست، بالاخره برگ و آت آشغال جمع میشه دیگه... میگه نه، آدم باید با سلیقه باشه، نباید اینطوری بشه... میگم باشه ارباب... هر چی شما بگی... منتظر باریدن بارونیم... چند ثانیه می‌باره، دیگه نمی‌باره... هی میاد، هی نمیاد... آهای بارون!... مث بعضی آدما نباش... یا بیا، یا اگه نمیای، کلا برو دیگه هیچ اثری از خودت اینجا نذار... چرا الکی دلِ آدمو خوش می‌کنی به اومدنت؟... مث بعضی آدما نباش بارون خانوم!...
Amin Mansouri - Baz Baran Ba Tarane (320).mp3
7.58M
این آهنگ رو چند سال پیش، خواهرم برام فرستاده بود... از همون موقع وقتی می‌شنومش، یه چنگ می‌ندازه به قلبم و یه بغض غریبی میاد روی گلوم که... ای بابا...
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرمو نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم ازلب جوی دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده داستان های نهانی از لب باد وزنده رازهای زندگانی بس گوارا بود باران وه چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی, پندهای آسمانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا, هست زیبا, هست زیبا... شاعر:گلچین گیلانی
شبی که چیزی کم نداشت...
باران، نامِ پرنده‌ای بود که در آغوش تو آواز می‌خواند... من، نخستین آواز باران را از شعری که زمزمه می‌کردی به یاد دارم: یاغدی یاغیشلار، بانّادی گوشلار... باران، پیش از آن، فقط صدای ممتدِ چِکه چکه کردن آب بود در حوض حیاطِ کوچک خانه‌مان... همان، فقط همان... باران، صدای تو بود... صدای نگاه‌هایت... باران، تو بودی...