eitaa logo
کافه شعر و ادب
753 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
3 فایل
خوش آمدید بزرگواران کپی آزاد اگه دوست داشتی یه صلوات هم بفرست خادم Yasamanha@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. إِلهي... بِكَ عَرَفْتُكَ وَأَنْتَ دَلَلْتَني عَلَيْكَ وَدَعَوْتَني إِلَيْكَ من بنده نبودم و خدایم بودی در غصۀ غربت آشنایم بودی من با تو شناختم تو را محبوبم سوی تو خودت راهنُمایم بودی ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من از چشمان خویش آموختم رسم رفاقت را... که هر عضوی به درد آید، به جایش دیده می گِرید...✍️   💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Yas8488 شعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشن ۱ نمی‌دونم دلم سرگشته‌ی کیست؟ کجا می‌گردد و در خونه‌ی کیست؟ نمی‌دونم دل سرگشته‌ی مو اسیر نرگس مستونه‌ی کیست؟ 🌴🌼🌴
کافه شعر و ادب
موشن #لااله‌الا‌الله ۱ نمی‌دونم دلم سرگشته‌ی کیست؟ کجا می‌گردد و در خونه‌ی کیست؟ نمی‌دونم دل سرگشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشن ۲ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند، واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند. من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب، مستحق بودم و اين ها به زکاتم دادند! 🌴🌼🌴
گمگشته ام به اشک که پیدا کنم تو را دل شسته ام زخود که تمنّا کنم تو را دل برده اختیار ز دستم وگــرنه من   قابل نیم که جان و دل اهدا کنم تو را گو از کدام کوچه کنی گه گهی عبور  کآیـم کنار راه و تماشــا کنم تو را از کوچه ای بیا که من افتاده ام به خاک   تا ســـر نثار خاک کف پا کنم تو را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌃 سحر دوازدهم ماه مبارک رمضان دوازده سحر از ماهِ اهل روزه گذشت خوش است وقت گدایی به بارگه آید به یازده گل زهرا قسم که یک عمر است نشسته ام که چه روزی دوازده آید 🌹 🌴🌼🌴
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی! ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانی‌ها! فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها... چشم تو لایحه روشن آغاز بهار طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها @Yas8488 شعر ‌
به مژگان سیَه کردی هزاران رِخنه در دینم بیا کز چَشمِ بیمارت هزاران دَرد برچینم الا ای همنشینِ دل که یارانت بِرَفت از یاد مرا روزی مباد آن دَم که بی یادِ تو بنشینم جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکُش فریاد که کرد افسون و نیرنگش ملول از جانِ شیرینم ز تابِ آتش دوری شدم غرقِ عرق چون گُل بیار ای بادِ شبگیری نسیمی زان عرقچینم جهانِ فانی و باقی فدایِ شاهد و ساقی که سلطانیِّ عالَم را طُفیلِ عشق می‌بینم اگر بر جایِ من غیری گزیند دوست، حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جایِ دوست بُگزینم صَباحَ الخیر زد بلبل، کجایی ساقیا؟ برخیز که غوغا می‌کند در سر خیالِ خوابِ دوشینم شبِ رحلت هم از بستر رَوَم در قصرِ حورُالعین اگر در وقتِ جان دادن تو باشی شمعِ بالینم حدیثِ آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد همانا بی‌غلط باشد، که حافظ داد تلقینم   @Yas8488 شعر