eitaa logo
أین بقیة الله...
133 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
407 ویدیو
18 فایل
سلام بر #صاحب_اختیارمان اینجا پایگاه مجازی #امام_زمان_عج است با #صلوات وارد شوید... #کپی برداری به هر نحوی #جایز است. کانال دوم ما مشاوره آنلاین @Hamdeli_313 #خادم کانال @Shahidane ارسال به ناشناس👇 https://harfeto.timefriend.net/16154425941110
مشاهده در ایتا
دانلود
تو گناه میکنی و اون داره اشک میریزه اون به جای تو استغفار میکنه دست به دامن خدا میشه میگه خدایا! به منِ مهدی ببخش!!!! حواسمون هست؟ http://eitaa.com/joinchat/3836280853C384b7d7d97
و استاد شهید گفتند: در خواب محمد را دیدم گفتم محمد این همه از حضرت زهرا گفتی و خواندی چه ثمری داشت؟ گفت :همین که در آغوش فرزندش جان دادم برایم کافیست💚 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
🥀🌺🍀💐🍀🌺🥀 از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به داشت. می گفت من دوست دارم از من راضی باشد. نماز را همیشه می خواند. صورت را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود. اما اصرار داشت در مراسم تشییع شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است. ازش پرسیدم چی شده : گفت: وقتی تابوت تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا ، یکباره به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی بود مرا به تعجب وا داشت؟ من حرف را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها در حال خواندن نماز دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود. در سال ۱۳۶۶ به رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت همان جایی که دست کشیده اند مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مومن من در به خدمت مشرف شده. کتاب وصال، صفحه ۱۶۶ الی ۱۶۹ جهت سلامتی و تعجیل در فرج و شادی روح 🥀🌺🍀💐🍀🌺🥀 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07 🥀🌺🍀💐🍀🌺🥀
🌻از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیده شد: 👈در میان ائمه اطهار (علیهم‌السلام) کسی هست که غیبت گزیند؟ 🌼فرمودند: «آری، او از دیدگان مردم غایب است، اما ذکر او در دل اهل ایمان غایب نخواهد بود. وی دوازدهمین ماست. خداوند هر سختی را برایش آسان و هر امر مشکلی را سهل می‌‌گرداند. برایش گنج‌‌های زمین آشکار و هر مقصد دور نزدیک می‌‌گردد. طومار زندگی ظالمان توسط او درهم پیچیده می‌‌شود. و بالاخره هر شیطان پلیدی به دست او نابود می‌‌شود. او فرزند بانوی کنیزان است که ولادتش بر مردم پنهان می‌‌ماند و نام بردن (بیان نشانه) او بر آنان جایز نباشد، تا آن‌که خداوند عزوجل ظهور او را فراهم کند و به واسطه وی زمین را پر از قسط و عدل سازد، همان‌گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد»🌼 📚 بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰ http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 دوستان عزیز سلام علیکم عید همگی مبارک😍 به اطلاع می رساند: کانال امام زمانی👈 أین بقیه الله به مناسبت برگزار می کند: موضوعات مسابقه: 1⃣ و 2⃣ دلنوشته مهدوی با عطر و رایحه 3⃣سروده مهدوی با عنوان وارث شرایط شرکت در 💐 علاقمندان به شرکت در مسابقه باید در خصوص جمله ای که به عنوان در نظر گرفته شده و سخن و هدف و ، مطلب بنویسند . 🌺 مطالب ارسالی حداقل بین 5 تا 15 خط باشد . 💐 آثار خود را در مدت زمان مشخص شده ارسال کنید . 🌸 لطفاً هنگام ارسال آثار ، نام و نام خانوادگی ، شهر و سن خود را حتماً بنویسید . 💐 به تعدادی از مطالب رسیده ، به قید قرعه اهدا خواهد شد . آخرین مهلت ارسال مطلب 17مردادماه می باشد . شما دوستان عزیز می‌توانید خود را به زیر ارسال نمایید . 🌷👇🌷 🆔 @Ya_vadod http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
🌴🌸🍀🥀🍀🌸🌴 بارها سفارش می کرد توسل به را فراموش نکنید. یه دفعه با اصرار ما یکی از توسلاتش را برای ما تعریف کرد. گفت رفتم حج. در آنجا با ده رفیق شدم. هر روز با آنها صحبت می کردم. کم کم داشتم بر آنها می گذاشتم. یه روز کنار گفتم: "می دانید این شکاف برای چیست؟" نمی دانستند. گفتم: زمانی که مادر درد زایمان داشت به پناه برد و شکاف برداشت و ایشان وارد شدند. سه روز بعدم با بیرون آمد . بعد نگاه آنها کردم انگار گفته ام! شدند و آماده به من شدند. به متوسل شدم. آنها به طرفم آمدند. خیلی ترسیدم. همان لحظه دیدم که بدون اینکه ما چیزی گفته باشیم جلو آمد و گفت: با این سید چکار دارید؟! آنها گفتند کفر می گوید. پیرمرد گفت: "مگر چه گفته؟! آنها گفتند: می گوید دیوار به شکافته شده است." هم گفت: راست می گوید. شما خبر ندارید. وقتی جواب آنها را داد. آنها قانع شدند. بعد یکی یکی از من عذرخواهی کردند و رفتند. وقتی برگشتم از تشکر کنم دیدم آن نیست! 📚کتاب وصال، صفحه ۱۱۶ الی ۱۱۹ تعجیل در فرج و سلامتی و شادی روح و 🌴🌸🍀🥀🍀🌸🌴 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07 🌴🌸🍀🥀🍀🌸🌴
🌴🥀🍀🌸🍀🥀🌴 روزی در کوه های الله اکبر مشغول شناسایی بودیم. پس از کوهپیمایی و عبور از مناطق، آب آشامیدنی ما تمام شد. به ما گفته بودند در این منطقه هر جا را می رسید. ولی هر جا را حفر کردیم آب پیدا نشد! دوستان ما از پا افتاده بودند. من هم رمقی نداشتم. مانده بودم چه کنم. ما باید بر می گشتیم اما دیگر هیچ توانی نبود. چند قدمی از دوستان دور شدم. رفتم پشت یه تخته سنگ و دست به دعا برداشتم. گفتم دوستانت تشنه اند. به داد ما برس. و همین طور با ناله شروع به صحبت کردم.دقایقی بعد دیدم که دوستان بلند شده اند و به سمت من می آیند. با دیدن آنها خجالت کشیدم. یکی گفت:« آقا مهدی آب پیدا شد؟» جوابی نداشتم نگاهی به اطراف کردم گوشه ای را نشان دادم و بی مقدمه گفتم: «آنجا ظاهرا کمی نمناک است. برو بیل بیاور.» نمی دانم چرا این حرف را زدم. ما همه اطراف را کنده بودیم از آب خبری نبود. بیل را گرفتم. کمی خاک ها را کنار زدم و یکباره ... و بالا آمد! 📚 کتاب وصال، صفحه ۵۹ جهت سلامتی و تعجیل در فرج شادی روح و 🌴🥀🍀🌸🍀🥀🌴 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸چرا به داد خودش نمیرسد؟ چرا رو نابود نمیکند که شیعیانش را گرفتار کرده؟ 🔴پاسخ بسیار زیبا به این ... @Yaran_Emam_Mahdi_313
💐🥀🌴🌺🌴🥀💐 جلسه‌ای داشتیم. وقتی که از جلسه برگشتیم، شهید بروجردی به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد. شب بود و بیرون، در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دوی نیمه شب بود، می‌خواستیم عملیات کنیم. قرار بود اوّل پایگاه را بزنیم، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم. جلسه هم برای همین تشکیل شده بود. با برادران ارتشی تبادل نظر می‌کردیم و می‌خواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم. بعد از مدتی گفت‌وگو هنوز به نتیجه‌ای نرسیده بودیم. باید هر چه زودتر محلّ پایگاه مشخص می‌شد، و الّا فرصت از دست می‌رفت و شاید تا مدت‌ها نمی‌توانستیم عملیات کنیم. چند روزی می‌شد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا می‌کرد. خستگی داشت مرا از پای در می‌آورد. احساس سنگینی می‌کردم، پلک‌هایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازه خوابیدن می‌گشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم. بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشه‌ای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم. قبل از نماز صبح از خواب پریدم. بروجردی آمد توی اتاق، در حالی که چهره‌اش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود. دلم گواهی داد که خبری شده است. رو به من کرد و پرسید: (ع) را چطور می‌خوانند؟ با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که می‌خواهی نماز امام زمان (ع) را بخوانی؟ گفت: نذر کرده‌ام و بعد لبخندی زد.گفتم: باید مفاتیح را بیاورم. مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم. نماز را که خواندیم، گفت: برو هرچه زودتر بچه‌ها را خبر کن. مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچه‌ها را خبر نمی‌کرد. وقتی همه جمع شدند گفت: برادران باید بزنیم، همه تعجب کردند.بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت: باید پایگاه اینجا باشد. هم آنجا بود. رفت طرف نقشه و نقطه‌ای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد. بعد در حالی که متعجب، بود لبخندی از رضایت زد و گفت: بهترین نقطه همین جاست، درست همین جا، بهتر از اینجا نمی‌شود. همه تعجب کرده بودند. دو روز بود که از صبح تا شام بحث می‌کردیم، ولی به نتیجه نمی‌رسیدیم؛ حتی با برادران ارتشی هم جلسه‌ای گذاشته بودیم و ساعت‌ها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم. حالا چطور در مدتی به این کوتاهی، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟ یکی یکی آن منطقه را بررسی می‌کردیم، همه می‌گفتند: بهترین نقطه همین جاست و باید پایگاه را همین جا زد. رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشه‌ای نشسته بود و رفته بود توی فکر. چهره‌اش خسته نشان می‌داد، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابی‌های این مدت خسته‌اش کرده بود. با اینکه چشم‌هایش از بودند ولی انگار می‌درخشیدند و شادمانی می‌کردند. پهلوی او نشستم، دلم می‌خواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است. گفتم: چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی، الآن چند روز است که هرچه جلسه می‌گذاریم و بحث می‌کنیم به جایی نمی‌رسیم. در حالی که لبخند می‌زد گفت: راستش پیدا کردن محلّ این پایگاه کار من . بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشه بزرگ روی دیوار می‌نگریست ادامه داد: شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان (ع) و گفتم که ما دیگر کاری از دستمان برنمی‌آید و فکرمان به جایی قد نمی‌دهد، خودت کمکمان کن. بعد پلک‌هایم سنگین شد و با کردم که اگر این مشکل حل شود، به شکرانه امام زمان (ع) بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم. تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمی‌آورم. ولی انگار مدت‌ها بود که او را می‌شناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم. آمد و گفت که اینجا را پایگاه بزنید. اینجا محل خوبی است و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن می‌داد را به خاطر سپردم. از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست. بلند شدم و آمدم را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم و خلاصه این‌گونه و با توسل به وجود (ع) مشکل رزمندگان اسلام حل شد. : کتاب امام زمان (عج) و شهدا @Yaran_Emam_Mahdi_313
🌹بسم رب المهدی🌹 عاشقان سلام علیکم به اطلاع می رساند: کانال 🌱این بقیة الله🌱 جهت ترویج فرهنگ و به مناسبت و مسابقه ای با عنوان برگزار می نماید. 💞 🔷دلنوشته ای با عنوان ظهور مولایم آرزوست ⁉️ 🔷سال جدید چه برنامه ای برای دارید⁉️ 🔷حاضری چه کار کنی تا سال جدید را ببینی⁉️ 👈 نحوه شرکت در 👉 ❤️عزیزانی که مایلند در این شرکت کنند ، می توانند آثار خود را به آدرس کانال ارسال نمایند تا به نام در مخابره و در شرکت داده شوند . ❤️پس از اثر شما در ، شما باید جهت بالا بردن تعداد از اثر خود (سین خوردن) اقدام نمائید . ❤️ آخرین مهلت جهت شرکت در ، روز می باشد . 🎁به 3نفر از عزیزانی که بالاترین بازدید (سین) را داشته باشند اهدا می شود. ✅هر شرکت کننده فقط میتواند یک را انتخاب کند. از ارسال متن کپی شده و تکراری و طولانی بپرهیزید❌ سال نو مبارک😍 👇 🆔 @Ya_vadod http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
اگرهمگی یکدل ویک صدابرای ظهوردعاکنیم🌸 قطعاامرشریف ظهورمحقق خواهدشد قرائت هر صبح دعای فرج به نیت ظهور.... رسم وفای هرصبح بخوانیم دعای سلامت وفرج حضرت💌 🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ  وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ