eitaa logo
•| مَلْجَأ |•
205 دنبال‌کننده
778 عکس
89 ویدیو
2 فایل
﷽ • . دراندرونِ من، رزمندھ ا؎ برکلاشینکف‌ش تکیه داده وخیرۀ اࢪوند می‌بارد. . https://harfeto.timefriend.net/16793376580744 . - 4/2/99 - چرادلم نمیادبهت پایان بدم دفتریادداشتم؟
مشاهده در ایتا
دانلود
ای گل پرپر حسین علی اصغر حسین
فقط لالایی خوندن های سوزناکِ خانما تو هیئت شب هفتم . . . : خودش روضه ست . . .
ولی من هربار هروله می‌بینم، یاد دسته طویریج میوفتم
اصلا خود هروله منو می‌بره به عمق عاشورا . . . انگار یه لحظه جلو چشمشون اومده اون صحنه که اینجوری می‌زنند تو سر خودشون . . .
یه هیئت داره داد میزنه عمو آب . . . از اول محرم ما تو تاسوعاییم :) چه کرده حضرت عباس'ع با دلامون . . .
منم دلم می‌خواد داد بزنم عمو کربلا :)
آخرین اربعینمو از شما گرفتم عموعباس :)
میشه مثل اون دفعه حیرون و ویرون که تو بین الحرمین وایسادم و قطع امید کردم از زیارت به خاطر شلوغی جمعیت، یهو یکی از خادماتونو بفرستید که بیاد بگه یه صف می‌تونیم ببریم سرداب . . . از این ‌طرف بیاید
میشه مثل اون دفعه امر کنید 'چرا دور وایسادی؟ ناراحتی چرا ؟ بیا جلو' ؟
_دسته طویریج متعلق به یه سرزمینیه اطراف کربلا... که هرساله عاشورا، به سر زنان میرن کربلا... و تو بین الحرمین، به سرشون میزنند، از حرم سقای کربلا تا حرم شهِ‌کربلا... میزنن به سرشون و نوحه میخونند...و باز این فاصله رو میرند و میاند... یه عارفی، آقا امام‌زمان‌عج‌ رو تو این دسته دیده بود... تو بین الحرمین... فاصله حرمِ امام‌حسین‌‌ع، تا حضرت عباس‌ع (':
هدایت شده از 
• هرکس پاشو جلو تر یا عقب تر از ولایت بزاره از ما نیست... @yekmobarez
دنبالِ یه چیزی بودم که هیچ راهی برای رسیدن بهش نبود. استدلال چیدم، دلیل آوردم، بهونه آوردم و . . . تهش موندم تو دوراهی . یه لحظه فکر کردم به اون سخن میرزا اسماعیل دولابی که فکر کن اینا همه فانیه. اونجا بود که خاطرم آسوده شد. د آخه فکر و خیال برای چی؟ اگه قسمتت باشه راهش باز میشه دیگه !
دُنیآ وفا ندارد ای نورِ هر دو دیدھ
_ وَلدی . . .
تا وارد میدان شد، لشکریان سپر زمین گذاشتند و گفتند: _ ما و جنگ با پیغمبر؟ یا للعجب! لکن رجز که خواند و نامش بر کرانۀ دشت پژواک شد، شمشیر تیز کردند. شاید هم دندان(!) و یک پیرمرد از وسط لشکر فریاد زد _ هرکس ز علی'ع کینه دارد بزند ! و خنده یک لشکر به هوا رفت . . .
جلو رفت و عطر یاس بر دشت پیچید . . . اولین ضربه را که بر پهلویش نشاندند، کوچه باز کردند و چندی بعد، گلبرگ های گل محمدیِ حسین'ع به دست باد سپرده شد . . .
حاجتت رو فقط برای خدا بخواه ولی خدا رو فقط برای حاجتت نخواد
و ترس ؛ ریشهِ خدا را بندگی نکردن !
و الله انبَتَکُم مِنَ الأَرضِ نَباتاً و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید ؛الله :)
و صدای خواهرش در صحرا می‌پیچد _ فالله خیر حافظا . . .
خواهرزادم هنوز زوده براش حرف بزنه. به جز بابا و بده و باشه و نه، فقط یه کلمه بلده. آب میخوره، رو نوک پنجه بلند میشه لیوانو می‌زاره رو کابینت و میگه _ حسین
آه از آینه‌بین های مدعایِ نقد پذیری ! در وصف حقایای واژه ها چیزی نمی‌توان گفت. بگذار همان یک جمله کار خودش را بکند.
اهل‌ نظر‌ تواضع‌ بی‌جا نمی‌کنند ؛ در چشم‌ اهل‌ کبر‌ سراپا‌ غرور باش !
ما همه‌ شکسته‌ایم ؛ چنین‌ است‌ که‌ نور‌ به‌ درون‌ راه‌ دارد .
چیزی که می‌خواستم نشد. ولی به سنت ابتلا اعتماد دارم :)