مداحی آنلاین - آثار و برکات دعا برای امام زمان - استاد رفیعی.mp3
2.29M
💠 آثار و برکات دعا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎙حجت الاسلام #رفیعی
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
#سلام_امام_زمانم💚
ای نور هدایت و امید جهان!
سلام بر تو، ای موعود خداوند،
که با ظهور خویش جهان را از ظلم
و بیعدالتی پاک خواهی کرد.
تویی که با نور وجودت
قلبهای مؤمنان را روشن میکنی
و با عدالت خود، زمین را پر
از عدل و داد میگردانی.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
مباحث احیای نهضت دعا برای امام زمان ق 9.mp3
5.04M
#اهمیت_و_آداب_دعا
#قسمت_نهم
🔻احیای نهضت دعا برای امام زمان سلام الله علیه
حجة الاسلام شیخ محمد#توحیدی
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
↜دَربـوسهِبـَرسنگحـرمرزقِعرٰاقاست . . ؛
بوےنجفرامـےدهدصحنرضـ♡ـاهـَم..🩵🫀!″↝
#شـــٰاهخــراســـٰان
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
↜دَربـوسهِبـَرسنگحـرمرزقِعرٰاقاست . . ؛ بوےنجفرامـےدهدصحنرضـ♡ـاهـَم..🩵🫀!″↝ #شـــٰاهخــراســ
کاش این روحِ خسته الآن پیشت بود!
در " منم میخوام " ترین حالت ممکنم:)
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #نوزده
ساکش آماده بود.
انگار همیشه آماده ماموریت بود. هر چی اصرار می کرد استراحت کنم قبول نکردم.
ناهار فسنجون درست کردم.
خیلی دوست داشت. به زهرا بانو و باباهم گفتم بیان.
توی اتاق تنها بودیم. کیفم رو آوردم و تسبیح رو بهش نشون دادم.
ــ صالح جان... این تسبیح رو خانوم یکی از شهدای مدافع حرم بهم داده. دفعه ی قبلی که رفتی، باهاش برای سلامتیت صلوات می فرستادم. با خودت ببرش.😔
دستم رو بوسید و گفت:
ــ ای شیطون... از همون موقع دلتو دادی رفت؟؟!!😍 می خوام پیش خودت باشه که دوباره برا سلامتیم صلوات بفرستی.
تسبیح رو به تخت آویزان کردم.
بغض داشتم و صالح حال دلم رو می فهمید.😢😞
دستش رو زیر چونه ام گرفت و گفت:
ــ قول میدم وقتی برگردم هر چقدر دوست داشتی مسافرت ببرمت. تو فقط منو ببخش. بخدا دست خودم نیست. اعلام اعزام کنن باید بریم.😊
بغضم ترکید
ــ تو فقط برگرد.😭 سالم و سلامت بیا😭 پیشم من قول میدم ازت هیچی نخوام. 😭مسافرت فدای یه تار موی تو. من صالحمو می خوام، صحیح و سالم...
نوازشم کرد و اونقدر که خودم آرام شدم و ازش جدا شدم
و به آشپزخانه رفتم که غذا رو وارسی کنم.
همه هوای دلم رو داشتند و زیاد پا پیچم نمی شدن.
غذا خورده شد، چه خوردنی.😖 فقط حیف و میل شد و همه با غذامون بازی می کردیم.
حتی صالح هم میل چندانی نداشت. بخاطر دل من بیشتر از بقیه خورد اما مشخص بود که رفتارش تصنعیه.
هر چی از لحظه ی بدرقه بگم حالم وصف ناشدنیه. زیر لب و بی وقفه صلوات می فرستادم و آیة الکرسی می خوندم.
قرآن و کاسه ی آب آماده بود.
رفتم از توی اتاق کوله اش رو بردارم که خودش اومد و گفت:
ــ سنگینه خوشگلم.خودم بر می دارم.
به گوشه ای رفتم و به حرکاتش دقیق شدم. چشمام می سوخت و گونه ام خیس شد.
هر چی سعی کردم نمی تونستم جلوی اشکم رو بگیرم.😭
ــ مهدیه.. 😔 تو رو خدا گریه نکن. بند دلم پاره میشه اشکتو می بینم.😢
سریع اشکم رو پاک کردم و لبخندی زورکی زدم.
ــ قولت که یادت نرفته؟☺️
برام احترام نظامی گذاشت و گفت:
ــ امر امر شماست قربان...😍✋
گفتم:
ــ آزاد...
و هر دو خندیدیم.
میلی به خداحافظی نداشتیم. بی صدا دست هم رو گرفتیم و از اتاق بیرون اومدیم.
این بار بابا هم با پدر صالح همراه شد. برگشته بود و از توی شیشه ی عقب ماشین، اونقدر نگام کرد که پیچ کوچه رو رد کردند.
دلم فرو ریخت و سریع به داخل خونه و اتاقمون دویدم.💔 زجه زدم و های های گریه کردم.
انگار بی تابی سلما اینبار به من رسیده بود. سری قبل، من محرم دلتنگی سلما بودم و حالا زهرا بانو و سلما هر چی می کردند نمی تونستند منو آروم کنن. حالم خیلی بد بود و انگار اتاق برام تنگ و تنگ تر می شد.
روی تخت نشستم و چنگ انداختم به تسبیح.
💚اللّٰهُمَ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدِاً وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ...💚
ادامه دارد...
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #بیست
یک هفته از #تنهایی ام می گذشت.😔
یک هفته #اشک...😢
یک هفته #زجه...😭
یک هفته #انتظار و #دق مرگ شدن... یک هفته بود خواب و خوراکم شده بود خیره شدن به #تلفن...☎️
نه زهرا بانو نه سلما نه بابا و پدرجون(پدر صالح)،
هیچکدامشون نمی تونستند آرامم کنند.
اواسط هفته بود
و دلتنگیم دیونم کرده بود. دو روز بود صالح تماس نگرفته بود. سلما پایگاه بود و من تنها توی خانه مونده بودم.
حتی حال نداشتم به خونه بابام برم. سلما هم نتونست منو به پایگاه ببره.
لباسم رو پوشیدم و چادرم رو به سرم انداختم و راهی امامزاده شدم. چند وقتی بود که امامزاده🕌 نرفته بودم. فضای اونجا آرامش خاصی داشت. به امید همین حس آرامش قدم در محوطه ی سبز امامزاده گذاشتم.
چمن ها همه سبز و یکدست بودند اما رنگ پاییز🍂 روی برگ درختان🌳 نشسته بود. نوای دعا و روضه✨ توی صحن امامزاده پیچیده بود.
خلوت بود.
گوشه ی ضریح نشستم و سرم رو به ضریح تکیه دادم. نمی دونستم از خدا چی میخواستم؟!
گنگ و سردرگم تسبیح سفید رو از کیفم درآوردم، چشمم رو بستم و شروع کردم. نمی دونم چه موقع خوابم برد. سبک بودم و آرام. دیگه حس دلتنگی خفه کننده نبود.
چشمم رو که باز کردم هوا تاریک شده بود.
نمازم رو خواندم و راهی منزل شدم.
" الان همه دیوونه شدن. نباید بی اطلاع می اومدم. گوشیمم خاموش شده. "😥
زهرا بانو و سلما جلوی درب حیاط منتظر بودند. از دور که منو دیدن، زهرا بانو از سر آسودگی به دیوار تکیه داد. سلما به سمتم دوید و با من همراه شد
ــ من به درک...😡 حداقل به فکر مامانت باش. پدرجون و بابات رفتن دنبالت بگردن دیوونه.
بی توجه به عصبانیت اش گفتم:
ــ صالح زنگ نزده؟😒
ــ خیلی خری دختر...😠
قهر کرد و به منزل رفت. زهرا بانو رو با خودم به منزل آوردم. تلفن زنگ زد. دویدم و گوشی را برداشتم.
ــ الو صالح جان...😍
ــ سلام دخترم... تو کجایی؟ برگشتی باباجان؟؟!!😥
پدر صالح بود. با خجالت گفتم:
ــ سلام پدر جون. 😓شرمندم نگرانتون کردم. نگران نباشید خونه هستم.
گوشی رو سرجاش گذاشتم و از تلفن دور شدم که از دل سلما در بیارم. تلفن دوباره زنگ خورد.
خونسرد تر از قبل گوشی را برداشتم و گفتم:
ــ بله؟؟!!😒
ــ سلام خانوم خوشگلم...
ــ صالح...
ــ جان دلم خانوم گل... خوبی؟
ادامه دارد...
هدایت شده از " قمَرُالأحیآء "
اینجا ؟
-با کلمات روحمان را نوازش میدهیم !
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
اینجا ؟ -با کلمات روحمان را نوازش میدهیم !
کانالِ یه مجنون که با قلمِ توی دستش شناخته میشه..✍
ترکیبی از عشق و مذهب و عقیده !
منتظرتم رفیق :)
@moon_Revival
میدونی اون شهیدی که " حاج قاسم " گفت الگوی جوانان هست ، کیه ؟؟🤔
بیا تو کانالمون تاباهاش آشنا شی✌️
شهیدی که دست خیلیا رو گرفته 🌷
کلی محتوای مذهبی و انقلابی و شهدایی در انتظارته رفیق...
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
سلام آقــ♡ـــای مهربانم❤️
میدانم....
در ورای تمام دلتنگیها و نومیدیها،
آنسوی بیکسیها و یتیمیها،
پشت تاریکیها و سردیها...
روز روشن زیبایی در راهست.
روزی سرشار از خورشید و بهار و امید
تو میآیی و...
همین جا کنار دلهای ما
بهشت منزل میگیرد...
به همین زودی...به همین نزدیکی...
السلامعلیکیااباصالحالمهدی ≽
✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ،
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
❣لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
#امام_زمان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
⚜『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•