eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
574 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
36 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
نام و نام خانوادگی : حسین فصیحی فرزند : حسن متولد : ۱۳۴۵ محل تولد : دستجردجرقویه تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ محل شهادت : شلمچه عملیات : کربلای ۵ شهید حسین فصیحی در روستای دستجرد دیده به جهان گشود در خانواده ای مذهبی بزرگ شد و دارای سه خواهر و دوبرادر بود ودر همان روستا تحصیل کرد ؛ تا اینکه پس از ۲۰سال زندگی سخت در مقابل کفر تصمیم به اطاعت از امر امام خمینی (رحمه الله علیه) را گرفت و راهی جبهه دفاع مقدس شد ودر تاریخ ۲۶ دیماه ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه عملیات کربلای ۵ شربت شیرین شهادت را نوشید و در زادگاهش گلزار شهدای بهشت محمد دستجرد آرام گرفت. فردی با غیرت و وفادار و بسیار مردمدار و اجتماعی .. فعال و پرتلاش .. خوش اخلاق و خوش برخورد .. با تقوا و با ایمان .. پیرو ولایت و انقلابی .. خانواده دوست و مهربان وبا محبت . مادرش بسیار از او راضی بود و همیشه به نیکی از او یاد می نمود. پدر و مادر شهید به رحمت خدا رفته اند. سال ۱۳۶۵ بود که برا اولین بار به جبهه های حق علیه باطل اعزام می شدم . تو تقسیمات گردانی من افتادم به گردان یا زهرا سلام الله علیها ؛ من اون موقع از خود شهر اصفهان اعزام شده بودم و از بچه های دستجرد کسی با من نبود ؛ تنها شانزده سال داشتم و با دست بردن تو شناسنامه دو سال سنم را بالا برده بودم ؛ یادمه پادگان شهید قوچانی اهواز بودیم و احساس دلتنگی عجیبی داشتم یکی از بچه ها که تازه با هم آشنا شده بودیم گفت : چرا اینقد گرفته ای بیا بریم تو دسته دو یک نفره که هر روز معرکه میگیره و به بچه ها روحیه میده ؛ خیلی با مزه است وقتی جک تعریف میکنه بچه ها میمیرند از خنده ؛ به اتفاق هم رفتیم تو اون سوله ی دسته دو ؛ جایی که ما بودیم ساختمانهای پیش ساخته ای بود که قبل از انقلاب کارکنان کره ای شرکت نفت اونجا بودند و با شروع جنگ دیگه از اونجا رفته بودند و چون منطقه جنگی شده بود رزمندگان تو اون مقر استقرار پیدا کرده بودند . وقتی وارد سوله که یک ساختمان بود دارای چندین اتاق که درب اتاقها تو یک راهرو باز می شد از یه دونه اتاقها صدای خنده به گوش میرسید . گفت : بیا بریم تو این یکی اتاق هستند در زدیم وارد شدیم ؛ دیدیم ی تعداد از بچه ها دور هم نشستند یکی هم بالای پتو ها که گوشه اتاق رو هم گذاشته بودند نشسته دو تا چفیه دور سرش پیچیده یک پتو هم مثل عبا رو دوشش انداخته و مرتب یک چیزای میگه و همه میخندند . اونطرف چشمهای برجسته و قلمبه ای داشت من قبلا ندیده بودمش اونم منا نمی شناخت . رفیقم که دنبالم بود گفت : خدا خیرش بده خیلی بچه ها دوستش دارند خیلی بهشون روحیه میده اسمش حسین فصیحی ؛ تا گفت : فصیحی احساس کردم باید دستجردی باشه ولی چرا پس تا حالا من ندیدمش ؛ الان دقیقا یادم نیست چی می گفت : ولی فقط یادمه خیلی با مزه بود کارش که تموم شد؛ گفت : آقایون سخنرانی امروز تموم شد برید به کارتون برسید ؛ یکی یکی بچه ها رفتند ما هم رفتیم. چند روز دیگه هم به همین منوال گذشت. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398