eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
138 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
803 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مَرقومه
«هودج شترها را پایین بیاورید. همین‌جا خیمه‌ها را برپا می‌کنیم.» نگاهم را از لب‌های او می‌گیرم و به اطراف می‌چرخانم. از همه‌سو تا کرانه خاک است و خاک. خاک‌های تفتیده‌ی برهوت. کودکی با عبای کوچک عربی پیش می‌آید. موی مجعد او زیر نور آفتاب برهنه‌ی ظهر می‌درخشد. مقابل مَرد ستبرشانه‌ای که چندی پیش فرو آمدن از بهائم را خواسته بود، می‌رسد. از خردسالی‌ام تا کنون همواره دوست می‌داشتم که به این دلیرمرد نزدیک‌تر شوم، قرینِ او باشم و از او رزم و جنگاوری بیاموزم.. مرد با دیدن کودک زانو می‌زند؛ لبخند نیز. «اینجا که فرو آمده‌ایم، نامش چیست عمو؟» گویی ستاره‌ای دنباله‌دار در آسمان چشم‌های مرد -که همچون نیمه‌شبی صاف و بی‌ابر است- عبور می‌کند. ستاره‌ای چون نشانه‌ای از بغض. دستی بر موی شبق‌گونه‌ی کودک -که تا روی شانه‌اش می‌رسد- می‌کشد و با صدایی غبارآلود می‌گوید: «اینجا کربلاست عموجان. بیابانِ کربلا..» مشغول آب دادن به مَرکب‌ها شده‌ام. این را عباس‌بن‌علی از من خواست؛ هنگامی که از او طلب کردم کاری نیز به من بسپارند. با خود عهد کرده‌ام از او منش و مرامش را بیاموزم و این سفر فرصتی‌ست که نباید از کف بدهم. هرگز از او لحنی آمرانه نشنیدم و هرگز ندیدم گوشه‌ای آسوده باشد و دیگران درحال انجام کار.. همچنان که به چهارپایان می‌رسم، نگاهم به گوشه‌ای کنار خیمه‌ها می‌افتد. یکی از زنانِ حرم که بی‌گمان زینب‌بنت‌علی است، چون مرکز دایره است که زنان و دختران حول او می‌گردند.. طرف‌دیگر، حسین‌بن‌علی سرگرم صحبت با دوستان خویش است. قاسم‌بن‌حسن، برادرزاده‌ی نوجوان او نیز در جمع مردان ایستاده -که تاکنون او را بیشتر شبیه به مردان دیده‌ام تا نوجوانانِ خام و بازی‌طلب. آب، فراوان داریم. هم تمامی اهالی کاروان را کفایت می‌کند و هم مرکب‌ها را. لبخند روی لبان علیِ اکبر مرا یاد روزهای خوش مدینه می‌اندازد. روزهایی که حسین‌بن‌علی فرزند خوش‌سیما و خوش‌بالای خود را همراه خود به مسجد و مجالس حدیث می‌آورد. کودکان کاروان، بیابان را زمین بازی خوبی یافته‌اند. جَون‌بن‌حویّ را می‌بینم که دائماً چندقدمی حسین‌بن‌علی به امری از امور مولای خویش مشغول است؛ و اگر او را کاری نباشد، نگاهش در سیمای حسین مغروق است. عباس‌بن‌علی را می‌بینم که از بازی با کودکان فراغت می‌یابد. پس آرام و باوقار سوی اسب خویش می‌رود‌. دستی به گردن آفتاب‌خورده‌ی او می‌کشد. یک‌طرف مشک آبی آویزان است و طرف دیگر، شمشیری در غلاف. این‌جا همه در نهایت آرامشند. مگر عمق چشمان حسین و عباس و بانو زینب که تشویشی نهفته دارد.. - ریحانه شناوری
وقتی مجالس عزای سمت خودمون رو می‌بینم، یاد این جمله از امام موسی جان صدر می‌افتم: «در هیئتی که دغدغه‌‌ی مبارزه با اسرائیل نباشد، شمر هم سینه می‌زند»! ولی مسأله‌ی من اصلا این نیست... چون ما در ۹۹ درصد مواقع، مشکل رو می‌دونیم... خب که چی؟؟؟... کار، کار، کار... این کار کردنه مهمه که خدا توفیق بده فقط بتونیم یه قدمی برداریم برای کار کردن‌...
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا ز روزِ قیامت، غمی که هست این است: که روی مردم عالَم، دو بار باید دید...
Haj-MohammadBagher-Mansoori-Khodahafez-Ey-Anam-Baji.mp3
10.33M
رقیه‌می ساخلا من گدیم... جلوه‌گاه جانانه‌‌‌... من گَرَک باتام قانه... رقیه‌ام را نگه‌دار تا من بروم به جلوه‌گاهِ جانان... من باید غرق در خون شوم...
گریه‌ی هر شب ما، برکت روح‌الله است...
ممون میشم مداحی‌های مورد علاقه‌تون رو بفرستین باهم گوش بدیم🙏 @yekmohammadeqaribeh
" التماس دعا.. اگر مقدور است، از اعضا هم بخواهید دعایمان کنند.." _محتاجیم به دعا... اللهم وفّقنا لما تُحبّ و ترضی...
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لعنت به تو ... لعنت خدا بر تو... چرا اینگونه از دل می‌نویسی؟؟؟؟... وای وای وای... و من تو را بخاطر این عمیق.نوشتن‌هایت نخواهم بخشید... هرگز... فرمود: أنا من هناك أنا من هنا و لست هناك ولست هنا ليَ اسمان يلتقيان ويفترقان و لي لغتان نسيت بأيهما كنت أحلم لي... من اهل آنجا هستم من اهل اینجا هستم و آنجا نیستم و اینجا نیستم. دو نام دارم که به هم می رسند و از هم جدا می شوند. و دو زبان دارم فراموش کرد‌ه‌ام با کدام یک، آرزو می‌کنم... لاااااامصببببببببب... 🇵🇸✌️❤️‍🩹