🌹اصلا زنِ شیعه
باید شهید پرور باشد!
درست مثل اُمالبنین
عباس میخواهد کـربلا ...
#شهیدرضاابراهیم_زاده🌹
#فاطمه_الزهرا🌹
#امالبنین🌹
#زینب🌹
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #وصیتنامه_اولین_شهید_مدافع_حرم_ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران
من آن افسر را دوست می دارم که با #ناتوانان و #بیچارگان_فروتن و با #گردنکشان همچون قهر الهی #بیرحم و #متکبر باشد، ای مالک، تا می توانی افسران سپاه را از خانواده های نجیب و دودمان های #با_شرافت و #اصیل انتخاب کن.
#ای_دوستان، قلبی که برای #پدر و #مادر نتپد همان بهتر که نتپد و بهترین #دعا برای آنان #عمل_صالح فرزندان آنان است و در سپاس و قدردانی از پدر و مادران علی الخصوص پدر و مادر خودم همین جمله را بس:
#پدر و #مادرها_بهشتند، اگر فرزندان بصیرت داشته باشند...
جهت سلامتی و خشنودی تمام پدران و مادران شهدا و همچنین پدر شهدا (حضرت امام (ره)) #صلوات بلند ختم کنید.
🌷 #شهید_مجتبی_ید_اللهی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
یکی از دخترهای خوب فامیل در شرف ازدواج بود و خانواده اش پیغام داده بودند که ما هم مطلع باشیم، زیرا از دوران کودکی حرف هایی انجام گرفته بود.
من برای رساندن پیغام به #خوابگاه_حکمت رفتم. خودش نبود چند نفر از دوستانش در اتاق بودند، با هم صحبت کردیم و من قبل از مراجعت حکمت از دوستانش جویا شدم که آیا حکمت کسی را در دانشگاه برای ازدواج در نظر دارد یا خبر؟ جوابشان #منفی بود.
مراجعه به اتاق خیلی زیاد بود و همگی سراغ حکمت را می گرفتند دوستانشان معتقد بودند این اتاق " #اتاق_مادر " است. زیرا همه تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها از این اتاق نشات می گیرد.
بالاخره حکمت آمد و از دیدن من هم خیلی تعجب کرد. هندوانه ای خریده بودم. همگی نشستیم و با شوخی ها و شیطنت های هم اتاقی های حکمت هندوانه خورده شد و بعد اتاق خلوت گردید.
من منظورم را از آمدن به تهران برای حکمت گفتم. او گویا همه برنامه هایش آماده است و تصمیم های مصمم اش را از قبل گرفته است. گفت: «اولا درد دانشجو را دانشجو می داند و بعد هم من باید در جبهه ها حضور داشته باشم تا پیروزی کامل و بعد از آن ها باید در #جبهه_های_جنگ_لبنان حاضر شوم و با #اسرائیل کار را یکسره کنیم، بنابراین فعلا فرصتی برای ازدواج باقی نمی ماند.»
✍ # راوی : خواهر شهید
🌷 #شهید_حکمت_الله_یارقلی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#ترک_تحصیل
#راوی_برادر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#رضا_ابراهیم_زاده
رضا متولد سال ۱۳۴۶ است و در روستای دستجرد جرقویه اصفهان به دنیا آمد. رضا حدود شش سالش بود که از پدر یتیم شد. رضا خیلی مظلوم و مهربان و پرتلاش بود. داغ مرگ پدرمان خیلی برای رضا سخت بود و اصلا با این موضوع کنار نمی آمد و برای همین هم اصلا علاقه ای به مدرسه رفتن نداشت و درس نمی خواند و بعد از رفتن پدرمان گویی همه ی دنیای رضا هم از دست رفته بود. به همین دلایل هر به دو سال یک کلاس را می خواند. به مدرسه نمی رفت وقتی هم می رفت تغذیه اش را که می گرفت هر طور که بود از مدرسه فرار می کرد و خیلی وقتها کنار قبر پدر می رفت تا آرامش بیابد. و آخر هم تا کلاس دوم بیشتر نخواند و ترک تحصیل کرد. ولی در عوض رضا از همان دوران نوجوانی بچه دست بخیری بود و چه در خانه و چه بیرون از خانه اگر می دید کسی نیاز به کمک دارد اگر در توانش بود حتما کمک می کرد. گاهی هم میشد که کمک بعضی افراد می کرد و آنها چون می دانستند رضا از پدر یتیم است انعامی بعنوان دستمزد به رضا می دادند که رضا آن را به خانه می آورد و به مادر می داد تا کمک خرج زندگی باشد. مثلا رضا می دید کشاورزی نیاز به کمک دارد و دست تنهاست می رفت و کمکش می کرد تا محصولاتشان را بار ماشین کند یا کمک فروشنده ها می کرد تا بارشان را جابجا کنند و آنها هم اگر پولی هم به رضا پرداخت نمی کردند در عوض به او میوه یا مقداری مواد غذایی هدیه می دادند که محبت و کمک رضا را جبران کنند.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
4_555661192056537283.mp3
4.79M
#شهیدانه🌷
حال و هواتو عوض کن•°•°•°•°•°
"دائم تو مسیر مزار شهدا موندم..."
شهدا دلم تنگه😔🍃
#سلام_بر_شهـیدان 🕊🌷
🌹💐🌴🌴🥀🌴🌴💐🌹
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
51.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره گویی همرزم شهید
آقای حسین حیدری
کلیپ شماره ۴
مراسم دیدار در منزل شهید علی هاشمپور
۴ شهریور ۱۴۰۱
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
#کار_برای_رضای_خدا
#راوی_رزمنده_گرامی
#حسین_هاشمپور
در اردوگاه شهید قوچانی بودیم. همراه باشهید امیر اسکندری داشتیم با آبهایی که در یک چاله جمع شده بود بازی می کردیم آن چاله آب نزدیک یک تانکر آب بود. همینجور که سر گرم بودیم دیدیم یک جوان لاغر که یک دست هم نداشت آمد و گفت: بجای اینکه با این چاله آب بازی می کنید یک راه باز کنید تا این آب یک جا نماند بو بگیرد . ماهم خندیدیم و گفتیم: اگر زرنگی خودت اینکار را انجامبده. او بدون اینکه جوابی بدهد شروع کرد با یک دستش یه راه باز کرد تا آبها از آن چاله جاری شوند و باعث لجن شدن نشوند که فضای نا مطلوبی را به وجود آورد. بعد ما رفتیم در سنگر برای بچه ها تعریف کردیم. آنها که آن شخص را شناخته بودند از روی نشانیهایی که ما دادیم گفتند: او فرمانده لشکر بوده که شما دیده اید. ما حرف بچه ها را قبول نمی کردیم. چون فکر می کردیم فرمانده لشکر از اسم و رسم بزرگی که دارد حتما باید یک آدم چارشانه و درشت اندام باشد. شب موقع نماز مغرب و عشاء اعلام کردند که فرمانده لشکر صبح در برنامه صبحگاه سخنرانی میکند. صبح بعد از انجام مراسم صبحگاه دعوت کردند از فرمانده لشکر بیاید سخنرانی کند. و ما هم چون فرمانده لشکر را از نزدیک ندیده بودیم منتظر یک آدم قد بلند چارشانه بودیم که بیاید و سخنرانی کند اما در حین ناباوری دیدیم که همان جوان لاغر دیروزی آمد درجایگاه سخنرانی کند جالب اینکه ما دونفر هم روبروی جایگاه ایستاده بودیم و جلوی چشم حاج حسین خرازی بودیم. سخنرانی که تمام شد حاج حسین ی نگاهی به ما انداخت و یه لبخندی هم زد و ماهم رفتیم جلو ازش معذرت خواهی کردیم و ایشان مارا باهمان یک دستش بغل کرد و بوسید و بعد گفت: که مابرای رضای خدا آمده ایم و همه برای رضای خدا کار می کنیم. و از آنجا به بعد با حاج حسین رفیق شدیم.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷🌷🌷
شهید محمد تقی مصطفایی کاشانی
فرزند.مهدی
ولادت.1328/4/15
شهادت.1363/10/9
محل شهادت امیدیه جنوب
سن 35سال
🌼🌷🌷🌼
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
آیات ۱ و ۲ سوره مبارکه اعراف.mp3
29.43M
۴۶۳ مین صوت
شب جمعه ۱۵ جمادی الثانی ۱۴۴۵
۱۴۰۲/۱۰/۰۷
آیه ۱ و ۲ سوره مبارکه #اعراف
اسامی سوره با توجه به آیات:
اعراف
المص
میقات
میثاق
موضوع:
حرج
شرح صدر
شروع سخنرانی ۱۹:۲۳
-----
eitaa.com/majmaenashr 👈ایتا
t.me/majmaenashr 👈تلگرام
تفسیر جامع وبروز قرآن کریم
برای گوش دادن وآشنایی بیشتر با آیات قرآن ترجیحا از قرآن استفاده شود
🌼🌺🌼
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ وسط معرکه نبرد با داعش،از عراق زنگ زد و گفت: شنیدم تهران برف اومده..
گفت: برو فلان پادگان سپاه،
آهوها از کوه میان پایین بخاطر غذا..
براشون علوفه و آب تهیه کن،
حیوونا بیآب و غذا نمونن..
به شوخی گفتم : حاجی! وسط جنگ با داعش
به آهوها چیکار داری!؟
گفت: من به دعای آهوها نیاز دارم..
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی...🌷🕊
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398