eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
587 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
شب آخری که علی رفت و برنگشت. یک اتاق بزرگی داشتیم علی در آن اتاق مشغول نماز خواندن بود. بعد از نماز از پدرش سوال کرد؛ شما دعای کمیل بلدی بخوانی؟ پدرش گفت: بله ؛ علی گفت: لطف می کنی به من هم یاد بدهید. پدرش هم گفت: بله حتما؛ بعد کنار پدرش نشست و باهم دعا کمیل را خواندند. پدرش از علی پرسید: می خواهی بروی و بر نگردی ؟! علی هم جواب داد: معلوم نیست برگردم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
پدر شوهرم وقتی آمد خیلی ناراحت بود و دستی تکان داد و گفت: پیکر علی را آوردند و در روستای زیار است باید برای استقبالش به آنجا برویم. ولی من آن زمان هفتمین فرزندم را باردار بودم و بالای سر تابوت علی نرفتم و گفتم: چیزی را که در راه خدا دادم خدا قبول کند. و آن روز همه دست به دست هم دادند تا بتوانند مقدمات ورود شهیدمان را به روستا آماده کنند. و بعد پیکر علی را بعد از سه ماه به روستا آوردند و پس از یک تشییع با شکوهی در امامزاده به خاک سپردند. پدرش فرزندمان علی را در تابوت دیده بود و می گفت: چون سه ماه پیکر بی جانش در سرما و گرمای بیابانها مانده بود خشک شده بود ولی صورتش هنوز مشخص بود. و دست که به موهایش می زدیم می ریخت. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
علی پسر بسیار باهوش و درس خوانی بود. برای همین وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود. به ایشان گفتیم شما هنوز وقت جبهه رفتنت نشده است بمان و درست را تمام کن. گفت: فعلا این جنگ از درس واجبتر است و باید برویم و به این تکلیف الهی عمل کنیم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398