eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.5هزار دنبال‌کننده
63 عکس
80 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋 بخش دوم روضه "السَّلامُ عَلَيْكُمْ یا أَئِمَّةَ البَقیع" اول بریم مدینه،بلدی مادرش فاطمه رو از مدینه تا کربلا همراهی کنی، این مادر تو سن جوانی ام نمیتونست راه بره" اگه گریه کن حسین و حسنی زهرا رو یاری کن، امشب کربلا خیلی کار داره فاطمه" دلم ميخواد یه شب مدینه باشم زائر اون شکسته سینه باشم دلم ميخواد پشت بقیع بشينم قبر غریب مادر و ببینم دلم ميخواد تو کوچه ها بمیرم انتقام مادرمو بگیرم ... تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد همونجا که یاس مدینه پژمرد میگن تو کوچه چادُرَش خاکی شد رو صورتش یه لاله حکاکی شد میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود از اون خونه تا به کوچه عصاش بود خیلی سفارش این عبدلله بن حسن و ابی عبدالله به خواهر کرد، خواهرخیلی مراقب یتیم برادرم باش، هرجا زینب میرفت این بچه یتیم و با خودش میبرد ،از صبح که خطبه خوند دل تو دل یتیم امام حسن نبود، مگه من چيم کمتر از بچه‌های عمه جانمه، مگه من از بچه‌های مسلم چيم کمه، عمو به همه ی اونا اجازه داد، چرا به من اجازه نمیده جونمو قربونش کنم، این شهید، شهید گودال حسين، از اینجا عُلقه ابی عبدالله به این نازدانه معلوم ميشه، تو همه ی این رفت و آمد های بنی هاشم و اصحاب عقیله بنی هاشم مواظب یتیم امام حسنه، اما امان از ساعتی که نوبت خود حسین شد، روضه این آقازاده گره خورده به روضه خود حسین، یعنی امروز یه چشمت باید بره تو گودال برای نیمی از مصائب عاشوراش الان باید گریه کنی، خسته شد ارباب ما، بعضی ها مثل مرحوم شیخ جعفر نوشتن، زخم هاش که به هفتاد و دو تا که رسید از نفس افتاد "فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً" یه لحظه خواست استراحت کنه یه ظالمی چنان با سنگ به پیشانی آقا زد، مرحوم شیخ مفید مینویسد با تیر زدند به پیشونیش ،این دست و آورد خون پیشانی رو بند بیاره نتونست بند کنه این لباس عربی رو بالا زد ... : تاسفیدی صدرالحسین نمایان شد، يه وقت دیدن حرمله زانو زد، آخ چنان با تیر سه شعبه ... .... روضه رو از همین جا مسیرشو عوض کنم، بزار امروز همه برای یتیم امام حسن گریه کنند، مدینه که نتونستند براي امام حسن گریه کنند، جلوی چشم ابی عبدالله و قمر بنی هاشم بدن امام حسن و تیر بارون کردند، چقدر سخت گذشت فقط حسین میدونه و خدای حسین، دیگه نتونست طاقت بیاره، افتاد رو زمین، همه محاصره اش کردند دیگه نگم چطوری میزدنش، فقط همین قدر بگم از زیر اون تیغ و تیر و نیزه دید عمو داره فریاد میزنه هَلْ مِنْ مُغِيثٍ... "باریک الله" تا زینب زینب صدای استغاثه ی برادرو شنید بند دلش پاره شد اومد بالای بلندی همون جایی که کربلا میری بهش ميگن تل زينبيه" دید آنچه را که نباید ببینه، دست یتیم امام حسن و گرفته یه لحظه دید همه داداش و محاصره کردن يه لحظه از این آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش، هی میگفت «یا غِیاثَ المُستَغیثینِ» تا دست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دوید سمت گودال، یه وقت شنید حسین میگه خواهرم نزار بیاد... اما اومد ...." وقتی رسید دید شمشيرزن ها عمو رو میخوان با شمشیر بزنند دستشو جلو آورد یازهرا... این نوه ی تو خانم یاد اون روزیکه چهل نفر امامتو میبردن" دست یداللهی تو جلو آوردی آخ دیگه نگم چی شد" وَکانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ ... .....
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋 این یتیم امام حسن تو مدرسه امامت چه جوری تربیت شده میدونه گودال. گودال خون میدونه اینایی که اینجا جمع شدن ارادتمندان به عمو نیستند فرقةٌبِالسُّيُوفِ همه جمع شدن عمو رو بکشن چون شهادت این نازدانه قرین روضه گودال یعنی اول باید روضه گودال رو بشنوی بعد شهادت این آقا رو بشنوی میدونه اینایی که عمو رو محاصره کردن هدفشون اینه ابی عبدلله رو اربا اربا کنن پس هیچ امنیت و سلامتی تو گودال نیست اما این را هم می دونه که امام أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ او غیرت و خون امام حسن تو رگهاشه او تربیت یافته این مدرسه امامت پابرهنه از خیمه ها دوید چقدر زینب کبری تلاش کرد حتی نوشتن ابی عبدالله میدید این بچه رو معلوم از بالای تل داره میاد. ابی عبدالله از تو گودال سفارش کرد به خواهر خواهر احبسی این بچه رو نگه دار. دستاش و از دست زینب رها کرد این معرفت امام السلام علیک یا اباعبدالله وقتی از رو مرکب با صورت زمین خورد فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ هنوز استقرار رو زمین کربلا پیدا نکرده بود فحَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ از چهار طرف محاصرش کردن فِرقَةٌ بِالسُّيُوفِ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ فِرقَةٌ بالنبال تیراندازها هم اومدن فِرقَةٌ بالحجارة سنگ اندازه ها هم آمدن این چهار گروه مشغول جسارت بودند امام باقر فرمود عده دیگری هم آمدند نزدیک وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا حق یتیم امام حسن امشب باید ادا کنی ها کریم اهل بیت جبران میکنه برای همتون تو همچین زمانی که ابی عبدالله زیر شمشیر و نیزه وتیر و سنگ قرار گرفت شروع کرد استغاثه کردن صدا رسید به گوش این یتیم یازده ساله با چه عجله ای دوان دوان خودش و از عمه جدا کرد.... لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر فاطمه گشته خون جگر چند نفر به یک نفر خواهر دل شکسته اش همراه دختران او زند به سینه و به سر چند نفر به یک نفر یاد مدینه زنده شد روضه رنج فاطمه که ناله زد به پشت در چند نفر به یک نفر. رسید کنار گودال دید یک ظالمی با شمشیر میخواد عمو رو بزنه دستشو جلو آورد بی معطلی دست یتیم امام‌حسن از بدن قطع شد دیگه نتونست طاقت بیاره افتاد رو سینه عمو یا صاحب الزمان دیدن این بچه مزاحم دستشون به ابی عبدالله نمی رسه حرمله رسید فَرَمَاهُ فَذَبَحَهُ فِي حَجْرِ عَمِّهِ
. |⇦•اگر که‌ من شهید نشم... ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── می‌بینی عمه، تو قتلگاه افتاده به زیر دست و پای سپاه افتاده من عبداللهم و وَاللهِ بابای من اباعبدالله‌ س آخه این رسمشه؟ من زنده‌ام، ولی اون تنهاس! دارم میام یه ذره دیگه صبر کن عمه با گریه داره میگه صبر کن ولی من میرم... *به امام حسین می گفت:بابا‌ از وقتی این بچه چشمش رو باز کرد زیر سایه آقا بود...* دووم بیار یه خرده دیگه بابا تا من نیومدم نزن دست و پا برات می‌میرم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» *سیدبن طاووس نوشته:"ثُمَّ خَرَجَ عَبدُاللهِ اِبن حسن."اومد از خیمه ها بیرون."وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ"هنوز بالغ نشده بود.نوشته "مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ.یعنی کنار زن ها بود.اگر تو خیمه مردها بود که شهید شده بود.کسی باقی نمانده بود جز زین العابدین"يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ علیه السلام"دوید اومد کنار عمو ایستاد..." فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَه"زینب سراسیمه می دوید سمت قتلگاه بچه رو نگه داره."فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً"امتناع کرد، خودش رو از دست های عمه رها کرد.صدا زد"وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي"از عموم جدا نمیشم.* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن مدام رو زخمای قبلی جا می‌گیرن پاشو با هم بجنگیم بازم اومده پسرِ کوچیکت دستام میشه شبیه عباس سپرِ کوچیکت *چرا دستش سپر شد؟"فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ بِالسَّيْفِ"اون ملعون شمشیر رو بالا آورد.نوجوون صدا زد:"يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ"ای پسر زن ناپاک!"أَتَقْتُلُ عَمِّي؟"تو میخوای عموی من رو بکشی؟"فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ"شمشیر رو به نیت امام‌حسین پایین آورد."فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ"دست رو سپر کرد"فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ"دست به پوست آویزان شد."فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا عَمَّاهْ"صدا زد عمو..بعضی مقاتل نوشتن صدا زد:"یا اُمّاه"بابام می گفت برامون چنان به بازوی مادرش زدن."فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام"افتاده وسط قتلگاه،بچه رو به سینه چسبانید."وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ "برادرزاده صبر کن."وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ"به حساب خدا بذار. "فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ..." دستای من فقط به یه مو بنده دشمن به ناله‌های من می‌خنده عموی خوبم منو تو آغوشت بگیر و ناز کن درِ شهادتو به رو من باز کن عموی خوبم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» دارم می‌بینم، بابا حسن رو اینجا کنارش رو خاک، مادربزرگم زهرا بابام خیلی هواشو داره گرفته زیرِ شونه‌هاشو یاد کوچه به مادر میگه از رو خاک پاشو هرچی تا حالا قصه‌ شو می‌شنیدم دمِ شهادتی به چشمام دیدم دارم می‌سوزم هنوز خمیده قامتش وای مادر هنوز کبوده صورتش وای مادر دارم می‌سوزم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» برادر زاده داشت با عمو حرف میزد که با تیری راه حنجرش بند اومد حرمله با یه تیر ذبحش کرد خونش پاشید به روی مولا دست و پا زد تو آغوش عشق، رسید به بابا جسمش رو با نیزه کنار زد دشمن دوباره به جون حسین افتادن حسین زجرکش شد دیگه چیزی باقی نموند از اون تن آقای ما رو ذره ذره کشتن حسین زجرکش شد : ✍ *این بدن رو کنار انداختن انقدر به آقای ما ضربه زدن"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذ"بدن مطهرش مثل خارپشت شد... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦•اگر که‌ من شهید نشم... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی •✾• می‌بینی عمه، تو قتلگاه افتاده به زیر دست و پای سپاه افتاده من عبداللهم و وَاللهِ بابای من اباعبدالله‌ س آخه این رسمشه؟ من زنده‌ام، ولی اون تنهاس! دارم میام یه ذره دیگه صبر کن عمه با گریه داره میگه صبر کن ولی من میرم... *به امام حسین می گفت:بابا‌ از وقتی این بچه چشمش رو باز کرد زیر سایه آقا بود...* دووم بیار یه خرده دیگه بابا تا من نیومدم نزن دست و پا برات می‌میرم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» *سیدبن طاووس نوشته:"ثُمَّ خَرَجَ عَبدُاللهِ اِبن حسن."اومد از خیمه ها بیرون."وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ"هنوز بالغ نشده بود.نوشته "مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ.یعنی کنار زن ها بود.اگر تو خیمه مردها بود که شهید شده بود.کسی باقی نمانده بود جز زین العابدین"يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ علیه السلام"دوید اومد کنار عمو ایستاد..." فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَه"زینب سراسیمه می دوید سمت قتلگاه بچه رو نگه داره."فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً"امتناع کرد، خودش رو از دست های عمه رها کرد.صدا زد"وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي"از عموم جدا نمیشم.* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن مدام رو زخمای قبلی جا می‌گیرن پاشو با هم بجنگیم بازم اومده پسرِ کوچیکت دستام میشه شبیه عباس سپرِ کوچیکت *چرا دستش سپر شد؟"فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ بِالسَّيْفِ"اون ملعون شمشیر رو بالا آورد.نوجوون صدا زد:"يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ"ای پسر زن ناپاک!"أَتَقْتُلُ عَمِّي؟"تو میخوای عموی من رو بکشی؟"فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ"شمشیر رو به نیت امام‌حسین پایین آورد."فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ"دست رو سپر کرد"فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ"دست به پوست آویزان شد."فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا عَمَّاهْ"صدا زد عمو..بعضی مقاتل نوشتن صدا زد:"یا اُمّاه"بابام می گفت برامون چنان به بازوی مادرش زدن."فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام"افتاده وسط قتلگاه،بچه رو به سینه چسبانید."وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ "برادرزاده صبر کن."وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ"به حساب خدا بذار. "فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ..." دستای من فقط به یه مو بنده دشمن به ناله‌های من می‌خنده عموی خوبم منو تو آغوشت بگیر و ناز کن درِ شهادتو به رو من باز کن عموی خوبم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» دارم می‌بینم، بابا حسن رو اینجا کنارش رو خاک، مادربزرگم زهرا بابام خیلی هواشو داره گرفته زیرِ شونه‌هاشو یاد کوچه به مادر میگه از رو خاک پاشو هرچی تا حالا قصه‌ شو می‌شنیدم دمِ شهادتی به چشمام دیدم دارم می‌سوزم هنوز خمیده قامتش وای مادر هنوز کبوده صورتش وای مادر دارم می‌سوزم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» برادر زاده داشت با عمو حرف میزد که با تیری راه حنجرش بند اومد حرمله با یه تیر ذبحش کرد خونش پاشید به روی مولا دست و پا زد تو آغوش عشق، رسید به بابا جسمش رو با نیزه کنار زد دشمن دوباره به جون حسین افتادن حسین زجرکش شد دیگه چیزی باقی نموند از اون تن آقای ما رو ذره ذره کشتن حسین زجرکش شد : سید مهدی سرخان *این بدن رو کنار انداختن انقدر به آقای ما ضربه زدن"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذ"بدن مطهرش مثل خارپشت شد...
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای منتقم‌ که جان تو بر لب رسیده است در روضه ها ز دیده ی تو خون چکیده است یک دم خودت برای ظهورت دعا نما بنگر ستم به حدّ نهایت رسیده است بنگر که شیعه منتظرت مانده روز وشب در زیر بار هجر تو قامت خمیده است از بس که غیبتت شده طولانی ای دریغ شیعه ز منکران تو طعنه شنیده است در پشت پرده های گناهان، نگاه من شرمنده شد که ماه رخت را ندیده است آقا بیا به بزم عزای مه حسن ماهی که روح بر تن هیئت دمیده است دستان عمّه زینب خود را رها نمود تا قتلگاه نزد عمویش دویده است او دیده داغ قاسم و صدپاره پیکرش حق می دهم دگر ز جهان، دل بریده است عشق حسین را وسط بغض خارها یاس حسن،به قیمت جانش خریده است دستش سپر شده جلوی تیغ دشمنان با تیر حرمله ،به مرادش رسیده است شد آخرین فدایی راه عموی خود حالا به روی سینه ی او آرمیده است او هم شبیه قاسم ِ گلگون بدن ز بغض در زیر نعل اسب عدو قد کشیده است هر نعل تازه ای که رسیده، به همرهش او را به نقطه نقطه ی میدان کشیده است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
عمرم گذشت در عطش همجواری ات باشم قرار روز و شب ِبی قراری ات عمریست دیده های زمستانی ام هنوز مانده به شوق دیدن روی بهاری ات از بابت سعادت من یک دعا بس است بین قنوت وسجده ی شب زنده داری ات تا زنده ام برای ظهورت دعا کنم چون بهترین عمل شده چشم انتظاری ات امشب برای ماه حسن گریه می کنیم آقا فدای اشک تو و سوگواری ات شاید که این دوشب به مدینه سفر کنی خاک بقیع گِل شود از اشک جاری ات آمد به قتلگاه گل مجتبی و گفت ای شاه بی کس آمده ام بهر یاری ات تنها میان این همه لشکر چه میکنی شعله به جان من زده هر زخم کاری ات دستم جدا شده به فدای سرت حسین خواهم شوم شریک در این رستگاری ات جان را گرفته ام کف دستم برای تو دار و ندار تو شده ام در نداری ات تیری فقط به سینه ی من لاله کاشته قلبم شکسته از بدن لاله کاری ات شکر خدا که کشته شوم، برده صبر من در زیر تیر و سنگ و سنان، بردباری ات ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
“السلام علیکم یا أئِمَّةَ البَقیع” اول بریم مدینه،بلدی مادرش فاطمه رو از مدینه تا کربلا همراهی کنی این مادر تو سن جوانی ام نمیتونست راه بره اگه گریه کن حسین و حسنی زهرا رو یاری کن امشب کربلا خیلی کار داره فاطمه ▪️دلم میخواد یه شب مدینه باشم ▪️زائر اون شکسته سینه باشم ▪️دلم میخواد پشت بقیع بشینم ▪️قبر غریب مادر رو ببینم ▪️دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم ▪️انتقام مادرم رو بگیرم … کدوم کوچه های مدینه.... ▪️تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد ▪️همونجا که یاس مدینه پَژمُرد ▪️میگن... ان شاء الله که راست نباشه ▪️میگن تو کوچه چادرش خاکی شد ▪️رو صورتش یه لاله حکاکی شد ▪️میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود ▪️از اون کوچه تا به خونه عصاش بود *خیلی سفارش این عبدلله بن حسن رو ، ابی عبدالله به خواهر کرد خواهر ، خیلی مراقب یتیم برادرم باش. هرجا زینب میرفت ،این بچه یتیم و با خودش میبرد از صبح که خطبه خواند دل تو دل یتیم امام حسن نبود مگه من چیم کمتر از بچه‌های عمه جانمه. مگه من از بچه‌های مسلم چیم کمه. عمو به همه ی اونا اجازه داد” چرا به من اجازه نمیده جونمو قربونش کنم این شهید،شهید گودال حسینه،از اینجا عُلقِهٔ ابی عبدالله به این نازدانه معلوم میشه تو همه ی این رفت و آمد های بنی هاشم و اصحاب عقیله بنی هاشم مواظب یتیم امام حسنه اما امان از ساعتی که نوبت خود حسین شد روضه این آقازاده گره خورده به روضه خود حسین یعنی امروز یه چَشمت باید بره تو گودال برای نیمی از مصائب عاشوراش الان باید گریه کنی خسته شد ارباب ما،بعضی ها مثل مرحوم شیخ جعفر نوشتن،زخم هاش که به هفتاد و دو تا که رسید از نفس افتاد “فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً” یه لحظه خواست استراحت کنه یه ظالمی چنان با سنگ به پیشانی آقا زد مرحوم شیخ مفید مینویسد با تیر زدند به پیشانی،این دست و آورد خون پیشانی رو بند بیاره نتونست بند کنه ”این لباس عربی رو بالا زد …” یا الله تاسفیدی صَدرُالحسین نمایان شد یه وقت دیدن حرمله زانو زد ”آخ چنان با تیر سه شعبه … حسین …. روضه رو از همین جا مسیرشو عوض کنم بگذار امروز همه برای یتیم امام حسن گریه کنند مدینه که نتوانستند برای امام حسن گریه کنند جلوی چشم ابی عبدالله و قمر بنی هاشم بدن امام حسن رو تیر بارون کردند چقدر سخت گذشت فقط حسین میدونه و خدای حسین دیگه نتونست طاقت بیاره افتاد رو زمین همه محاصره اش کردند دیگه نگم چطوری میزدنش فقط همین قدر بگم از زیر اون تیغ و تیر و نیزه دید عمو داره فریاد میزنه "هَلْ مِنْ مُسْتَغِیث … ”باریک الله” تا زینب صدای استغاثه ی برادرو شنید ، بند دلش پاره شد اومد بالای بلندی همون جایی که کربلا میری بهش میگن تل زینبیه” دید آنچه را که نباید ببینه دست یتیم امام حسن رو گرفته یه لحظه دید همه داداش رو محاصره کردن، یه لحظه از این آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش هی میگفت یا غِیٰاثَ المُسْتَغِیثِین... ”تادست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دوید سمت گودال یه وقت شنید حسین میگه خواهرم نگذار بیاد اما اومد …. ”وقتی رسید دید شمشیرزن ها عمو رو میخوان با شمشیر بزنند ، دستشو جلو آورد یازهرا… ”این نوه ی توست خانم، یاد اون روزیکه چهل نفر امامت رو میبردن” دست یداللّٰهیت رو جلو آوردی آخ دیگه نگم چی شد ” وَکانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ … یا زهرا..... ====================
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ بعضیا نوشتن هفتاد و دو زخم و جراحت به بدن ابی‌عبدلله رسید خسته شد تکیه به نیزه‌ی غریبی داد لحظه‌ای استراحت کنه فَأَتَاهُ حَجَرٌ یه نانجیبی با سنگ به پیشانی اربابمون زد دست مبارک رو گذاشت رو زخم پیشانی من نمیدونم این چه سنگی بود، قبلا تو روضه‌ها از من شنیدید، اینا سنگریزه نبود از رو زمین بردارند نه، سنگ یکی از آلات حرب مردم کوفه بود، یعنی تیراندازا جدا بودن، شمشیر زنا جدا بودن، نیزه‌دارا جدا بودن، سنگ‌اندازا هم یه فرقه‌ی خاص بودن، ابزار خاصی هم داشتن، سنگهاشونم ویژه بود، وقتی پرتاب میکردن اون رزمنده رو زمین‌گیر میکرد تا این سنگ به پیشانی خورد ابی‌عبدلله هرچی تلاش کرد خون بند بیادبند نیومد، احتیاج به یه پارچه بود لباس مبارک رو بالا آورد بلکه خون پیشانی بند بیاد اینجا نانجیبی چنان با تیر سه شعبه به قلب ابی‌عبدلله زد اینجا تعبیر سید بن طاووس اینه، لَهُ ثَلَاثُ شُعَب مُحددٌ مَسْمُومٌ، این تیر سه تا ویژگی داشت هم سه شعبه بود هم خیلی تیز بود و هم مسموم شده بود، با قلب ابی‌عبدلله اصابت کرد دیدند ابی‌عبدلله داره میگه بسم‌اللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه از اینجا به بعدش رو دیگه پیغمبر روضه خوانده، فرمود حسینم دیگه نتونست رو مرکب دوام بیاره، فَسَقَطَ الحُسين عَن فَرَسِه عَلی خَدِّه الاَيمَن، اینجا سلام داره، أَلسَّلامُ عَلیَ الْخَدِّ التَّریبِ، چنان با گونه‌ای راست به زمین خورد دیگه از خوندن شعر منصرف شدم، فیض آمادست بهره خواهیم برد اصلا انگار منتظر بودن حسین رو زمین بیافته، تا خورد رو زمین مهلتش ندادن فَحَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ امام باقر دو فرقه‌ی دیگه هم اضافه کرد وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصاء چرا امروز روضه‌ی گودال شد تا خورد رو زمین نانجیب مهلت ندادن یه نانجیب با شمشیر به فرق آقا زد فرق آقا دونیمه شد، ابی‌عبدلله پارچه‌ای طلبید فرق مبارک رو بست اون کلاخود رو رو سر مبارک گذاشت، هرکی داره ضربه میزنه اینجا صدای عمو به یتیم امام حسن رسید سراسیمه از خیمه‌ها... هی میگفت وَالله لا اُفارِقُ عَمّی این درس امروز من و شما باشه من و تو هم وسط گریه بر ابی‌عبدلله بگیم وَالله لا اُفارِقُ حُسَینا تا قیامت امام حسین رو رها نمی‌کنیم ان‌شالله هر چه ابی‌عبدلله خواهرش رو صدا زد، إحْبِسی، خواهرم نگذار بیاد دیگه کار از کار گذشته بود، رسید کنار گودال دستش رو سپر کرد، این مدافع حریم ولایت، نوه‌ی زهراست، مثل مادربزرگش دستش رو سپر کرد چنان با شمشیر زدن، افتاد تو بغل عمو، ابی‌عبدلله اینجا یه تعبیری داره، فرمود کاش حسین مرده بود این صحنه رو نمیدید اما به این اکتفا نکردند یاصاحب الزمان.. فَرَماه حرمله، نانجیب حرمله کار رو تمام کرد فَذَبَحَهُ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ حسین... ====================
4_5818974992888499234.mp3
7.91M
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ ====================
▪️با درد همنشینم و با غصه همدمم تا وقتی که در غیبت تو بسر میبریم ، حال شیعه همین‌گونه هست ▪️با درد همنشینم و با غصه همدمم ▪️شافی تویی ، شود که مرا هم دوا کنی ▪️سرتا به پای غرق گناه و ضلالتم ▪️آقا تویی که با بدیم خوب تا کنی حالا چی میخوای از آقات؟ ▪️ای زائر شکسته دل شهر غصه‌ها ▪️کی میشود که قسمت من کربلا کنی یابن الحسن به به به به یابن الحسن... أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ امروز و فردا مهمان دو یتیم امام حسنیم به امام حسن اینگونه سلام میدیم تو زیارت ناحیه أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبَدَن السَّلیبَ السَّلَامُ عَلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ دید عمو رو زمین افتاده همه محاصرش کردند فریاد استغاثه عمو بلند شد نتونست طاقت بیاره پابرهنه از خیمه‌ها به سمت گودال زودتر از زینب رسید به گودال صدا زد ▪️لشکریان خیره سر،چند نفر به یک نفر ▪️فاطمه گشته خون جگر،چندنفر به یک نفر ▪️خواهر دلشکسته‌اش،همراه دختران او ▪️زند به سینه و به سر،چند نفر به یک نفر ▪️یاد مدینه زنده شد ،روضه‌ی رنج فاطمه ▪️که ناله زد به پشت در ،چند نفر به یک نفر همینکه دستش رو سپر کرد، دست مبارک از پوست إویزان شد صدا زد وا امّاه.. حسین... ====================