یارالیزهرا :)!
#کشتی_پهلو_گرفته🥀🖤 #پارتچهارم گفتم: محمدم ... دخترم! شادی و شعفی که از این دیدار در دل مادرت پدید
#کشتی_پهلو_گرفته🥀🖤
#پارتپنجم
این را اکنون که تو وضوی وفات میگیری نمیگویم ؛
همیشه گفتهام ، در همهجا گفتهام که من از فاطمه بوی بهشت را میشنوم ؛
یک بار عایشه گفت:
چرا اینقد فاطمه را میبویی ؟
چرا اینقدر فاطمه را میبوسی ؟
چرا به هر دیدار فاطمه ، تو جان دوباره میگیری ؟
گفتم:
خموش عایشه ! فاطمه بهشت من است . فاطمه کوثر من است ؛ من از فاطمه بوی بهشت میشنوم ، فاطمه عین بهشت است ؛
فاطمه جواز بهشت است ؛
رضای من در گرو رضای فاطمه است ؛
خشم فاطمه جهنم خداست ؛
و رضای فاطمه بهشت خدا :)
فاطمه جان !
خاطر تو را نه فقط بدین خاطر میخواهم که تو دختر منی ، تو سیّدهی زنان عالمینی ، تو برترین زن عالمی ، خدا تو را چنین برگزیده است و خدا به تو چنین عشق میورزد ؛
این را من از خودم نمیگویم ؛ کدام حرف را من از جانب خودم گفتهام ؟
آن شب به معراج رفته بودم دیدم که بر در بهشت به زیباترین خط نوشته است:
خدایی جز خدای بیهمتا نیست ، محمد (ص) پیامبر خداست ؛
علی معشوق خداست ♥️؛
فاطمه ، حسن ، حسین برگزیدگان خدا هستند و لعنت خدا بر آنان که کینهورز این عزیزانِ خدا باشند ...
این را اکنون که تو غسل رحلت میکنی نمیگویم 💔
ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حق داشت اگر تابوت بر شانههایش سنگینی میکرد 💔
#دهه_فاطمیه 🖤
#لعناللهقاتلیکیافاطمهالزهراس
@Zahraye_Ali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخندم برات
تو فقط گریه نکن :)))))))))))))
با حال مناسب ببینید *
#دهه_فاطمیه 🖤
#لعناللهقاتلیکیافاطمهالزهراس
@Zahraye_Ali
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر ، به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا ، اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد :)))💔
#دهه_فاطمیه🖤
یارالیزهرا :)!
#کشتی_پهلو_گرفته🥀🖤 #پارتپنجم این را اکنون که تو وضوی وفات میگیری نمیگویم ؛ همیشه گفتهام ، در ه
#کشتی_پهلو_گرفته🥀🖤
#پارتششم
آن روز که من در خیمهای نشسته بودم و بر کمانی عربی تکیه کرده بودم یادت هست ؟
تو و شوی گرامی ات علی و دو نور چشمم حسن و حسین نشسته بودید و من برای چندمین بار اعلام کردم که:
ای مسلمانان بدانید ؛ هر کسی که با اینان _یعنی با شما_ در صلح و صفا باشد من با او در صلح و صفایم و هر کس با اینان _یعنی با شما_ به جنگ برخیزد ، من با او در ستیزم ؛ من کسی را دوست دارم که این عزیزان را دوست بدارد و دوست نمیدارند این عزیزان را مگر پاک طینتان و دشمن نمیدارند این عزیزان را مگر آلودگان و تَر دامنان !
فاطمه جان بیا !
بیا که سخت در اشتیاق دیدار تو میسوزم ؛
بیا ، بیا که دنیا جای تو نیست و بهشت بیتو بهشت نیست ؛
راستی ! به اسماء بگو:
آن کافور که از بهشت برایم آمده بود و ثلث آن را خود به هنگام وفات خویش به کار گرفتم و دو ثلث دیگر آن را برای تو و علی گذاشتم بیاورد ...
به آن کافور بهشتی حنوط کن دخترم که ولادت تو بهشتی است و وفات تو نیز بهشتی است :)
سلام بر تو آن روز که زاده شدی ، سلام بر تو آن روز که زیستی ، سلام بر تو اکنون که میآیی و سلام بر تو آن روز که برانگیخته میشوی ❤️🩹
ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وصلهی چادرت ، منم منم منم
فدات جوونیم آی ، جوان ننم ننم 💔
#دهه_فاطمیه 🖤
#لعناللهقاتلیکیافاطمهالزهراس
@Zahraye_Ali
روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست
شرح دوران غريبیست که مولا دارد💔
#دهه_فاطمیه🖤
بی سبب نیست که تو علت خلقت باشی
تو که هم شان علی ، فاتح خیبر هستی
نه فقط برحسن و زینب و کلثوم و حسین
فاطمه ، بر همه ی خلق تو مادر هستی :)
#اُمُّنازهرا♥️
یارالیزهرا :)!
#کشتی_پهلو_گرفته🥀🖤 #پارتششم آن روز که من در خیمهای نشسته بودم و بر کمانی عربی تکیه کرده بودم یاد
#کشتی_پهلو_گرفته🥀🖤
#پارتهفتم
وقتی رسول محبوب من به خانه درآمد ، انگار خورشید پس از چهل شام تیره ، چهل شام بیروزن ، چهل شام بیصبح ، از بام خانه طلوع کرده باشد ؛
دلم روشنی گرفت و من روشنی را زمانی با تمام وجود ، با تکتک رگها و شریانهایم احساس کردم که نور حضور تو را در درون خویش یافتم :)♥️
آن حالات ، حالاتی نبود که حتی تصور و خیالش هم از کنار ذهن و دل من عبور کرده باشد ؛
کودکی در رحم مادر خویش با او سخن بگوید ؟
کودکی در رحم مادر خویش خداوند را تسبیح و تقدیس کند ؟
من شنیده بودم که عیسی _بر شوی من و او درود_ در گهواره سخن گفته بود و وحدانیت خدا و نبوت خویش را از مأذنهی گهواره فریاد کرده بود ...
و این همیشه برترین معجزه در اندیشهی من بود ، اما من چگونه میتوانستم باور کنم که کودکی در رحم مادر خویش با او به گفتوگو بنشیند ، او را دلداری دهد و پیامبری پدرش را شاهد و گواه باشد ؟(:
و من چگونه میتوانستم تاب بیاورم که آن کودک ، کودک من باشد و آن مخاطب ، من باشم ؟
چگونه میتوانستم این شادی را در پوست تن خویش بگنجانم ؟:)
چگونه میتوانستم این شعف را در درون دل خویش پنهان کنم ؟
چگونه میتوانستم این عظمت را در خود حمل کنم ؟:)
شاید آن چند ماه حضور تو در وجود من ، شیرینترین لحظات زندگیام بود ؛
شب و روز گوش دلم در کمین بود که کی آوای روحبخش تو در سرسرای وجودم بپیچد و کی کلام زلال تو بر دل عطشناک من جاری شود ♥️!
ادامه دارد ...