eitaa logo
کانال دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
13.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
5.1هزار فایل
آخرین جلسات دروس و مباحث حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (دام ظله) در قالب تصویر، صدا و متن بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء معاونت رسانه ارتباط با ادمین: @bonyad_esra_admin فهرست: https://eitaa.com/a_javadiamoli_doross/11098
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 نماد دو اصل ▪️ جریان حسین بن علی (سَلامُ الله عَلَیه) یعنی جریان امامت اهل بیت که عِدل قرآن کریم هستند در همین دو اصل خلاصه می‌ شود، یعنی عقل و عدل. وجود مبارک حسین بن علی (سَلامُ الله عَلَیه) رسماً اعلام کرد که رهبری جوامع را افراد عاقلِ عادل باید به عهده بگیرند. ▪️ پیام رسمی‌ وجود مبارک حسین بن علی (سَلامُ الله عَلَیه) این بود که باید هر چیزی را در جای خود نهاد و جای اشیا را خدا معین کرده است. اینکه فرمود سوگند یاد می ‌کنم که رهبر جامعه جز امام عادل نخواهد بود یعنی همین! چون انسان کامل، معارف قرآن را خوب فرا گرفته و عمل می ‌کند و حسین بن علی (سَلامُ الله عَلَیهم) نمونه بارز این انسان کامل است و در قرآن کریم این دو اصل آمده است، کربلای حسین بن علی، یعنی نماد رسمی این دو اصل: یکی اینکه در بخش اندیشه جز به علم و استدلال و برهان نیاندیشیم، در بخش انگیزه جز به عدل و حق ننگریم. 📚 پیام به کنفرانس امام حسین علیه السلام در حسینیه سیاتل آمریکا تاریخ: 1397/01/26 🆔 eitaa.com/EsraTvEitaa
💠 تقرّب الهی 🔸 انسان كامل كمالش در پرتو تقرّب به كمال محض یعنی خدای سبحان است و هیچ چیزی بیرون از پیوند با خدا مایه انسان نیست و هر چیزی غیر از پیوند با خدا كمال خود را از دریافت می ‌كند؛ این دو مطلب را آغاز سوره «بلد» به ما تفهیم می‌كند. بیان مطلب آن است كه در آغاز این سوره آمده است ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ ٭ وَ أَنْتَ حِلُّ بِهذَا الْبَلَدِ﴾،[1] اگر این كلمه «لا» زائد باشد یعنی سوگند به حرم به مكه و اگر زائد نباشد یعنی نیازی به سوگند به حرم و مكه نیست. مكه حرم خداست كه خانه خدا را در بر دارد، ولی این بخش از سوره می ‌گوید من اگر به حرم سوگند یاد می ‌كنم و اگر برای مكه حرمتی قائلم به پاس احترام تو است كه در مكه به سر می ‌بری. 🔸 وجود مبارك نبی اكرم (علیه آلاف التحیة و الكرم) در سایه و «قرب إلی الله» كامل شد. او كمالش را از حجاز نگرفت، كمالش را از پیوند به غیر خدا دریافت نكرد، بلكه كمالش را از ناحیه تقرّب به حق دریافت كرد كه عمر نبی اكرم در راه عبادت گذشت و این تقرّب به خدا پیامبر را كامل كرد، مطلب اول؛ مكه به پاس احترام به پیامبر مورد عنایت حق شد، مطلب دوم؛ یعنی چون تو در مكه به سر می ‌بری من به آن سرزمین می ‌نهم و به او سوگند یاد می ‌كنم، چه اینكه در زمانی كه نبی اكرم در آن زمان به سر می ‌برد آن زمان حرمت پیدا می ‌كند. 🔸 همان ‌طور كه زمین شامل انسان كامل حرمت دارد، زمان شامل هم محترم است؛ یعنی روزگاری كه پیامبر در آن سر می ‌برد، آن روزگار گرامی می‌ شود و مورد سوگند خداست كه فرمود: ﴿وَالعَصْرِ ٭ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ﴾؛[2] سوگند به عصر! این عصر در مقابل ظهر نیست، این عصر عصر وحی است؛ این وحی گاهی به صورت و رسالت ظهور می ‌كند و گاهی به صورت تجلّی می ‌كند كه عهده‌ دار اجرای همان وحی تشریعی است كه پیامبر آن را دریافت كرد. اگر گفته می‌ شود منظور از این عصر یا عصر ظهور ولی عصر (ارواحنا فداه) است یا عصر ظهور نبی اكرم (علیه آلاف التحیة) بازگشتش به یك مطلب است؛ یعنی سوگند به آن زمانی كه وحی در آن زمان حضور و ظهور دارد و آن عصاره عالم است و همان مایه عصاری و فشار و كار و و است. [1]. سوره بلد، آیات 1 و2. [2]. سوره اخلاص، آیات 1 و2. 📚 سخنرانی در جمع كارگزاران و دانشجویان ایرانی مقیم ایتالیا تاریخ: 1369 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 مرگ گاه 🔸 همه ما یک حدّ خاصی داریم، هر کسی در هر رشته‌ای که باشد به هر حال یک مختصر بلد است و بقیه را بلد نیست، همه ما همین طور هستیم! اگر کسی خود را بشناسد و آنچه را که نمی‌ داند نگوید، هم در مسایل اجرایی هم در مسایل تقنینی، هم در مسایل قضایی، هم در مسایل تعلیمی و فرهنگی؛ آنچه را که ما نمی ‌دانیم، واقعاً بگوییم نمی ‌دانیم و اظهار نظر نکنیم. 🔸 در بخشی از فرمایشات حضرت امیر (سلام الله علیه) این است که فرمود آن‌ که نمی ‌داند ساکت باشد مشکل حل است؛ اما سرّ آن [حل نشدن] این است که همه حرف می ‌زنند و اظهار نظر می ‌کنند. ما باید بدانیم که واقعاً محدودیم، حدّمان مشخص است، خیلی از جاها نمی ‌دانیم و آن جا بگوییم که نمی ‌دانیم! فرمود شما این طورید که یک خط قرمز دارید، یک نقطه قرمز دارید و مدار بسته ‌اید، ولی من جلویم باز است، این خیلی حرف است! فرمود «مَنْ تَرَک قَوْلَ لَا أَدْرِی أُصِیبَتْ مَقَاتِلُه»،[1] این از بیانات نورانی حضرت است در نهج ‌البلاغه؛ فرمود خیلی از ما باید بگوییم «لَا أَدْرِی» که خیلی از چیزها را نمی ‌دانیم، اگر کسی «لَا أَدْرِی» را ترک کرد، به آن مرگ ‌گاه او به هر حال سنگ و تیر می‌ آید. بعضی جاهاست که اگر به آنجا تیر یا سنگ آمده آدم نمی ‌میرد، مثلاً به پا یا به دست آدم [ضربه وارد شود] به هر حال مریض می ‌شود، ولی نمی ‌میرد؛ اما چند جای بدن است که وقتی سنگ یا تیر بیاید کشنده است، اینها را می ‌گویند «مقاتِل» یعنی محل قتل. فرمود اگر کسی این قول «لَا أَدْرِی» را ترک کند، آن خود را در هدف رسیدن تیر قرار داده، تیرها می ‌آید: «مَنْ تَرَک قَوْلَ لَا أَدْرِی أُصِیبَتْ مَقَاتِلُه»، اما خود او بالصراحة اعلام کرد که «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْض‏»[2] من آن‌طور نیستم که بگویم نمی‌ دانم. آنچه در ذهن شماست مربوط به آسمان‌ ها و زمین از من بخواهید من جواب می ‌دهم، این چه علمی است و به کجا وصل است! ما به چنین آدمی محتاج هستیم. [1]. نهج البلاغه، (صبحی صالح)، حکمت85. [2]. نهج البلاغه، (صبحی صالح)، خطبه189. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1386/09/15 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 بالاترین مخلوق 🔹 موجودی در بین مخلوق ‎ها نه تنها از انسان بالاتر خلق نشد، بلکه همتای انسان هم چیزی خلق نشد. فرمود ما انسان را خلق کردیم، او را از نطفه آفریدیم، تطوّراتی را برای او در نظر گرفتیم، [همچنین] آن بخش ‎های نهایی او که ﴿وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی﴾[1] در آن مطرح است؛ آن وقت انسان این مراحل طولانی را که پشت ‎سر گذاشت و هم ‎اکنون دارد، در هر بخشی با موجودی از موجودات شریک است؛ در بخش جسم با اجرام شریک است، در بخش ‎ نباتی با گیاهان شریک است، در بخش‎ حیوانی با حیوانات شریک است، در بخش‎ وهم و خیال با جن شریک است، در بخش ‎ انسانی آن مراحل میانی ‎را با فرشته ‎ها شریک است، در اوج انسانیت هم شریکی ندارد و مظهر ﴿لاَ شَرِیكَ لَهُ﴾[2] است؛ زیرا اگر در آن مرحله نهایی شریکی می ‎داشت دیگر نبود. 🔹 اینکه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً﴾ و فرشته ها عرض کردند: ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ﴾ ذات اقدس الهی تفهیم کرده است که ﴿إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ﴾،[3] بعد آنها هم در پایان امتحان باور کردند و تصدیق کردند که ﴿لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا﴾.[4] جریان تعلیم اسما را که ذات اقدس الهی به آموخت ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها﴾،[5] آن‎گاه همین اسما معلّمه را به عنوان امتحان از فرشته ‎ها سؤال کرد که این چیست؟ آنها عرض کردند: ﴿لا عِلْمَ لَنا﴾؛ ما بلد نیستیم، آن‎ گاه ذات اقدس الهی به انسان کامل می ‎فرماید شما ‎ها باش آن هم نه در حدّ تعلیم بلکه در حدّ انباء. 🔹 دو نقص در فرشته‎ها هست: یکی اینکه توان شاگردی بلافصل خدا را ندارند، برای اینکه صادره اول نیستند، چون اگر اینها در حدّی باشند که بتوانند شاگرد بلافصل خدای سبحان باشند، در طرف ذات اقدس الهی که بُخلی نیست یاد می ‎دهد؛ همان طوری که اسمای الهی را به آموخت به فرشته‎ ها هم یاد می ‎دهد، در او که بُخلی نیست. پس شاگرد بلافصل خدا نمی ‎توانند باشند، باید از آدم یعنی شاگرد مع الفصل این علوم را فرا بگیرند. در بخش دوم که شاگرد مع الفصل ‎اند در حدّ تعلیم اسما قابل نیستند، بلکه در حدّ انباء اسماء قابل هستند؛ لذا ذات اقدس الهی به آدم (سلام الله علیه) نفرمود «یا آدم علمهم بأسماء هؤلاء» فرمود: ﴿یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ﴾[6] در حدّ نبأ، خبر و گزارش با اینها در میان بگذار؛ لذا هیچ فرشته ‎ای همتای نیست. اینکه در روایات هست که «اوّل مَا خَلَقَ الله نُورُ نَبِینَا (صلی الله علیه و آله و سلم)»،[7] «اول ما خلق الله نور جدنا» که ائمه (علیهم السلام) فرمودند، برای اینکه این اولین صادر است، اولین فیض ذات اقدس الهی است؛ هم در بخش اصل تعلیم، هم فراگیری اسمای الهی، اینها می‎شوند و غیر از اینها کسی مظهر اسم اعظم نیست. [1]. سوره حجر، آیه29؛ سوره ص، آیه72. [2]. سوره انعام، آیه163. [3]. سوره بقره، آیه30. [4]. سوره بقره، آیه32. [5]. سوره بقره، آیه31. [6]. سوره بقره، آیه33. [7]. ر.ک: بحارالانوار، ج15، ص28؛ «فَأَوَّلُ‏ مَا خَلَقَ نُورُ حَبِیبِهِ مُحَمَّدٍ(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) ... خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَی نُورَ نَبِینَا مُحَمَّدٍ(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم)». 📚 سوره مبارکه انسان ـ جلسه 3 تاریخ: 1398/07/06 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 کیمیا 🔹 انبیای بزرگ، وقتی وحی الهی دریافت کردند و دستور رسیده است، تسلیم محض هستند. مستحضرید در سوره «حشر» فرمود این قرآن را کوه نمی ‌تواند تحمل کند: ﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعَاً مُتَصَدِّعَاً مِنْ خَشْیةِ اللّهِ وَ تِلْک اْلأَمْثالُ نَضْرِبُهَا لِلنّاسِ﴾،[1] اما همین قرآن را تحمل می‌ کند! انسان کامل در برابر کوه یا آسمان یا زمین و مانند آن ستبرتر است؛ ولی در برابر ظهور خاضع است. وقتی به ابراهیم خلیل دستور می‌ رسد که حرف اینها را گوش نکن، ﴿حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکمْ﴾[2] تو را مرعوب نکند او می ‌شود و خود را به امواج آتش تسلیم می ‌کند و مانند این در جریان انبیا فراوان است. وقتی آن وحی با آن سلطنت در اختیار ولی عصر قرار می ‌گیرد، دل‌ های مردم به وسیله آن حضرت می‌ شود. 🔹 افرادی مثل شیخ اشراق و دیگران می ‌گویند که ما اگر تمام عمر را به دنبال یک و یک صاحب ‌نفَس بگردیم کم است و بجاست؛ گوشه ‌ای از آن حرف از مرحوم آقای قاضی نقل شده که انسان نیمی از عمر را به دنبال یک صاحب_‌نظر بگردد همین است. صاحب_‌بصر کسی است که شیخ اشراق ـ نه شیخ اشراق سُهروردی صاحب حکمة الاشراق چون این سهروردی‌ها چندتا هستند آن ‌که صاحب عوارف است ـ می‌گوید آن عالِمی که محضر او عوض کننده نباشد، لفظ او هم سودمند نیست! عالِمی که نشستن او، رفتن او، برخاستن او، حرف زدن او، سنت و سیرت او، راه رفتن او و سکوت او معلم نباشد، سخنرانی او هیچ اثر ندارد! «من لا ینفعک لحظه لا ینفعک لفظه»،[3] اگر دیدار کسی انسان را عوض نکرد، سخنرانی او هم مطمئناً بی ‌اثر است. 🔹 آن بزرگواران یک راه دیگری را تشکیل دادند که رهبری آن راه را وجود مبارک ولی عصر دارد. همان طوری که شما در بین این اجرام مغناطیس را دیده ‌اید، مغناطیس حرف نمی‌ زند و گوشه ‌ای آرمیده است؛ اما آهنِ سنگینِ سخت‌ دلِ مُتصلِّب را جذب می ‌کند. کار مغناطیس جذب آهن است، آهن هم یک جرم متصلب قسی است، کیمیاگر هم «بشرح ایضاً»، این کیمیاگر چدن را، یک مس متصلبی را طلا می ‌کند! این‌ که حرف نمی‌زند. همان طوری که در جهان تکوین بدون حرف زدن یک تحول گوهری و جوهری در طرف ایجاد می‌شود، این تحول را انبیا دارند، این تحول را اولیا دارند، این تحول را «خلیفة الله» دارد و این تحول را، بالاترین،‌ برترین‌ و دکترین آن را وجود مبارک ولی عصر (ارواحنا فداه) دارد. این است که خیلی ‌ها منتظرند تا حضرت را ببینند، دیدن او این اثر را دارد، وگرنه ائمه دیگر را دیدند، ائمه ازمنه خود را خیلی دیدند، پیغمبر را دیدند که به مراتب بالاتر از وجود مبارک امام زمان است. نماز پنج وقت را پشت ‌سر پیغمبر می‌ خواندند، پای منبر پیغمبر، سخنرانی آن حضرت را گوش می‌ دادند، ولی طَرْفی نمی ‌بستند، چون آن حضرت مأمور نبود مثل مغناطیس اثر کند، آن حضرت مأمور نبود مثل اثر کند؛ اما وجود مبارک ولی عصر این کیمیاگری را به همراه دارد. [1]. سوره حشر، آیه21. [2]. سوره انبیاء، آیه68. [3]. عوارف العوارف، ص74. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1380/08/10 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 شیاطین الإنس 🔹 آیات قرآن خیلی برای ما، برای نظام ما، دولت ما، ملت و مملكت ما نور است. هر كاری كه ما ـ خدای ناكرده ـ بفهمیم به دین ما و به نظام ما صدمه می ‌زند، باید مواظب گفتار و كردارمان باشیم، این هست! مسئله تعلیم «اسماء» چون مربوط به ما نیست، فقط یك بار در قرآن كریم ذكر شد ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها﴾،[1] که داستانی است برای و مربوط به دیگران هم نیست كه تعلیم «اسماء» بگیرند، عالِم شوند، شاگردی خدا را كنند که مقدور همه نیست و فقط یك بار خدای سبحان جریان ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها﴾ را ذكر كرد، اما جریان شیطنت و استكبار و و خودخواهی این غدّه‌ ای در درون همه ماست که هر روزه با آن درگیریم؛ چرا نام مرا نبردند؟! چرا من این حرف را نزدم؟! چرا به من نگفتند؟! چرا من جلو نیفتادم؟! هر جا سخن از ﴿أَنَا خَیرٌ مِنْهُ﴾[2] است معلوم می‌ شود که گوینده شیطان است، هر جا سخن از ﴿نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ﴾[3] است، معلوم می ‌شود سخنگو شیطان است. از این شفاف ‌تر و روشن ‌تر! فرمود ما حرف شفاف داریم ﴿ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفینَ﴾، ما حرف قلمبه سلمبه نگفتیم. 🔹 فرمود به مردم بگو «سوابق» ما را كه می‌ دانید، «لواحق» ما را كه می ‌دانید، وضع ما را می‌ دانید، ما طمعی نداریم، غرضی نداریم، مرضی نداریم، چیزی هم از شما نخواستیم و حرف ما هم شفاف است. من برای چیزی كه نباشد و نداشته نباشد «تصنّع»ی بیان كنم و قلمبه سلمبه بگویم؟ ما چنین حرفی نداریم! ما كلّ اوضاع عالم را شرح دادیم، وضع شما را شرح دادیم، گذشته شما را شرح دادیم، آینده شما را شرح دادیم و می‌گوییم اینكه من باید این كار را كنم و من باید جلو بیفتم غدّه است، خودتان را به سرطان مبتلا نكنید؛ از این حرف شفاف ‌تر؟! فرمود ما كه تكلّفی نداریم، حرف ‌های بدی نزدیم، حرف ‌های پیچیده‌ ای نزدیم، به خیرِ شما گفتیم، شما این راه را بپذیرید! هر چه ما می ‌چشیم از ﴿أَنَا خَیرٌ مِنْه﴾ می ‌چشیم، هر جا به مقصد رسیده ‌ایم «هو خَیرٌ مِنْه» بود «الله خَیرٌ مِنْه، الحقّ خَیرٌ مِنْه العَدل خَیرٌ مِنْه» اینها بود. فرمود مگر ما این كتاب را نفرستادیم كه ترازو باشد؟ شما هر روز خودتان را با این ترازو بسنجید، اگر دیدید رهبری انقلاب را داود (سلام الله علیه) به عهده گرفته ﴿وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ﴾،[4] بعد از نبی ‌شان سؤال كردند و نبی ‌شان فرمود خدای سبحان ﴿بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً﴾ عدّه ‌ای گفتند: ﴿نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ یؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ﴾؛[5] این ﴿نَحْنُ أَحَقُّ﴾ در آن سوره و در جریان طالوت، حرف شیطان است. 🔹 این ﴿أَنَا خَیرٌ مِنْهُ﴾ كه خیلی از ماها گرفتار آن هستیم هم حرف شیطان است. هر جا سخن از این است كه من از او بهترم حرف شیطان است؛ بله! ممكن است که بهتر باشید؛ اما شما كه می ‌گویید یعنی چه؟ یعنی من باید جلو بیفتم؟! مگر همه كارهای را انسان های خوب انجام می‌ دهند؟! این را پس برای چه خلق كردند؟! این امتحان را برای چه خلق كردند؟! یعنی شما به همه اسرار عالَم عالِم هستید؟! حرفتان را می ‌زنید، طرح می‌ دهید و پیشنهاد می ‌دهید، اینها خوب است، اما حتماً من باید جلو بیفتم؟! اینكه به ما گفتند هر روز قرآن بخوانید و هر روز خودتان را با قرآن بسنجید برای همین است. این بیان نورانی امام باقر (سلام الله علیه) است که در تحف ‌العقول آمده و فرمود هر روز خودتان را با قرآن بسنجید،[6] اصلاً كتاب را برای همین فرستادند! هر جا سخن از این است كه من «أعلم» و من «عُظما» هستم، همین حرف اوست. كجا حرف، حرفِ شیطان است؟ چه كسی جزء «شیاطین الإنس» است؟ این کسی كه می ‌گوید: ﴿أَنَا خَیرٌ مِنْهُ﴾. اگر نعمتی خدا به شما داد ﴿وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[7] شكر كن، چرا می‌ گویی من باید جلو بیفتم؟ اگر این غدّه از ما گرفته شد آن وقت در روح و ریحان هستیم، راحت زندگی می‌ كنیم، راحت می ‌میریم و هیچ رنجی برای ما نیست. [1]. سوره بقره، آیه31. [2]. سوره اعراف، آیه12؛ سوره ص، آیه76. [3]. سوره بقره، آیه247. [4]. سوره بقره، آیه251. [5]. سوره بقره، آیه247. [6]. تحف العقول، ص284؛ «...وَ لَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَی كِتَابِ اللَّهِ...». [7]. سوره نحل، آیه53. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه ص جلسه 16 تاریخ: 1393/03/10 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 قَسَم به امام جواد 🔸 وقتی امام به دنیا می ‌آید، زاد روز او آن چنان است که وجود مبارک امام زمان (ارواحنا فداه) به همه ما دستور می‌ دهد که تا روز قیامت وقتی شد این دعا را بخوانیم؛ خدا را قَسَم بدهیم به «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِالْمَوْلُودَینِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ».[1] این چه مقامی است! روزی که در ماه رجب به دنیا می ‌آید از ناحیه مبارکه امام زمان (ارواحنا فداه) به ما دستوری می ‌رسد که در ماه رجب تا ظهور آن حضرت و تا دامنه قیامت این دعا و زیارت مستحب است که خدا را در ماه رجب قَسَم به امام جواد می‌دهیم قَسَم به می‌دهیم، این چه عظمتی است! اینها چه کسانی هستند! «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِالْمَوْلُودَینِ فِی رَجَبٍ»، این دعا از ناحیه مقدسه وجود مبارک ولی عصر است! در ماه رجب مستحب است و «إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ»! بنابراین چنین مقامی دارد، این اختصاصی به وجود مبارک امام جواد (سلام الله علیه) ندارد، همه ائمه (علیهم السلام) همین طورند؛ زیرا نام پسر امام جواد، امام هادی (سلام الله علیهما) هم در همان دعا آمده است «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِالْمَوْلُودَینِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ»، این چه عظمتی است! این مطلب اول. 🔸 وجود مبارک امام جواد (سلام الله علیه) خط مشی را برای ما روشن کرده که در ما نسبت به یکدیگر چطور باید باشیم؛ یعنی در کمین بنشینیم و ببینیم چه زمانی رقیب طرف ما اشتباه می ‌کند که آبروی او را ببریم؟! دنیا که آخر نشده ما هم یک روز می‌افتیم! چه کسی حافظ آبروی خودش است؟ چه کسی حافظ لغزش ‌های خودش است؟ مگر ما اطمینان داریم که هیچ وقت اشتباه نمی ‌کنیم؟ حادثه ‌ای پیش نمی ‌آید؟ نه دنیا آخر شده نه ما چنین تأمینی داریم! بنابراین «کجروی کج آیدت جفّ القلم»،[2] این ‌چنین نیست که اگر ما بی‌ راهه رفتیم یا راه دیگری را بستیم در حقیقت راه او را بستیم, خیر! راه خود را بستیم. آن بیان نورانی پیامبر اعظم (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) را نقل کنم تا معلوم بشود که این امام نهم مثل وجود مبارک پیامبر اعظم (علیهم الصلوة و علیهم السلام) همان فرمایش را دارند. آن بیانی که از حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است فرمود طرزی نماز بخوان که گویا ، این یک؛ نشد، طرزی نماز بخوان که بدانی ،[3] این دو; اما آدم طوری نماز بخواند که نه معبود را ببیند، نه بداند که در مرئای معبود است او ﴿فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ ٭ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾[4] است. پس بیان نورانی حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این است که طرزی نماز بخوانید که گویا خدا را می ‌بینید، «کأنّ» است. مقام «أنّ» برای وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) است که فرمود «مَا کنْتُ‏ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه‏»[5] آن از ما متوقع نیست؛ اما مقام «کأنّ» که مادون مقام «أنّ» است این مقدور ماست، «مأمورٌ به» ما هم است. فرمود: «تَعْبُدَ اللَّهَ کأَنَّک تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاک‏»[6] اگر به جایی نرسیدی که «کأنّ» باشد که گویا داری خدا را می ‌بینی، با نه با چشم حسّ، زیرا ﴿لا تُدْرِکهُ اْلأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک اْلأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ﴾،[7] به جایی برس که می ‌دانی که او تو را می ‌بیند، این مخصوص نماز است. 🔸وجود مبارک امام جواد همین را توسعه داده، این را تبیین کرده، باز کرده و این متن را شرح کرده، فرمود طرزی زندگی کن که باشی، نه طرزی نماز بخوان! آن وقت این معنای «خوشا آنان که دائم در نمازند»[8] را روشن ‌تر می‌ کند. فرمود طرزی زندگی کن که تو در مرئای الهی هستی، بدانی که خدا تو را می ‌بیند «وَ اعْلَمْ أَنَّک لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَینِ اللَّهِ فَانْظُرْ کیفَ تَکون‏»،[9] حالا تو که او را نمی ‌بینی، بدانی که او تو را می ‌بیند، این اختصاص به نماز و روزه ندارد و هم همین طور است، آن وقت آدم است.
💠 احیای زمینه 🔸 اگر ما در جریان موسی دیده ‌ایم كه پیروی از او باعث تسلط بر دریاست و انحراف از دستور او مایه سرگردانی در بیابان صاف است، پس معلوم می ‌شود ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّمَاواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾[1] هم آن سپاه خداست، هم این سپاه خداست! این خدا اگر بخواهد توان آن را دارد كه دل ها را پر از پر از و در برابر استقلال و آزادی كند؛ این‌چنین دل ها، هم آن اندیشه ‌های ناب را می ‌پذیرند، هم آن انگیزه ‌های صائب و صالح و را می‌ پذیرند و با تربیت شاگردانی چون می‌ توانند جهان را پر از عدل و داد كنند. وقتی وجود مبارك امیرالمومنین مفاخر اهل بیت را شرح می دهد می‌ گوید پیغمبر از ماست، حسن از ماست، حسین از ماست و مانند آن، بعد جریان مهدی را ذكر می ‌كند كه مهدی این امت از ماست همه به وجود مبارك آن حضرت افتخار می‌ كنند تا جامعه بشریت به ثمر برسد. 🔸 تا كنون درخت انسانیت میوه نداد ﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ یضِلُّوكَ﴾[2] روزی بالاخره جامعه بشری باید به برسد و میوه بدهد. آن روزی كه جامعه بشری به ثمر می ‌رسد و میوه ‌اش بار می ‌یابد همه دارد كه میوه علمی اوست، هم دارد كه میوه عملی اوست، روز ظهور است؛ لذا ذات اقدس الهی فرمود همان طور كه ما را زنده می ‌كنیم، را هم زنده می ‌كنیم و اگر آن وحی الهی پیدا كرد بر هر فكر و اراده ‌ای مصمم باشد مسلط است. هیچ كسی در برابر ظهور سلطنت وحی قدرت مقاومت ندارد. انبیای بزرگ وقتی وحی الهی دریافت كردند دستور رسیده است تسلیم محض ‌اند. مستحضرید در سوره «حشر» فرمود این قرآن را كوه نمی ‌تواند تحمل كند ﴿لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللّهِ وَتِلْكَ اْلأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ﴾[3] اما همین قرآن را تحمل می‌ كند. انسان كامل در برابر كوه یا آسمان یا زمین و مانند آن ستبرتر است، ولی در برابر ظهور اراده حق است. وقتی به ابراهیم خلیل دستور می ‌رسد كه حرف اینها را گوش نكن ﴿حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ﴾[4] تو را مرعوب نكند این می‌ شود خود را به امواج آتش تسلیم می ‌كند و مانند این در جریان انبیا فراوان است؛ وقتی آن وحی با آن سلطنت در اختیار ولیّ عصر قرار می‌ گیرد، دل های مردم به وسیله آن حضرت متحوّل می ‌شود. [1]. سوره فتح، آیه4 و 7. [2]. سوره انعام، آیه116. [3]. سوره حشر، آیه21. [4]. سوره انبیاء، آیه68. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1380/08/10 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 آل یس 🔸 میلاد وجود مبارک حضرت ختمی امامت, حضرت امام مهدی موجودِ موعود را به پیشگاه آن حضرت و عموم علاقمندان قرآن و عترت تهنیت عرض می ‌کنیم! درباره وجود مبارک حضرت امام (سلام الله علیه) در زیارت به پیشگاه آن حضرت سلام عرض می ‌کنیم و بر بسیاری از حالات او نام می ‌بریم و سلام می ‌کنیم. عرض می‌کنیم سلام بر شما آن وقتی که می‌نشینید، آن وقتی که می‌ایستید، آن وقتی که رکوع می ‌کنید، آن وقتی که سجود دارید، آن وقتی که قیام دارید، آن وقتی که قرائت دارید, آن وقتی که بیان می ‌کنید: «السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقُومُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَینُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَرْکعُ وَ تَسْجُدُ السَّلَامُ عَلَیک‏»،[1] این درود فرستادن ما و این شئون گوناگون وجود مبارک برای آن است که تمام آثار آن حضرت در راه الهی صرف می ‌شود. 🔸 در قرآن كریم وقتی از نظیر وجود مبارک پیامبر یا حضرت ابراهیم (سلام الله علیهما) سخن به میان می ‌آید قرآن از زبان او نقل می ‌کند: ﴿إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیای وَ مَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾؛[2] یعنی نه تنها مناسک حج من, عبادت ‌های حج و عمره من و نماز من برای خداست، بلکه حیات و ممات من برای خداست. پس مردان الهی کسانی‌ هستند که جمیع شئون زندگی و مرگ آنها الهی است. اگر به جایی رسیدند که حیات و ممات آنها, قیام و قعود آنها, رکوع و سجود آنها, سخن گفتن و سکوت آنها برای رضای خداست, جا دارد که ما بر تک‌تک این شئون سلام عرض کنیم. اگر ﴿إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیای وَ مَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ ما هم باید عرض ادب کنیم، عرض کنیم به پیشگاه ولی عصر «السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقُومُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَینُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَرْکعُ وَ تَسْجُدُ السَّلَامُ عَلَیک‏». ما در نماز آموختیم که بگوییم «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ»;[3] یعنی تمام قیام و قعود ما به نام خدا و با حول و قوه الهی است. اگر کسی این‌‌چنین اندیشید و موحد ناب بود حیات و ممات‌‌ او الهی می ‌شود, ما بر تک‌تک این شئون سلام عرض می‌کنیم؛ این بخش قرآنی....
💠 حواریون امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🔹 اینكه فرمود: ﴿وَ ما أُوتِی مُوسی وَ عیسی وَ النَّبِیونَ مِنْ رَبِّهِمْ﴾ این نشانه آن است كه مؤمن باید به جمیع كتب انبیای سلف بیاورد، به خود انبیا هم باید ایمان بیاورد. ▫️ مطلب دیگر آن است كه اگر شریعت انبیای سلف نسخ شده است، آیا نبوت آنها هم نسخ شد یا نه؟ آیا به منسوخ به نحو ظرف تلبس باید ایمان آورد یا به نحو تلبس بالفعل؟ یعنی ما باید مؤمن باشیم كه در گذشته دور كتابی بوده است و پیغمبری بوده است؟ یا باید معتقد باشیم که الیوم هم پیغمبری به نام موسی و عیسی و آن انجیل و تورات غیر محرّف حق است و مانند آن. خلاصه اینکه ایمان به منسوخ ایمان به حقانیت او است قبل از نسخ؛ یعنی در ظرف تلبس به دین یا نه بعد از تلبس هم باید به او ایمان آورد؟ البته جوابش روشن است كه منسوخ بما انه منسوخ فقط حقانیتش قبل از نسخ است؛ منتها هیچ بطلانی در كتاب های انبیای سلف، در سیرت و سنت انبیا سلف (علیهم السلام) هم اصلاً وجود نداشت. ▫️ بیان ذلك این است كه خود آن كتاب ها اولاً مشتمل بودند بر اصول كلی و كه این نسخ‌ پذیر نیست، بلكه هر پیامبری كه آمده آن خطوط كلی دین را تصدیق كرد، فرمود: ﴿مُصَدِّقًا لِما مَعَهُمْ﴾،[1] پس خطوط كلی و اصول كلی، حق و و . آنچه به مبدأ بر می ‌گردد، آنچه به معاد برمی‌گردد، آنچه به وحی و رسالت و فرشته ‌ها برمی‌گردد، آنچه به برمی‌گردد و مانند آن و بسیاری از فروع دین هم به شرح ایضاً [همچنین]؛ اصل عبادت، اصل عدل، اصل پرهیز از ظلم، اصل كذا و كذا هست. می ‌ماند بعضی از فروع جزئی در بخش منهاج و شریعت كه اینها نسخ شد، اینها را خود كتاب های انبیا سلف به عنوان موقت به مردمشان ابلاغ می ‌كردند؛ یعنی وقتی در انجیل آمده ﴿مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتی مِنْ بَعْدِی﴾[2] یعنی محدوده شریعت من و محدوده منهاج من تا آن وقتی است كه پیامبر بعدی بیاید. پس این دستوری كه انبیای سلف از طرف خدا به وسیله كتاب های آسمانی به مردم گفتند، دستورشان این بود تا اطلاع ثانوی، بعد در اطلاع ثانوی هم به مردم گفتند كه وضعتان این است كه برابر قرآن عمل بكنید، پس هیچ امر باطلی در حرم امن نبود. 🔹 بعضی از اشكالاتی كه درباره اصل عدم نسخ و استصحاب احكام شریعت آمده، آن اشكال برای استصحاب نیست، گفتند شاید موضوع برای آنها مشخص نباشد ما نمی ‌دانیم برای چه کسی آمده، در هر جای آن شبهه برای استصحاب است، اگر ما فهمیدیم این برای امت بود ﴿هُدًی لِلنّاسِ﴾[3] بود، نمی‌ دانیم نسخ شد یا نه، خب بقائش را استصحاب می‌ كنیم. ▫️ موسای كلیم هم روح مطهرش آن وقت بود الآن هم هست، انبیای سلف این چنین بودند، آن وقت هم به اینها اثر داشت الآن هم این چنین ‌اند، آن وقت هم بودند الآن هم این چنین ‌اند. این طور نیست كه ـ معاذ الله ـ اینها قبلاً خوب بودند، بعد برگشتند یا ما به بدن آنها احترام می ‌گذاشتیم، مقام نورانیت اینها الآن هم هست؛ لذا در تمام عبادات ما و در بهترین زیارت های ما اول سلام را نثار این بزرگان می ‌كنیم بعد نثار ائمه خودمان، اینها به عظمت باقی بودند و هستند و خواهند بود و در زمان ظهور حضرت، اینها پیدا خواهند كرد، پشت سر حضرت نماز خواهند خواند و جزء امتان راستین حضرت خواهند بود، جزء خواهند بود، اینها وجودات مقدسه هستند كه یاوران آن حضرت ‌اند، چیزی باطل نشده كه ما بگوییم موسی نسخ شده ـ معاذ الله ـ عیسی نسخ شده ـ معاذ الله ـ این چنین نیست. [1] . سوره بقره، آیه 91. [2] . سوره صف، آیه 6. [3] . سوره انعام، آیه 91. 📚 سوره مبارکه آل عمران جلسه 177 تاریخ: 1369 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 منشأ برکت 🔹 در قرآن كریم وقتی از نظیر وجود مبارک پیامبر یا حضرت ابراهیم (سلام الله علیهما) سخن به میان می‌آ ید قرآن از زبان او نقل می‌کند: ﴿إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیای وَ مَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾؛[1] یعنی نه تنها مناسک حج من, عبادت ‌های حج و عمره من و نماز من برای خداست، بلکه تمام شئون حیات و ممات من برای خداست. پس کسانی‌ هستند که جمیع شئون زندگی و مرگ آنها الهی است. اگر مردان الهی به جایی رسیدند که حیات و ممات آنها, قیام و قعود آنها, رکوع و سجود آنها, سخن گفتن و سکوت آنها برای رضای خداست, جا دارد که ما بر تک ‌تک این شئون سلام عرض کنیم. اگر ﴿إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیای وَ مَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ ما هم باید کنیم، عرض کنیم به پیشگاه ولی عصر «السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقُومُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَینُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَرْکعُ وَ تَسْجُدُ السَّلَامُ عَلَیک‏». ما در نماز آموختیم که بگوییم «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ»;[2] یعنی تمام قیام و قعود ما به نام خدا و با حول و قوه الهی است. اگر کسی این‌‌ چنین اندیشید و بود حیات و ممات‌‌ او الهی می‌شود, ما بر تک ‌تک این شئون سلام عرض می ‌کنیم. 🔹 ما در «دعای کمیل» به ذات أقدس الهی عرض می‌کنیم: خدایا تو را به اسمای حسنایت قسم می ‌دهیم که این «اسمای تو» کل آسمان و زمین را پُر کرده‌اند: «وَ بِأَسْمَائِک الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکانَ کلِّ شَی‏ء»؛[3] به اسمی که کل صحنه را پُر کرده است. مستحضرید اسمی که در قرآن و روایت هست از سنخ لفظ نیست، یک; از سنخ مفهوم نیست، دو; اینها «اسماء، اسماء الاسماء» هستند. اینکه می‌ گویند اگر کسی بداند بسیاری از مشکلات را حل می‌ کند، «اسم اعظم» لفظ نیست که با یک لفظ کسی بتواند در جهان اثر کند, مفهوم نیست که با یک تصور مفهوم و امر ذهنی بتواند مُرده‌ ای را زنده کند، اینها «اسماء اسماء الاسماء» هستند. آن اسمی که کل جهان را پُر کرده است آنها را می ‌گویند . اگر در جریان «آصف بن برخیا»[4] و مانند آن که مقداری از اسمای الهی را آشنا بود[5] و کمتر از چشم به هم زدن تختی را از یمن به فلسطین آورد، آن حقیقت را آشنا بود، آنها را «اسم اعظم» می ‌گویند که نزد ائمه است, نه الفاظ را و نه مفاهیم را. 🔹 در «دعای کمیل» به خدا عرض می‌کنیم: «وَ بِأَسْمَائِک الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکانَ کلِّ شَی‏ء»، در دعاهای ماه رجب نسبت به ائمه(علیهم السلام) عرض می ‌کنیم: خدایا ائمه ما, اهل بیت عصمت و طهارت, اینها کسانی هستند که «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَک وَ أَرْضَک»;[6]‏ آسمان و زمین را علی و اولاد علی پُر کردند! این است, این است, این است, اینها هستند که معلم ملائکه هستند. بنابراین برابر آنچه که در «دعای کمیل» آمده با آنچه که در دعای ماه رجب آمده، همان طوری که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می‌کنند، ادعیه هم یکدیگر را تفسیر می‌ کنند, روایات هم یکدیگر را تفسیر می ‌کنند, زیارات هم یکدیگر را تفسیر می ‌کنند و این ذوات قدسی در کل عالَم هستند. اگر وجود مبارک ولی عصر حقیقتی را داراست که با آن حقیقت کل آسمان و زمین را می ‌تواند تشخیص بدهد و به اذن خدای سبحان حضور داشته باشد، ما به چنین انسانی عرض می ‌کنیم بر تک‌تک شئون تو سلام می ‌فرستیم: «السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقُومُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَینُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَیک حِینَ تَرْکعُ وَ تَسْجُدُ السَّلَامُ عَلَیک‏» و مانند آن. [1]. سوره انعام، آیه162. [2]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏3، ص338. [3]. البلد الأمین و الدرع الحصین، ص188. [4]. آصف در روایات و تفاسیر، همه جا وزیری خردمند، سیاستمدار و مدبّر معرفی شده است. مشهور است او داننده اسم اعظم و علم کتاب(علم لدنی) بوده است. [5]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص230؛«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السّلام) قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَی ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ‏ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ ...». [6]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص804. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1389/04/31 🆔 @a_javadiamoli_esra