#اربعین
#زوار_کربلا
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
روضه ۳
🔸عشق است کربلای تو لبیک یا حسین
🔸جان و تنم فدای تو لبیک یا حسین
اربعین سیدالشهداء و...
بازم اسم کربلا شده ذکر هر مجلسی...
بازم دلها به سمت حرم با صفاش پر میکشه...
🔸گفتی به خلق: کیست که یاری کند مرا
🔸قربان آن ندای تو لبیک یا حسین
آقا... یه روزی صدای غربتت بلند شد...
کسی جوابت رو نداد...
اما الان میلیون ها زائر دارند می آیند به سمت حرمت...
🔸کی میشود که آیم و از جان صلا دهم
🔸در صحن با صفای تو لبیک یا حسین
🔸احرام بسته، تلبیه گویان، کفن به تن
🔸آیم سوی منای تو لبیک یا حسین
#شاعر: محمد مهدی سیار
بازم جا موندم آقا...
کی میشه منم دعوت کنی حسین...
خوش به حال اونایی که الان کربلا رسیدند...
خوش به حال اونایی که الان بین الحرمینن...
اونایی که رفتند میدونند...
بهترین لحظه زندگی...
اون لحظه ای که وارد کربلا میشی...
همش سراغ حرم رو میگیری...
تا نگاهت به حرم با صفاش میفته...
نا خودآگاه اشکت جاری میشه...
دستهات روی سینه میزاری میگی...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَئِکَ
____________
#زمزمه
حالا هر کی دلش کربلائی شده بسم الله ...
کربلا کربلا 8
🔸این دل تنگم عقده ها دارد1
🔸 گوئیا میل کربلا دارد 1
(یا حسین مظلوم) 8
🔸من که از کودکی عاشقت بوده ام2
🔸تو قبولم نما گرچه آلوده ام1
🔸ای حسین ما را کربلایی کن2
🔸بعد از آن با ما هر چه خواهی کن1
یا حسین مظلوم 8
(در صورتی که تسلط روی سبک زمزمه نداشتید میتوانید زمزمه را حذف کنید).
____________
یکی از زایران ابی عبدالله...
جابر بن عبدالله انصاریِ ...
تا رسید کربلا...
با آب فرات غسل کرد...
با خضوع و خشوع...
اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست...
دست گذاشت رویِ قبر مبارک...
سه مرتبه از سوز دل صدا زد...
یا حسین...
اما جوابی نیومد...
صداش به ناله بلند شد...
حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟
آیا دوست جواب دوستش رو نمیده؟
خودش جواب داد...
گفت جابر...
جواب سلام میخواهی...
از آقایی که...
بین سر و بدنش جدایی افتاده...
ناله بزن یا حسین...
🔸گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین
🔸خانه آباد شدم، خانه ات آباد حسین
الا لعنه الله علی القوم الظالمین.
Shab05Moharram1401[02].mp3
13.6M
|⇦•اگر که من شهید نشم...
#زمزمه و توسل به ابن الکریم #حضرت_عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شب_پنجم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج #میثم_مطیعی
|⇦•اگر که من شهید نشم...
#زمزمه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
میبینی عمه، تو قتلگاه افتاده
به زیر دست و پای سپاه افتاده
من عبداللهم و وَاللهِ
بابای من اباعبدالله س
آخه این رسمشه؟ من زندهام، ولی اون تنهاس!
دارم میام یه ذره دیگه صبر کن
عمه با گریه داره میگه صبر کن
ولی من میرم...
*به امام حسین می گفت:بابا از وقتی این بچه چشمش رو باز کرد زیر سایه آقا بود...*
دووم بیار یه خرده دیگه بابا
تا من نیومدم نزن دست و پا
برات میمیرم
«اگر که من شهید نشم میمیرم
شهیدت میشم»
*سیدبن طاووس نوشته:"ثُمَّ خَرَجَ عَبدُاللهِ اِبن حسن."اومد از خیمه ها بیرون."وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ"هنوز بالغ نشده بود.نوشته "مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ.یعنی کنار زن ها بود.اگر تو خیمه مردها بود که شهید شده بود.کسی باقی نمانده بود جز زین العابدین"يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ علیه السلام"دوید اومد کنار عمو ایستاد..." فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَه"زینب سراسیمه می دوید سمت قتلگاه بچه رو نگه داره."فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً"امتناع کرد، خودش رو از دست های عمه رها کرد.صدا زد"وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي"از عموم جدا نمیشم.*
دارن شمشیرا بالا و پایین میرن
مدام رو زخمای قبلی جا میگیرن
پاشو با هم بجنگیم بازم
اومده پسرِ کوچیکت
دستام میشه شبیه عباس
سپرِ کوچیکت
*چرا دستش سپر شد؟"فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ بِالسَّيْفِ"اون ملعون شمشیر رو بالا آورد.نوجوون صدا زد:"يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ"ای پسر زن ناپاک!"أَتَقْتُلُ عَمِّي؟"تو میخوای عموی من رو بکشی؟"فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ"شمشیر رو به نیت امامحسین پایین آورد."فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ"دست رو سپر کرد"فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ"دست به پوست آویزان شد."فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا عَمَّاهْ"صدا زد عمو..بعضی مقاتل نوشتن صدا زد:"یا اُمّاه"بابام می گفت برامون چنان به بازوی مادرش زدن."فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام"افتاده وسط قتلگاه،بچه رو به سینه چسبانید."وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ "برادرزاده صبر کن."وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ"به حساب خدا بذار.
"فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ..."
دستای من فقط به یه مو بنده
دشمن به نالههای من میخنده
عموی خوبم
منو تو آغوشت بگیر و ناز کن
درِ شهادتو به رو من باز کن
عموی خوبم
«اگر که من شهید نشم میمیرم
شهیدت میشم»
دارم میبینم، بابا حسن رو اینجا
کنارش رو خاک، مادربزرگم زهرا
بابام خیلی هواشو داره
گرفته زیرِ شونههاشو
یاد کوچه به مادر میگه
از رو خاک پاشو
هرچی تا حالا قصه شو میشنیدم
دمِ شهادتی به چشمام دیدم
دارم میسوزم
هنوز خمیده قامتش وای مادر
هنوز کبوده صورتش وای مادر
دارم میسوزم
«اگر که من شهید نشم میمیرم
شهیدت میشم»
برادر زاده داشت با عمو حرف میزد
که با تیری راه حنجرش بند اومد
حرمله با یه تیر ذبحش کرد
خونش پاشید به روی مولا
دست و پا زد تو آغوش عشق،
رسید به بابا
جسمش رو با نیزه کنار زد دشمن
دوباره به جون حسین افتادن
حسین زجرکش شد
دیگه چیزی باقی نموند از اون تن
آقای ما رو ذره ذره کشتن
حسین زجرکش شد
#شاعر: سید مهدی سرخان
*این بدن رو کنار انداختن انقدر به آقای ما ضربه زدن"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذ"بدن مطهرش مثل خارپشت شد...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
Shab05Moharram1401[02].mp3
13.6M
|⇦•اگر که من شهید نشم...
#زمزمه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
❣﷽❣
🔘 #کوچ از قتلگاه #اسارت
🔘 #ترکی #زمزمه #سینه_زنی
ائدر اعضای پراکنده حکایت یارالی
نئجه بی شرم و شقی دور بو جماعت یارالی
یوخ سوزوم چوخ باجینون قارداشی دعواده ئولر
رسمیدور خوش دیلیله تسلیت امّا وئره لر
کیم گوروب باجینی قارداش باشی اوسته دوگلر
بو ره عرفیدی یا حکم شریعت یارالی
🔘 یارالی جان یارالی
نئجه من آغلامیوم صبراً ئولن قارداشیما
قلبیمون قانی قاریشسون یئری وار گوزیاشیما
بو تسلّی دی مگر قمچی ورولّار باشیما
واردی بو کوفه لی لرده نه شقاوت یارالی
🔘یارالی جان یارالی
سن کسیک باشیله گیت دِیر نصارایه حسین
دین پیغمبری تبلیغ ائله ترسایه حسین
منده قولباغلی گئدوم مجلس اعدایه حسین
باجی قارداش ایلیاخ دینه حمایت یارالی
🔘یارالی جان یارالی
آپارور شامه باجون زینبی اشرار زمن
دولدورور قلبیمی اندوه و غم و درد و محن
قالمیسان یئرده حسینیم بئله بی غسل و کفن
اولمادی دفنیوه زینبده فراغت یارالی
🔘یارالی جان یارالی
من گلنده بو چوله گلمیشدیم یاوریله
ایندی امّا گئدورم شمر جفا پروریله
دور دعا ایله منی بو کسیلن اللریله
قافلم بلکه یته شامه سلامت یارلی
🔘یارالی جان یارالی
دور اوزون چاره ائله بیچاره بو بیچاره لره
میندیریلّر بالاجا قیزلاریوی ناقه لره
توکوری اشکین اوشاقلار باخوری نیزه لره
ائدوری هر بیری بیر نوع شکایت یارالی
🔘یارالی جان یارالی
وئردی سعد اوغلی حسینیم بئله فرمان قوشونا
ناقه ی لیلینی مشرف ائده اکبر باشینا
آنا اوز اوغلونا باخسین باجی اوز قارداشینا
یوخدی بو قومیده انصاف و مروّت یارالی
🔘یارالی جان یارالی
بیر نفر واردی «رجائی» دی سیزه نسبتی وار
برگ سبزیله گلوبدور دئیوری قیمتی وار
قسمت اولمور سفر کرب و بلا نیّتی وار
بیرده محشره دئیور ایله شفاعت یارالی
🔘یارالی جان یارالی
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
♦️ #اسارت #کوچ از قتلگاه
♦️ #زمزمه #سینه_زنی
♦️ #سبک یارالی جان یارالی
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها
کاروان کوفیه یـولّاندی امـان قارداش اویان
زینبون قولاّری باغلاندی امان قارداش اویان
قافِلَم گور نه دوشوب نظم و نظامه گئدیرم
بـاشیمون محنتی یتموبدی تمـامه گئدیرم
گـورموشم کرب و بلا ظلمنی شـامه گئدیرم
گئدیسن دور گیداق ای شاه جهان قارداش اویان
ایله سندنصورا یالقوزلادی غم زینبوی
تانیماز بر ده گورن قامتی خم زینبوی
دوتدی صیّاد قضا صید حـرم زینبوی
دام استنده ایدوب باغرینی قان قارداش اویان
بیر دویونجا سنه من آغلاماقا قویمادیلار
سینن استنده جگـر داغلاماقا قویمادیلار
جان ویرنده گوزیوی باغلاماقا قویمادیلار
نجه بیرحمدی گور شمر و سنان قارداش اویان
قان اولوب گوزدن آخار سیل سرشکیم یوزیمه
بـو نه حـالتدی سـالوبلار سنی تپراق گوزیمه
اوزی شـاهـدی خـداونـد منیـم بـو سوزیمه
که ئولوم خوشدی بو وقتیمده اینان قارداش اویان
چوخالوب درد و غم و محنت و انـدوه و ملال
یوخدی فرصت که آچا طوطی نطقیم پر و بال
شامه عـازمدیله بـو بیکس عیـالون یولا سال
دور مسافر دالیسنجا ویر اذان قارداش اویان
جانیمی لرزه دوتوب بسکه آغر دور بـو سفر
هم اوزون گل همی ویر قارداشم عبّاسه خبر
علمیـن آلسـون اله بـاجیلاری شـامه گیدر
ایلسون شیرخدا سهمین عیان قارداش اویان
سنه باخدوقجا دگر اود بو دل و جانه یانار
نجه کیم شمع اُودینا شـوقیله پـروانه یانار
ایتمیسن لیلنی مجنـون کیمی دیوانه یانار
هم سکینون یتورور عرشه فغان قارداش اویان
گورورم گونلر ایـونده قـالوب عـریان بدنون
نه سنون دفـع ایـدنون وار نـه برادر کفنون
نولدی بس کوُل باشیما مندن آلان پیرهنون
بو سویولماقوا گلمزدی گمان قارداش اویان
اوقدر عشقده سن طیّ مـراحل ایلدون
که دالونجه گلن عاشقلری کامل ایلدون
اوز مبارک آدیـوی زیب محـافل ایلدور
بیر حسین ذکریدی بیر کون و مکان قارداش اویان
زینبم منده آنام اوغلی کشیده قدیمی
اگمیشم بار غم آتدا بیر امیده قدیمی
آپارام یثربه بسدور بو خمیده قدیمی
شامدن تربت زهرایه نشان قارداش اویان
«صافیا» شرح ایله یاز هر نه مقرّردی سنه
عـالـم بـدویـده بـو رشتـه مقـدّردی سنه
شـاه بیتون اوزی بیـر ذکـر مکـرّردی سنه
کاروان کوفیه یولاّندی امان قارداش اویان
کانال روضه دفتری👇👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.
📋آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت
#مناجات_با_خدا
#روضه_امام_حسین (ع)
.....................................................
آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت...
نام من را بین مهمانهای تو آخر نوشت
.(آخه من کجا !شما کجا مولا !).
دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت
دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت
.(ما عمریه سر سفره شما نون میخوریم ، از صدقه سر شماست نفس میکشیم. یوسف نبی رو بردن زندان ، جبرائیل نازل شد ، یوسف ؛ خدا سلام میرسونه میگه کی تورو زیباترین خلق قرارداد ؟ یوسف سریع گردنشو گذاشت رو خاک عرضه داشت سلام منو به محبوبم برسون بگو من هرچی دارم از تو ، چیزی از خودم ندارم . پرسید یوسف کی محبت تو رو بیشتر از برادرات تو دل بابات گذاشت حضرت یعقوب؟ دوباره گونه رو خاک گذاشت خاکساری کرد عرضه داشت محضر خدا ؛ من هرچی دارم از توئه ، یوسف کسی نیست . جبرائیل پرسید یوسف کی از دل چاه نجاتت داد تو امیدی به زندگی نداشتی؟ مجدد خم شد گونه رو خاک گذاشت عرضه داشت یوسف هرچی داره از خدا داره من چیزی از خودم ندارم . یوسف پس چرا از غیر خدا کمک خواستی؟ صورت به خاک گذاشت دیگه سرشو بالا نیاورد ؛ این عقوبت زندان واسه اینه که یه لحظه حواست پرت شد ، شروع کرد گریه کردن بیشتر و خدا را قسم داد به اون دعایی که بهش یاد دادن.
این روایت امام صادق (ع) فرمود :«اون شیعه پرسید آقا اگر ما تمام عمرمون اشتباه بود همه چیزو از جانب خودمون میدونستیم ، اگه ما این اشتباه و کردیم چه دعایی کنیم ؟ آقا فرمود دعا رو ، بعد قسمها رو به حق آقا رسول الله (ص) ، آقا امیرالمومنین (ع) ، خانم فاطمه زهرا (س) آقا امام حسن مجتبی (ع) و آقا اباعبدالله الحسین (ع). داد. »
آقا ما هرچی نفسم میکشیم ، روزی هم میخوریم ، نون سفرهمون هم از شما داریم.).
جای نان میخواستم قدری تماشایش کنم
حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت
هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد
.(نه که نتونست نه که به روم نزد!).
قصهام را تا ابد در خانهی دلبر نوشت
به من بی آبرو چه آبرویی داده است
من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت
دست من را داد در دست علی مرتضی
بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت
یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد
سرنوشتم را خداوندِ علی، از سر نوشت
آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید
.(آروم آروم داره بوی فاطمیه میاد خانوم ، آی مادر غریبم ).
بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت
کل دارایی من این است... عشقم به حسین!
بین ثروتمندها اسم مرا مادر نوشت
چشم وا کردم که دیدم ناگهان در هیأتم...
دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت
از همانموقع چه کیفی میکنم من با حسین!
.(منه بی سرو پا کجا ! اسم اربابم کجا؟).
شرح آن را باید از امروز تا محشر نوشت
چند وقتی میشود دور از تو ماندم، وای من
فطرست را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت
ای فدای اسم شیرینت «حسین جان» کز ازل
حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت
نیزهها روی تنت یکجور رفته کج شده
مزد "هَل مِن ناصرت" را با سنان لشکر نوشت
شمر روی سینهات مشغول ذبحت بود آه...
قاتلت را مقتل اما، غُصهی معجر نوشت
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی✍
..............................................
📋 جای بارون میبینی از آسمون نیزه داره میباره
#زمزمه
.....................................................
.(بند اول).
جای بارون میبینی از آسمون نیزه داره میباره
هرکی از راه میرسه هرچی داره توی تنت میکاره
یه مسلمونم نبود پیکرتو از زیر پا برداره
سر خونی تو رو سنان داره رو نیزه ها میذاره
صدات میکنم سرت رو نیزه تنت رو خاکه
نگات میکنم یه لحظه شاید ببینی تا که
اسیر شدیم
غروب نرسیده و پیر شدیم
اسیر شدیم
با شمر و خولی هم مسیر شدیم
اسیر شدیم
از این دنیا بعد تو سیر شدیم
واویلا علی الحسین و علیک الزینب
.(بند دوم).
انقد از مال حرام شکماشون پر شد تورو نشناختن
بدن بی سر تو جلو چشام روی زمین انداختن
چشم مرکباشونو بسته بودن روی تنت میتاختن
سر پیری میبنی چه روزگاری واسه زینب ساختن
تموم شد حسین تو رفتی حالا منو نبردی
غروب شد حسین
ندیدی مارو؟ به کی سپردی
غریب شدیم
بی یار و یاور و حبیب شدیم
غریب شدیم
همکلامِ با نانجیب شدیم
غریب شدیم
از آغوش تو بی نصیب شدیم
واویلا علی الحسین و علیک الزینب
..............................................
حاج مسعود پیرایش
👇
.
📋عباس تو بیرون نرو باید بمانی
#زمزمه
#روضه_امیر_المومنین (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
🏴#شب_بیست_و_یکم_رمضان
.............................................
.(فاطمه جان شَوْقاً اِلَي رُؤْيَتِهِ؛
خیلی مشتاقم بیام پیشت خانوم ، خیلی دلتنگتم خانوم ، اما عرب رسم بدی داره همیشه تیرش و مسموم میکنه یه جمله ای به خانم گفت : ملعون گفت یه سمی یه زهری زدم با این زهر تمام کوفه رو میشه کشت آقامون هم مسموم هم مقتول! اباعبدالله هم مسموم هم مذبوح هم مقتول ، صدا زد «به ابی و امی » چشاشو باز کرد دید حسین داره گریه میکنه ، گفت پدر و مادرم به فدات بشه حسین جان تو دیگه گریه نکن «بِأَبی وَ أُمِّیاَلْحُسَیْنَ اَلْمَقْتُولَ بِظَهْرِ اَلْکُوفَةِ»
چند جا نوشتن تیر مسموم بود یه جا اینجا بود
«فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ ...»
نانجیب یه تیر به قلب ارباب زد این تیر مسموم بود تیری که به گلوی علی اصغر خورد تیری که به چشم عباس خورد ، گفتم عباس صدا زد عباسم تو بیرون نرو بمون کارت دارم ! همه دور بستر بابا جمعا ، بابا بفرما ! حق با بچه های فاطمه اس عباسم بمون کارت دارم ! دست زینب و گرفت تو دست عباس گذاشت صدا زد «عباس انت کفیل الزینب »
عباس تو بیرون نرو باید بمانی
اصلا من امشب با تو خیلی حرف دارم
.(چه مسئولیت بزرگی!).
جان تو و جان زنان این قبیله
عباس زینب را بدستت میسپارم
در پای او هم سر بده هم دست هم چشم
او چادرش سِرّ است سِرّ کردگارم
.(عباس میدونی به چی فکر می کنم؟).
امشب بفکر ناقه بی محملم من
گریه کن آن رنگ و روی پر غبارم
وقتی صدایت میکند! ای محرم من…
جای تو دارد شمر می اید کنارم..
بانوی یثرب بودم و حالا اسیرم
دستان خود را برروی سر میگذارم
.(بریم اونجایی که شرمنده شد ، اباعبدالله اومد کنار بدن عباس میخواد بدن و جمع کنه داداشو با خودش ببره ، صدا زد
«یا اخی ما تُرید منّی »
میخوای چیکار کنی ؟ گفت داداش باید ببرمت شده کولت کنم میبرمت! داداش ، گفت داداش دست نگهدار من قول دادم به بابام علی ، پای کار زینب بمونم آب نتونستم بیارم!)
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی✍
.............................................
📋صاحب علم پاشو پشت و پناه من
#زمزمه
#روضه_حضرت_عباس (ع)
.............................................
.(بند اول).
صاحب علم پاشو پشت و پناه من
قدم شده مثل هلال ای قرص ماه من
تا جسم تو کم شد دیگه کم شد سپاه من
چشم و چراغ دلم بودی چشمت زدن
چش روشنیه حرم بودی چشمت زدن
تو یک تنه لشکرم بودی چشمت زدن
پاشو ببین با چشم گریون
همه تو خیمه ها هراسون
گره زدن به معجراشون
.(بند دوم).
دست بریدت رو دیدم سر راهم
پای شریعه پیکرت پاشیده شد از هم
مثل علی اکبر شده جسم تو هم درهم
دشمنا میخندن به اشک چشای من
میسوزه علقمه از سوز صدای من
دیگه نمونده راه چاره برای من
تو رو تو خاک و خون که دیدم
خدا میدونه چی کشیدم
کنار پیکرت خمیدم
.(بند سوم).
ماه بنی هاشم آخر زمین خوردی
فرقت شکست مثل بابا حیدر زمین خوردی
بازوت شکست انگار مثه مادر زمین خوردی
تا دیدم افتادی روی خاک پشتم شکست
تیر سه شعبه اومد راهِ نگاتو بست
چشم تو مثل قلب زینب به خون نشست
عزیز برادرم بلند شو
امید خواهرم بلند شو
تموم لشکرم بلند شو
.............................................
مسعود پیرایش
👇
585.8K
#عرفه
#زمزمه
▪️زمزمه مناجات روز عرفه
روز عرفه آمده مهمان تو هستم
شرمندهٔ جود تو و احسان تو هستم
یا سیدی العفو...
روز عرفه آمده و بر تو پناهم
یارب کرمی، خسته ام از بار گناهم
یا سیدی العفو...
روز عرفه کن نظری بر من مسکین
از لطف و کرم دردِ مرا هم بده تسکین
یا سیدی العفو...
روز عرفه آمده با روی سیاهم
شرمنده ام از جرم خود و عمرِ تباهم
یا سیدی العفو...
روز عرفه آمده برسفرهء عامت
از شرم، بریزم ز بصر اشک ندامت
یا سیدی العفو...
یارب به حقِ پهلوی بشکسته ی زهرا
یارب ز کرامت ،گنه من تو ببخشا
یا سیدی العفو...
یارب به حق سید و سالار شهیدان
سوز عطش کرب و بلا ناله ی طفلان
یا سیدی العفو...
یارب به حق پیکر چاک علی اکبر
یارب به حق خون گلوی علی اصغر
یا سیدی العفو...
یارب به حق فاطمه و باغ گل یاس
یارب به حق دست قلم گشته ی عباس
یا سیدی العفو...
یارب به حق زینب و آن اشک دو عینش
یارب به حق پیکر در خون حسینش
یا سیدی العفو...
یارب به حق صورت نیلی رقیه
رخسار کبود گشته ز سیلی رقیه
یا سیدی العفو...
یارب به حق مهدی زهرا گل حیدر
از جرم و گناه من دلخسته تو بگذر
یا سیدی العفو...
✍حاج رضا یعقوبیان
مداح اهل بیت درویشی🎤
زمزمه حضرت مسلم شورمحلی.mp3
3M
#فیش_روضه_محرم_1403
#شب_اول_محرم #حضرت_مسلم ع
#آواز_شورمحلی #زمزمه #نوحه_سنتی
امشب میان کوچه ها، خانه به دوشم
فردا به بازار وفا، جان می فروشم
ای یوسُف خَیرُ النساء
کوفه میا کوفه میا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
نامردم کوفه همه، پیمان گسستند
با سنگ بی مهری دلِ، مهمان شکستند
بویی ندارد از وفا
کوفه میا کوفه میا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
آتش زده غربت ز کین، بر تار و پودم
ای میزبانان من که بی، دعوت نبودم
گویم به سِبط مصطفی
کوفه میا کوفه میا
شاعر: حاج علی انسانی
🖤روضه ي کوتاه حضرت زهرا🖤
بيامهدي که مادرپشت درمانده
بيامهدي که مادرفضه راخوانده
بيامهدي که پهلويش شکسته
که ميخه درب دستش راشکسته
بيامهدي که دلهامان غمينه
به يادمادري که درمدينه
دله اولادزهراگشته چون زار
شده زينب چندروزي پرستار
الهي دختري درزندگاني
نبيندداغه مادرجواني
بيامهدي که دلهامان غمينه
غم بي مادري خيلي حزينه
بيامهدي رويم اندرمدينه
زنيم برسر،کنيم ناله زسينه
➖➖➖➖➖
امام زمانم کي ميشه بياي باهم بريم مدينه.کي ميشه که ديگه نگيم مادرحرم نداره.نگيم قبرمادرمون بي نشونه. ان شاالله بياي وبرامادربي حرممون حرم بسازيم.
آي گريه کناي روضه ي مادر.بلندبلندگريه کنيد.مدينه بچه هاي علي نتونستن شب تشييع جنازه ي مادربلندگريه کنن. صداي نالتوآزادکن.اون شب زينب نتونست بلندبگه واي مادرم.ولي من وشماميتونيم هم بلندگريه کنيم.هم بلندبگيم واي مادرم
اوناييکه داغه مادرديدن بلندترميگن واي مادرم.چون طعم بي مادري روچشيدن.چون ديگه نميتونن سرشون روي زانوي مادربزارن.چون ديگه نميتونن بامادردردودل کنن
مادرسنگ صبوره. مادربرابچه ها مرحم درده،
ولي اين روزامادرمون حضرت زهراديگه خيلي سخت ميتونه کاراي خونه روانجام بده.چندروزيه که نتونسته موهاي زينبشوشونه بزنه
آي مادرفداي پهلوي شکستت ،آي مادرقربون دله شکستت،مادراگه مريض باشه.همه ي افرادخانواده انگاري يه جورايي مريضن.الهي مادرمريضه توخونه نداشته باشي.اگرم داري الهي بتونه دستشوتکون بده.الهي بتونه ازاين پهلوبه اون پهلوبشه...الهي بتونه بچه هاشونوازش کنه
...اگه دلت شکسته دست جمع بريم کناربسترنيمه جون مادرمون زهرا.اگه مادرمريض بشه.من ميگم اگه بچه هابزرگ باشن ميتونن کاراي خونه روانجام بدن.ولي خدانکنه بچه هاقدونيم قدباشن
بچه هاکناره بسترمادرن.
هرکدوم بامادردردودل ميکنن،ولي دردودلاي زينب بابقيه فرق ميکنه
➖➖➖➖➖
#زمزمه 👇
مثل قديمادوست دارم
دست بکشي روي سرم
روسريموگره بزن
بادست زخميت مادرم
چطورپرستاريت کنم
بندنميادخونابه هات
پهلوبه پهلوکه ميشي
امون نمي مونه برات
واي مادرم واي مادرم
واي مادرم يافاطمه
به من بگواين وقت شب
مادرچرابيداري باز
چرامث ابربهار
آروم آروم ميباري باز
داداش حسن چي ديده که
اينجوري گوشه گيرشده
ازوقتي رفتيدتوکوچه
انگاري خيلي پيرشده
توي بهارزندگي
مادرچراخزون شدي
بااينکه هجده سالته
شکستي قدکمون شدي
بنددلم پاره شداز
وقتي بهم کفن دادي
چراواسه داداش حسين
بهم يه پيرهن دادي
اين کربلاکجاست مادر
دائم براش ميزني زار
وقتي ازش برام ميگي
نداري آروم وقرار
واي مادرم.واي مادرم
واي مادرم.يافاطمه