eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
583 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
4هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷هیچ‌وقت بیکار ندیدمش. نُه ساله که بود همراه مصطفی و مرتضی می رفتند جلوی دکان آقاجان بساط می‌کردند. می گفت باید پول تو جیبی مان را خودمان دربیاوریم. من هم می‌نشستم و کمکش می‌کردم. چهارتایی چیپس ها را توی نایلون بسته بندی می‌کردیم. باقلواها را جداجدا می چیدیم یا شکلات های ماهی شکل کاکائویی را ردیف می‌کردیم. می‌نشستند جلوی دکان و می‌فروختند. گاهی دعوایشان می شد و هر کدام جدا کار می کردند. بعضی وقتها که فروختن تنقالت از رونق می افتاد، درست می‌کردند. سه تایی می‌نشستند توی حیاط و مشغول می شدند. حمید با دقت تا می زد. قرار می گذاشتیم هر کدام مان یک قسمت از کار را به عهده بگیرد. اینطوری پا کت ها یک شکل درمی‌آمد. پولش را هم بین خودشان تقسیم می‌کردند. درسش را که تمام کرد، توی شهرداری به عنوان استخدام شد. آنجا هم آن قدر با انگیزه کار کرده بود که خیلی زود پیشرفت کرد. انقلاب پیروز شده بود و تمام دغدغۀ حمید کار کردن برای مردم بود. یک روز بهم گفت: گیتی بهم پیشنهاد داده ان رو قبول کنم. از شنیدنش کیف کردم. گفتم: من شیرینی می‌خوام داداش! گونه هایش گل انداخت. گفت هنوز هیچی معلوم نیست. فقط حرفش رو زده ان. همان روزها بود که جنگ شروع شد. حمید هم کار شهرداری را رد کرد و تصمیم گرفت به برود. - داداش پس شهرداری چی می شه؟ - الان کار از هر چیز دیگه ست. ✍ :خواهر شهید 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398