eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
591 دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔶 نهج البلاغه حکمت ۷۰ ❣ امير‌المؤمنين علی علیه‌السلام فرمودند: ✨ جاهل ديده نشود مگر در ✍ راه صحیح به سوى مقصد راه مستقیم است که ما پیوسته در نمازها هر روز خدا را مىخوانیم تا ما را بر آن راه ثابت بدارد. در اطراف راه مستقیم خطوط انحرافى فراوانى هست که پیدا کردن راه مستقیم از میان آن خطوط نیاز به دقت و علم و دانش دارد. به همین دلیل، جاهل غالبا گرفتار خطوط انحرافى یا در جانب زیاده روى مى‌گردد و یا در سوى کوتاهى و کندروى. این مسئله در تمام شئون زندگى اعم از فردى و اجتماعى و سیاسى و غیر آن دیده مى شود. 🔹 بعضى از شارحان، این مطلب را با موضوع عدالت در مسائل اخلاقى پیوند زده و گفته‌اند: همیشه فضایل اخلاقى حد وسط در میان از رذایل است ؛ 👈 به سراغ 👈 یا در قرار مى گیرد و یا در . ✅ مثلاً میان 👇 🔹 با دقت در جوامع بشرى مى‌بینیم که غالب نابسامانى ها بر سر افراط و تفریط هاست که زاییده جهل و نادانى است؛ گاه آن چنان در مسائل اقتصادى قائل به آزادى مى‌شوند که فرآیند آن نظام سرمایه دارى ظالم است و گاه چنان سلب آزادى مى‌کنند که نتیجه آن نظام کمونیسم و گرفتارى هاى آن است، مهم یافتن خط اعتدال و ثابت ماندن بر آن است. ━💠🍃🌸🍃💠━ ثواب این حکمت از نهج البلاغه نثار روح شهید محمد رضا قائم مقامی کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
گوشه و کنار دفتر و کتاباش نوشته بود: می‌شود پیکر ماهم نرسد دست کسی؟؟؟ برادر شهیدم ...🌷🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
43.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمتی از صحبتهای جانباز گرامی رضا فصیحی برادر شهیدوالامقام حسن فصیحی در دومین جلسه شورای هیئت رزمندگان دستجرد🌷🌷🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🟡شهیدی که منافقین چشمهایش را درآوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند... 🔸دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. به سید مهدی گفتم «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد گفت «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» 🔸مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را این‌چنین بیان می‌کند: سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند.زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم. 🚩هیات رزمندگان اسلام شهر حسن اباد کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🏳باید در تاریخ ثبت ڪرد🏳 ☀️امام خامنه ای : یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختـر و پسـر جوان -زن و شوهر- متولّـدین دهه‌ی ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌ شان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌ شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) می شود؛ گریه‌ی ناخواسته‌ی این دختر، دل او را می لرزاند؛ به این دختر -به خانمش- می گوید که گریه‌ی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم می گوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمی خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه‌ی زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقت‌های درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گران‌قدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است. وضعیّت این‌جوری است. شهید
سالی که ما ازدواج کردیم سه ماه بعد من متوجه شدم که لطف خدا شامل حالم شده است و قرار است مادر شوم ولی کم رو بودم و خجالت می کشیدم به حسین آقا بگویم که ایشان هم قرار است پدر بشود. یکی از خانمهای فامیل وقتی موضوع را فهمید به همسرم خبر داد و گفته بود از این به بعد باید بیشتر مراقب خانمت باشی دیگر تنها نیست و یک امانتی دارد. حسین آقا خیلی از شنیدن این خبر خوشحال شده بود. ایشان خیلی محجوب به حیا بود بعد که خواهرش را می بیند از این که قرار است پدر شود نمی توانست خوشحالی اش را پنهان کند می خندید که خواهرش علت خنده اش را سوال می کند، حسین آقا می گوید که قرار است پدر شود. خواهرش هم تبریک گفته بود و کلی سفارش مرا می کند که ببین اگر خانمت چیزی لازم داشت برایش تهیه کن و خیلی مراقبش باش که این دوران را پشت سر بگذارد. حسین آقا خیلی مهربان و دلسوز بود. در آن دوران واقعا به من محبت می کرد بدون اینکه من دلم یک خوراکی یا میوه ای بخواهد خودش می خرید که مباد من دلم از این چیزها بخواهد اما خجالت بکشم به ایشان بگویم. و هر وقت از سر کار می آمد در کارهای منزل سعی می کرد کمک حالم باشد. البته چون کارگر بود خیلی در منزل نبود از صبح تا شب در مغازه مردم برای یک لقمه نان حلال زحمت می کشید. ولی همان ساعات کمی هم که کنارم بود کمک حالم بود و مراقب من و امانتیمان بود.‌ و زمانی که دخترمان به دنیا آمد خدارا شکر می کرد و از اینکه فرزندمان را در آغوش می گرفت بسیار خوشحال بود. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
وسایل یادگاری از حسین فصیحی 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
پدرم تعریف می کرد: یک شب به صحرا رفتم تا آبیاری کنم بعد که می خواستم از صحرا به خانه برگردم چراغ فانوسی که دستم بود خاموش شد و موتورم هم چراغ نداشت و چشم هایم هم در تاریکی درست نمی دید و آن وقت شب هم که صحرا پر از گرگ و شغال بود. برای همین کمی ترس وجودم را برداشته بود که حالا تنهایی چطور به خانه برگردم و مستاصل مانده بودم که خدایا چه کنم. یک دفعه دیدم یک نوری به طرف من آمد و گفت: بلند شوید همراه من بیائید من شمارا تا خانه همراهی می کنم.‌ بعد سوار موتور شدیم و تا خانه مرا رساند. وقتی پیاده شدیم در روشنایی دیدم یک جوانی است که لباس سبز سپاه برتن دارد و بعد یک دفعه ناپدید شد. وقتی به خانه وارد شدم این ماجرا را برای مادرت تعریف کردم گفت: این پسرمان حسین بوده است چطور اورا نشناختی!؟. حسین خیلی وقت ها به کمک من هم آمده است. یک شب من در خانه تنها بودم و یک شغال آن شب خیلی سروصدا می کرد و اذیت می کرد من هم ترسیده بودم بعد دیدم یک روشنایی مرا به خود سرگرم کرد مدام در حرکت بود. تا زمانی که شما از بیرون وارد خانه شدید من نگاهم به روشنایی بود ولی وقتی وارد منزل شدید آن روشنایی هم از بین رفت. و دیگر من نمی ترسیدم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدای اردیبهشت ماه روستای دستجرد جرقویه اصفهان 🌷 حسین مسعودی ۱۳۳۸/۲/۲ محسن فصیحی ۱۳۴۵/۲/۳ حسین فصیحی حسن ۱۳۴۵/۲/۴ مجیدمیربیگی ۱۳۵۳/۲/۱۵ محمدکامران مهدی ۱۳۶۷/۲/۹ هنوز عکسهایتان با ما حرف می زنند یاد شهدا با صلوات 🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
دیدار یک کاروان دانش آموزان اصفهانی در صحن پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم در حرم رضوی با کاروان خانواده معظم شهدا🌹🕊 اتفاق بسیار جالبی که در سفر مشهد رخ داد این بود که یک کاروان از دانش آموزان اصفهانی در حرم بودند که یکی از دانش آموزان متوجه حضور مادر شهید عجمیان می شود و ایشان را می شناسد و کم کم بقیه همکلاسی هایش هم می فهمند و دور مادر شهید جمع می شوند و از خوشحالی این توفیق دیدار شروع به گریه می کنند و بعد می بینند دیگر خانواده شهدا مانند خواهر شهید شیرودی و خواهر شهیدان زین الدین و شهید قربانخانی ووو .... نیز حضور دارند و این دانش آموزان نمی دانستند چطور ابراز احساسات کنند و خنده و اشکشان باهم یکی شده بود. و این عکس را با خانواده شهدا انداختند تا از این شب زیارتی به یادگار داشته باشند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398