eitaa logo
مهـــارت‌های نویسنــدگی
596 دنبال‌کننده
690 عکس
162 ویدیو
8 فایل
🌱اینجا یک دانشکده‌ است. دانشکده‌ی مهارت‌های جادویی. جادویی از جنس نوشتن! اینجا شما یاد می‌گیرید که چطور با کلمات داستانی سحرآمیز بنویسید. «ویژه دختران نوجوان» 🌱ادمین:
مشاهده در ایتا
دانلود
«زمان از حرکت می ایستد و من یک دل سیر فرصت تماشایت را دارم. چقدر زود بزرگ شدی و چقدر کودکی نکرده به دنیا بدهکاری. کاش میتوانستم تمام حسرت هایت را یکجا هدیه ات کنم. اما حیف که بیشتر اوقات با گذر زمان تاریخ مصرف آرزوها هم سر میرسد. کاش میتوانستم دستی روی شانه ات بگذارم و وجودم دشتی شود تا باران اشک هایت آبیاری اش کند. کاش میتوانستم در آغوش بگیرمت و آنگاه که ترس،وحشت و ناامیدی وجودت را احاطه کرده از ته دل بگویم دوستت دارم‌. بگویم که من هستم. کنارت میمانم و هر اتفاقی هم که بیفتد من قضاوتت نخواهم کرد.کاش میتوانستی درک کنی که وجودت چقدر برایم ارزشمند است و اکنون من چقدر وابسته به توست. عزیزکم؛ به اولین برف زمستانی سوگند و به اولین رنگین کمانی که به تو لبخند زد، تا آخرین لحظه ای که در حوالی کوچه پس کوچه های این جهان قدم میزنم، تو همراه منی. بی چون و چرا و بی قید و شرط..» ✍ز. هاشمی https://eitaa.com/Writingskills
«دل به دریا زده ام راحت نیامد او به دست عاشقی خواهان دل بود دل ندادم او شکست مثل آهی که برآید از دل چاهی خموش او کشید آن آه را ظالم بگفتا این کم است کیست آن ظالم که ناحق کرد آه یار را آن منم آری منم این تن که خواهان کم است عاشقی معیار داشت گر چه در فهمم نرفت دل گرو بود گر چه نقص ازین وجود بی کس است او نگاری با کمالات و منم غرق گناه عاقبت من میدهم دل تا بیاید او به دست» ✍️«مطهره ناطق» https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨شب از راه رسید... خسته، تاریک و خاموش. کتاب طاقباز پهن بود در خوابی سنگین. شب پاورچین، نزدیک شد دست کشید روی چراغ، شعله که گر گرفت، شب نفسی کشید و تکیه داد به دیوار حیاط. در چشمانش نور می‌رقصید. نور را گره زد به خطوط رنگین کتاب... شوقی در وجودش جوشید. نگاهش غرق شد میان کلمات. و فرو رفت میان جهانی دیگر... و داستانی دیگر...» ✍ انصاری زاده https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺سلام نوجووون های هنرمندم 😍 دخترهای گل کانال مون🎊🎉🎊🎉 روزتون مبارررررررررررک🥳🥳🥳🥳 «عید ولادت خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها رو تبریک میگم» https://eitaa.com/Writingskills
هدایت شده از نویسندگان جریان
اندکی لب به سخن بگشا و چایِ دل را دم کن اندکی زلفِ سحر را بشکاف و غمم را کم کن خسته‌ام، جان و تنم میل به چشمان تو دارد دلبر! تو بیا اسب دل سرکش من را به نگاهی رم کن دختری و همه‌ی جان و جهان بر سر انگشتانت تو نظر کن به همان چرخ فلک، روح مرا محکم کن:))🧡 ✍مطهره ناطق @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«دلخوشی‌های‌مجهول» دل‌خوشی‌هایم‌،کو...؟ آن‌لب‌ِ‌خندان،قلب‌ِ‌مسرورم، کو؟ گمشان‌کردم... وخوشی‌هایم‌، به‌سفررفتند... آری! دلخوشی‌هایم‌نیست؛ همه‌شان‌گم‌شده‌اند... ومن‌اینجاماندم! قلب‌ِ‌محزون،روح‌ِ‌دردمند، همگی‌سهم‌منند... وبه‌راستی، توکجایی...؟! ازهمان‌روزکه‌رفتی، دلخوشی‌هایم‌نیست... آری! دلخوشی‌هایم‌نیست...!(= 🌊
«امیدِواهی» برای‌زخم‌هایمان‌کاش‌خدا‌کاری‌کند؛ برایِ‌من،برایِ‌تو،معجزه‌ای‌ناز‌ل‌کند... امیدِ‌واهی،تاچقدر؟لبخندِ‌فانی،تا‌به‌کِی؟ برای‌دردهایمان‌،کاش‌خدا‌کاری‌کند... از‌منزلِ‌امیدِ‌من،آجر‌به‌آجر‌کم‌شده؛ برای‌این‌همه‌گمان،کاش‌خدا‌یاری‌کند... نگاهِ‌تو،خنده‌ی‌من،ذوق‌هایش‌مُرده‌است؛ برای‌زخم‌هایمان‌کاش‌خدا‌کاری کند... 🌊
اشعار زیبای دوست خوب مون😍 چون قشنگ بودن گذاشتم اگر نه تخصصی در نقد شعر ندارم .😊