eitaa logo
أین بقیة الله...
137 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
417 ویدیو
18 فایل
سلام بر #صاحب_اختیارمان اینجا پایگاه مجازی #امام_زمان_عج است با #صلوات وارد شوید... #کپی برداری به هر نحوی #جایز است. کانال دوم ما مشاوره آنلاین @Hamdeli_313 #خادم کانال @Shahidane ارسال به ناشناس👇 https://harfeto.timefriend.net/16154425941110
مشاهده در ایتا
دانلود
أین بقیة الله...
#السلام_علی_المهدی برنامه ی روز #چهار_شنبه کانال #بقیة_الله: ✅دولت کریمه ی امام #عصر عج همراه ما با
، در مکه، در جلسه ای به تقاضای آقای ری شهری فرمود: در گذشته، به طور معمول، چهار- پنج نفری به می آمدیم و چون وجود نداشت، صبر می کردیم که تعدادمان به سی، نفر برسد تا را اجاره کنیم و به جحفه برویم. در سفری میان سال های 35 تا 40، با گروهی حرکت کردیم و شب هنگام به «رابغ» رسیدیم و از آنجا به طرف حرکت کردیم. ادعا می کرد که راه را بلد است. جاده ها بود، احساس کردیم که به طور غیر متعارف جلو می رود، پس از قدری که رفت، یک مرتبه ایستاد و با رنگ پریده گفت: راه را کرده ایم! تعدادی از خواب و تعدادی هم بیدار بودند. چاره ای جز اینکه به (عج) متوسل شویم، نداشتیم. هیچ و نشانی جز ها پیدا نبود. وقتی همگی مرتبه تکرار کردیم: 🌹یا صاحب الزمان ادرکنی🌹 عربی را دیدیم که از رکاب ماشین بالا آمد و گفت: 🌹انا دلیلکم🌹 و ماشین حرکت کرد، پس از چند دقیقه که ها را دور زد، ما را به رساند و به رسیدن، که چند ماشین هم به آنجا رسیده بودند، از ماشین پیاده و شد. 👇👇👇 @yaran_mahdi_313 👆👆👆
🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀 بسیاری از ، با زبان روزه شدند. برخی از رزمندگان ، سهمیه ناهارشان را می گرفتند، اما آن را به هم رزم هایشان می دادند و خودشان روزه می گرفتند. اولین بار که در جبهه رفتم، نزدیک بود. که رسید، به اتفاق چندین تن از هم رزم هایم، به محل برگزاری مراسم رفتم. از مجموع ۳۵۰ نفر افراد گردان، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب کردم. شب دوم هم همین طور بود. برایم سؤال شده بود که چرا بچه ها برای نیامدند، نکند خبر نداشته باشند. از محل برگزاری بیرون رفتم. پشت مقر ما بود که و تل زیادی داشت. به سمت حرکت کردم، وقتی نزدیک رسیدم، دیدم در بین هر ، رزمنده ای رو به قبله نشسته و را روی گرفته و زمزمه می کند. چون صدای مراسم از بلند گو پخش می شد، بچه ها صدا را می شنیدند و در و حفره ها، با خدای خود و می کردند. بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم که برای مراسم عزاداری و آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند. این اتفاق یک بار دیگر هم افتاد. بین دزفول و اندیمشک، منطقه ای بود که درخت های پرتقال و اکالیپتوس زیادی داشت، ما اسمش را گذاشته بودیم جنگل. نیروهای بعثی بعد از آنکه پادگان را بمباران کرده بودند، نیروهایشان را در آن جنگل استتار کرده بودند. آنجا دیگر نداشت، اما بچه ها خودشان کنده بودند و داخل آن می رفتند و در عجیبی با خدا و می کردند. @Yaran_Emam_Mahdi_313