بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید جاویدالاثر علی آقا عبداللهی
نام پدر: محمد رضا
محل تولد: تهران
تاریخ ولادت: ۱۳۶۹/۰۷/۱۰
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
محل شهادت: منطقه خالدیه خانطومان – سوریه
مدت عمر:۲۳سال
📚کتاب مربوط به این شهید:همسایه آقا
🌷#خـاطــرات_شـهــدا.
مادر این شهید بزرگوار می گوید: از آقای سبزی پرسیدم آیا علی اسیر شد پاسخ داد فکر نکنم، پرسیدم آیا علی شهید شد، گفت فکر نکنم، اما خیلی حال عجیبی داشت.آقای سبزی گفت؛ من بسیار جدی هستم، اما آن روز برای ابوامیر اشک میریختم. در بین شهدا علی را ندیدم، اما احتمال دارد تکفیریها پیکرش را مانند دیگر شهدا گرو نگه داشته باشند تا در معاملات سنگین به نیروهای رزمنده باز گردانند.
این مادر بزرگوار در پایان به وصیتهای شهید آقا عبداللهی پرداخت و گفت: همیشه آرزوی شهادت داشت و پیرو امر رهبری بود.در وصیتنامه خود آورده است که دوست دارد فرزندش نیز شهید شود و هیچ کدام از ما از خط رهبری بیرون نرویم.
🌷#وصـیـت_نــامـه
امیرحسین عزیزم ابراز عشق و دوست داشتن تو را در کلام و قلم نمی توانم ابراز کنم ولی بدان تو همه وجود پدرت بوده ای و دل کندن از تو خیلی برای من سخت بوده است ولی من در ظاهر به روی خود نیاوردم تا دیگران ناراحت نشوند و مانع رفتن بنده نشوند.
من از تو می خواهم تماما گوش به فرمان ولی فقیه خود باشی و هوشیار و آگاه با بصیرت زندگی خود را توام با تحصیل و کسب علم سپری نمایی و مراقب مادرت باشی و خواهشی که از تو دارم که مادرت را اذیت و ناراحت نکنی چرا که باعث ناراحتی من می شود.
🌼شـادی روح پــاک
شهیدعلی آقا عبداللهی صـلوات
🦋#رهــبــرانـه
گر پـــدر رفت..
تـفــنـگــ پدری هست هنوز!
شـیــر مـردی
چو عـلـــی خـامـنــه ای هست هنوز...🇮🇷
#لبیک_یا_خامنه_ای🇮🇷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
❁﷽❁
در ادامه نکوداشت یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس و بمنظور ارج نهادن به جانفشانی های این عزیزان
آشنایی کوتاه از این شهید بزرگوار خدمت شما همراهان کانال ، تقدیم نماییم
شهید سرافراز خدابخش قاسمی
🌹🌹🌹
فرزند مرحوم محمد رضا قاسم
💐💐💐
محل تولد حسن آباد جرقویه
🌸🌸🌸
تاریخ تولد ۱۳۴۷/۴/۱
🥀🥀🥀
تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۱/۱۲
❤❤❤
محل شهادت : شلمچه
🔸شهید بزرگوار قاری قرآن و با وجود سن کم سخنران توانمند و مسلط بود .به امور مذهبی و فرهنگی و تعلیم آن به دانش آموزان علاقمند بود و دوست داشت در آینده روحانی باشد و در نهایت نیز طلبه حوزه علمیه گردید و به جبهه اعزام شد و در عملیات کربلای ۵ بدرجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر پاکش بر روی دستان مردم شهید پرور و قدرشناس منطقه جرقویه تشییع و در گلستان شهدای حسن آباد در جمع همرزمان روحانیش شهیدان حسن و محمد علی قیصری آرام گرفت .
इई 🌸🌺🌸ई
🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهمَ🌹
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🔴معرفی ابرحریف خاورمیانه به مردم آمریکا
ماهنامه (فارین افرز) از قدیمیترین و معتبرترین نشریات سیاست خارجی آمریکا،به زندگی سیاسی و اجتماعی آیتالله خامنهای پرداخته است.
این نخستین بار است که یک مجله معتبر آمریکایی تیتر اول و مطلب اصلیش را به مرور مواضع و جهتگیریهای رهبرکنونی ایران اختصاص میدهد.
در این شماره ازمجله عکس ایشان را بر روی جلدش چاپ کرده، این کاربیسابقه بوده است، که چهرهای سیاسی را بهصورت تکی و تمام صفحه چاپ کند.
آقای گدین روزکه مدیر مسول مجله است گفت: علت اختصاص مطلب اصلی نشریه به آیتالله خامنهای،آشنایی بیشتر مخاطبان آمریکایی از رهبری ایران است،که قدرت سیاسی بسیار دارد و تصمیمات و سخنانش با پیامدهای مهم منطقهای و بینالمللی همراه است.
این مجله اذعان کرد:تیزهوشی و مدیریت بالای آیتالله خامنهای مانع تحققق اهداف غرب در مقابل ایران است.
مقاله(جنگ آیتالله): این مرد ۸۰ ساله بیسر و صدا به قدرتمندترین مردخاورمیانه تبدیل شده است.
آیتالله خامنهای طی۳۰ سال رهبریاش، همیشه یک مشکل آزار دهنده برای رؤسای جمهورایالات متحده بوده است.
ضمنا در مطلبیBBCباعنوان آیتالله خامنهای مرد فضاهای خالی ایران:آنچه آیتالله خامنهای را از بسیاری از رهبران متمایز میکند،نگاه منطقی وعملگرایانه اوبه سیاست است.
روزنامه آمریکایی یو اس ای تودی نوشت: بزرگترین مشکل آمریکا در ایران حضور یک (ابرحریف) بهنام آیتالله خامنهای است،که نقشه راه رامیشناسد ومردم به اواعتماد آمیخته بااعتقاد دارند(با یک سخنرانی رشته ها را پنبه می کند
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_sho
#با_من_بمان_27
از محمد خواهش کردم که در مورد پدرم چیزی به فامیلای کمیل نگه.
رفتم تو که نرگس دستمو کشید و منو برد گوشه ی هال:
_محمد چی بهت میگفت؟؟
-در مورد اتفاقات گذشته و اون مهمونی ازم میپرسید!
-اها.
در همین حین محمد هم اومد تو که با دیدن نرگس و من سرشو انداخت پایین ورفت.
به نرگس نگاه کردم که دیدم تو خودش رفته و لبخند میزنه.
بازوشو تکون دادم که به خودش اومد و سرشو انداخت پایین.
------
تنها جایی که خالی مونده بود کنار کمیل بود. کنارش نشستم که کمیل سرشو خم کرد و زیر گوشم گفت:
_باهات حرف زد؟؟
سرمو به نشونه ی اره تکون دادم.
_بهش گفتم پی گذشته رو نگیره،ولی اون اصرار داره که منصورو پیدا کنیم و به سزای عملش برسونیم.
اگه همه چی خوب پیش بره پدرت به جرم شهادت دروغ محکوم میشه،از مشهد که برگشتیم باید بریم پیشش و راضیش کنیم که در مورد منصور بهمون اطلاعات بده!
عکس العملی نشون ندادم،درسته مهر پدرم از دلم رفته بود ولی بازم پدرم بود
چطور میتونستم بیتفاوت باشم.
دستام یخ کرده بودند گرمی دستایی رو احساس کردم که سرمو بالا گرفتم
لبخند اطمینان بخشی زد و گفت:
_نگران چیزی نباش،خدا بزرگه.
بهت که گفتم میخوام همه چی رو فراموش کنم،شاید بعد اینکه بی گناهیم ثابت شد پدرتو بخشیدم.
بهش نگاه کردم و زیر لب گفتم:
_ممنونم.
ته دلم از این رفتارش ذوق کرده بودم
دست خودم نبود،لبخند از لبام نمیرفت.
نجمه و نرگس داشتند تو گوشی چیزی رو نگاه میکردند،نداهم مشغول سر زدن به شام بود.
محمد هم مرتب کانالای تلویزیونو عوض میکرد تا برنامه خوب پیدا کنه
صدای برخورد قطره های بارون به پنجره ی خونه میومد
دستمو از تو دستای کمیل خواستم بیرون بکشم و برم حیاط زیر بارون که ناگهانی برقا رفت.
صدای جیغ کشیدنی اومد که با ترس به مبل چسبیدم.
محمد خندید و گفت:
_چیزی نیست بابا، برقا رفته!
صدای نرگس اومد:
_خوب شدی گفتی برقا رفته خودمون نمیدیدیم!
-خواهش میکنم!
نجمه گفت:
وای من میترسم،شمعی چیزی نیست.
نوری کمی از اطرافمونو روشن کرد که ندا گوشیشو سمت ما گرفت و گفت:
_تکنولوژی پیشرفت کرده،گوشیتون که چراغ قوه داره!
_راس میگی ها،اصلاحواسم نبود!
کمیل با حالت شوخی رو به نرگس گفت:
_از بس مخی،فقط خوب بلدی جیغ بزنی!
خندیدم که صدای بسته شدن در یکی از اتاقا اومد.
همه با وحشت سمت عقب نگاه کردند...
#ادامه_دارد....
#با_من_بمان_28
#نویسنده_محمد_313
کمیل از جاش بلند شد و سمت در رفت :
_من میرم ببینم چی بود!
با نگرانی به بقیه نگاه کردم،مدتی بعد صدای خندون کمیل از اتاق اومد:
-چیزی نیست پنجره باز بوده!
نفسی از اسودگی کشیدم که با شنیدن فریاد کمیل هراسان همه سمت اتاق دویدیم.
قلبم داشت از جا کنده میشد،جلوی در ایستادیم که،با دیدن کمیل که روی زمین افتاده بود و از سرش خون میرفت جیغ بلندی کشیدم!
نرگس اونقدر شکه شده بود که روی زمین افتاد.
محمد داخل رفت و با کسی که تو اون تاریکی نمیتونستم ببینمش درگیر شد
ندا و نجمه سمت نرگس رفتن.
فرد غریبه محمد رو هل داد که روی زمین افتاد و به سرعت از خونه دوید بیرون.
اونقدر شکه و ترسیده بودیم که حتی نتونستیم عکس العملی نشون بدیم.
نجمه با ترس رو به محمد گفت:
_داداش توروخدا مواظب باش!
محمد: سریع زنگ بزنید امبولانس بیاد گمونم بدجور زخمی شده سرش.
و سریع از جاش بلند شد ودنبال اون فرد غریبه بیرون رفت.
کنار کمیل نشستم و با گریه تکونش دادم:
_اقا کمیل؟ توروخدا بیدار شو!
توروخدا چشماتو باز کن
توروخدااااا.
...
#ادامه_دارد....
#ادامه_قسمت_بیست_و_هشتم
مدتها بود کنارش نشسته بودم ای کاش هیچ وقت نمیرفتیم اون باغ ساعت شیش صبحه ولی هنوز هم کمیل بیهوشه.
دکتر میگفت خیلی محکم با یه چیز سخت مثل فلز یا چوب تو سرش زدن
هرچی ازم میخواستن برم خونه استراحت کنم قبول نمیکردم دلم طاقت نمیاورد.
اونا چه میدونن من چقدر دوسش دارم
اشکامو پاک کردم و زیر لب باز هم برای هزارمین بار از خدا خواستم دوباره چشماشو هرچی زودتر باز کنه.
باید خیالم راحت میشد که به هوش میاد
کسی کنارم نشست که رومو چرخوندم
حوریه خانوم بود:
-خسته شدی دخترم، از دیشب تاحالا بالای سرش وایستادی.دکترش گفت به زودی به هوش میاد پس برو خونه استراحت کن بهت زنگ میزنم!
سرمو تکون دادم و گفتم:
_توروخدا بزارین کنارش باشم خواهش میکنم ازم نخواین برم!
اونم بغض کرده بود:
_خدا ذلیلت کنه منصور،منکه میدونم همه ی اتیشا از زیر گور تو بلند میشه.
نرگس، حوریه خانومو صدا زد که از اتاق بیرون رفت.
به چهره ی غرق خواب کمیل خیره شدم
اولین بار بود که این همه نگاش کرده بودم.
تو این یه شبی که بالاسرش بودم وهر دقیقه نگاش میکردم بیشتر از پیش بهش احساس وابستگی میکردم.
از فکر اینکه هیچ وقت به هوش نیاد قلبم زیر رو میشد.
لب هامو از هم باز کردم و گفتم:
_خواهش میکنم زودتر بیدار شو از دیشب تاحالا صداتو نشنیدم!
اونقدر بیقرار شده بودم که هردم اشک میریختم،دیگه نمیتونستم صورت بی روحشو بببینم.
از اتاق بیرون رفتم،دیگه واقعا صبرم تموم شده بود.چرا به هوش نمیومد؟
نکنه ضربه ی سرش خطرناک باشه و کما بره؟؟ من از دلتنگی و انتظار میمیرم؟؟
روی صندلی انتظار ولو شدم که نرگس دستمو گرفت،با بیجونی پرسیدم:
_گرفتنش؟؟
-نه.محمد گفت گمش کردم!
احتمالا دزدی چیزی بوده باشه و فکر کرده مثل همیشه باغ خالیه.
سرمو رو شونه نرگس گذاشتم و هق هق کنان گریه کردم :
_چرا باید اون بلارو سر کمیل بیاره
من بدون اون نمیتونم!
نرگس اروم بغلم کرد:
_اروم باش عزیزم!
برام مهم نبود حالا نرگس از علاقه ی من چیزی بفهمه، چقدر به شونه های خواهرانش نیاز داشتم...
#ادامه_دارد....
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌸زندگیتون مهدوی
با این دعا روز خود را شروع کنید
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
سلام و درود به شما که خدا در وجودتان مهر و عشق و امید دمید تا انسانیت را آباد،کرامت را احیا و شرافت را معنا بخشید.
وجودتان مملو از جُود و کَرم جوادی و دلتان دریا احسان و نامتان در صدر کریمان باد.
صلواتی مملو از سخاوت و کرامت تقدیم سلامتی منتظران دریای کَرم.
*اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.*
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
#صبحتون_معطربه_عطرشهدا
#التماس_دعا
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌷شــهــیـــد
به قـلـــبـــت نگاه میکند
اگر جایی برایش گذاشته باشی
مـے آیــد ،
مـــے مــانـــد،
لانـــه مے کـــنـد
تـا شــهـــیــدت کـــنـــد ...
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
📰 روزنامه اطلاعات - ۱۲ بهمن ۱۳۵۷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
#بدرقه_آخر
#راوی_خواهر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#علی_هاشمپور
علی هر دفعه که از جبهه می آمد من به استقبالش می رفتم و هر دفعه که می خواست برود تا دم در منزل بدرقه اش می کردم. زیاد پای اتوبوس نمی رفتم. اگر یکی از بچه ها می رفتند من هم به دنبالشان می رفتم. فقط دوبار تا پای اتوبوس رفتم و بدرقه اش کردم. علی خودش قبل از رفتن به منزل ما می آمد و با ما خداحافظی می کرد. سری آخری که می خواست برود به منزل ما آمد و با من خداحافظی کرد و از خانه بیرون رفت من تا دم در خانه مثل همیشه به دنبالش رفتم و بدرقه اش کرم؛ اما همین که رفت من خیلی دلم گرفت و ناراحت شدم و خیلی گریه کردم و پیش خودم می گفتم کاش نرفته بودم تا دم در منزل؛ خیلی ناراحت شدم. این دفعه انگار رفتن علی فرق می کرد مثل همیشه نبود. حدود یک ساعتی همین طور تو حال خودم بودم و گریه می کردم. بعد دیدم صدای در منزل می آید. رفتم درب منزل را باز کردم دیدم برادرم علی برگشته است و داخل منزل شد. از دیدن مجدد علی خیلی خوشحال شدم و گفتم: علی جان آمدی !؟ گفت: بله دوباره برگشتم؛ بعد پرسید: خواهر جان چرا تا من رفتم و برگشتم اینقدر صدایت گرفته است؟ گفتم: از آن لحظه ای که رفتی تا حالا گریه کردم. بعد گفت: خوب پس اگر من رفتم و برنگشتم می خواهی چکار کنی؟! گفتم: خدانکند این چه حرفی است که می زنید ان شاء الله که بروید و سربلند و سلامت برگردید؛ نمی گویم به جبهه نروید ؛ بروید اما با صحت و سلامت برگردید. علی گفت: محمد برادرمان می خواهد فردا شب از جبهه برگردد بیاید برای همین من باید بروم به جای ایشان در جبهه باشم. محمد می آید در نبود من به شما سر می زند خوشحال باشید و دیگر ناراحت نباشید. من با شنیدن این حرفها بیشتر ناراحت شدم و بیشتر مطمئن شدم که اگر علی برود دیگر بر نمی گردد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
سرود میلاد جوادالائمه علیه السلام 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
بهترین هدیه ی عالم و خدا به عاشقا داده
شکر حق می کنم که این عشق آقا امام جواده
صدای قلبم ، تپش اونه
دلم از عشقش ، داره می خونه
حق رو سینه ی عاشقا نوشته
مِهر آقا سند بهشته
جواد بن الرضا ای گل زهرا (۳)
ماه نازنین مدینه جلوه در ماه رجب شد
ترانه بارون از عرش حق دوباره به روی لب شد
دَرای جنت ، شده امشب باز
دل توی صحنش ، می کنه پرواز
تویی باب المرادِ دلِ مضطر
جواد الائمه گل پیمبر
جواد بن الرضا ای گل زهرا
توی خوابم ضریح جواد الائمه رو می بوسم
همیشه ممنون عنایات آقا شَمس الشُموسم
دل دیوونه ، شد اسیر تو
حاتم طائی ، شد فقیر تو
مَقدمت مبارک باشه به دنیا
عیدیِ ما همه به دست زهرا
جواد بن الرضا ای گل زهرا
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگوی رادیو نماُسرو مقاومت با شاعر و نویسنده تبریزی جناب آقای رضا حبیب پور و خادم شهید مدافع حرم وحید نومی گلزار
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | رهبرانقلاب: در ایام سالگرد پیروزی انقلاب، سر در هر خانهای #پرچم_ایران بزنید و آذینبندی کنید.
⭐ به منزل خانواده شهدا بروید
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
27.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور رهبر انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای مدظله العالی کنار تربت پاک امام شهدا و شهدای اسلام به مناسبت آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی ایران در روز سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۱
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398