💠 عرش الهی
🔹 اگر کسی از این «معارج» که «الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ المُؤْمِن»[1]است قدم به قدم بالا رفت ـ اینکه گفتند «قُرْبَةٌ إِلَی اللَّه» همین است که قدم به قدم انسان بالا می رود ـ ترقّی می کند، این «معارج» را یکی پس از دیگری طی می کند و به عرش الهی نزدیک می شود که از آن به بعد بعضی از قلوب هستند که «قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ».[2] در روایات ندارد که اگر کسی مؤمنی را برنجاند و آبروی او را ببرد عرش خدا به لرزه در می آید؟! آن عَرش ﴿الرَّحْمانُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی﴾[3] که نیست، بلکه همین عرشی است که خدای سبحان از آن به عنوان «عَرش» الهی یاد کرده است که قلب مؤمن «عَرْشُ الرَّحْمَن» است و این شخص با «عَرش» الهی رابطه پیدا کرد، این اگر آسیب ببیند می لرزد! خیلی ها هستند که به همین «عَرش» وابسته هستند! گاهی یک انسان می تواند عذاب را از یک مملکت به دور بدارد!
🔹 همین زکریای بزرگواری که در همین شیخان دفن است، ایشان از شاگردان وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) بود، به حضرت عرض کرد که حالا سنّ من بالاست، قدمای اصحاب، دوستان ما و رفقای ما رحلت کردند و جوان ها روی کار آمدند، اجازه می دهید من از قم بیایم بیرون؟ فرمود: نه! در قم باش که خدا به برکت تو عذاب را از آن منطقه بر می دارد، همان طوری که به برکت پدرم موسی بن جعفر عذاب را از بغداد برداشت؛[4] این می شود «عَرشِ» خدا! هر کسی که این طور نیست! اگر کسی به این جا برسد، ممکن است توجه به او مثل توجه به «عَرش» خدا و بی اعتنایی به او بی اعتنایی به «عَرش» خدا باشد. این در بعضی از روایات است ـ نه همه ـ که اگر قلب فلان مؤمن را کسی به درد بیاورد «عَرش» خدا می لرزد؛ آن عَرشی که ﴿اسْتَوی عَلَی الْعَرْش﴾ ظاهراً منظور آن نیست، مگر حالا انسان حجّت الهی باشد، ولی عصر باشد، پیغمبر باشد، امام زمان باشد که آن حساب دیگری دارد؛ امّا افراد عادی و مؤمنان همین هایی هستند که قلب اینها «عَرْشُ الرَّحْمَن» است.
[1]. مفاتیح الغیب، ج1، ص، 226.
[2]. بحارالانوار، ج55، ص39.
[3]. سوره طه، آیه5.
[4]. الإختصاص، ص87؛ «عَنْ زَكَرِیا بْنِ آدَمَ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا(علیه السلام) إِنِّی أُرِیدُ الْخُرُوجَ عَنْ أَهْلِ بَیتِی فَقَدْ كَثُرَ السُّفَهَاءُ فَقَالَ لَا تَفْعَلْ فَإِنَ أَهْلَ قُمَ یدْفَعُ عَنْهُمْ بِكَ كَمَا یدْفَعُ عَنْ أَهْلِ بَغْدَادَ بِأَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام)».
#قلب_مؤمن
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس تفسیر سوره مبارکه غافر ـ جلسه 11
تاریخ: 1393/11/13
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 نور الهی
🔹 ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعَلِّمُكُمُ اللَّه﴾،[1] در كتاب های حوزوی و دانشگاهی این اصل پذیرفته است كه «مَن فَقَدَ حسّاً فَقَدْ فَقَدَ علماً»[2] این کار حوزوی و دانشگاهی است؛ یعنی اگر كسی حسّی را از دست داد، علم ناشی از آن حسّ را هم از دست می دهد؛ این حرفی است که حداقل چهار هزار سال در حوزه و دانشگاه هست، از قبل از ارسطو بوده ولی از ارسطو به بعد این دیگر اصل رسمی است؛ «مَن فَقَدَ حسّاً فَقَدْ فَقَدَ علماً». اگر کسی سامعه نداشت از فنّ آهنگ ها محروم است, اگر كسی باصره نداشت از مناظر طبیعی محروم است، «مَن فَقَدَ حسّاً فَقَدْ فَقَدَ علماً». اگر كسی گوش نداشت چگونه میتواند عالِم بشود، حرف چه كسی را بشنود؟! اگر كسی چشم نداشت كتاب چه كسی را مطالعه كند؟! این یک چیز معقول و مقبول هم هست، همه ما قبول کردیم و پذیرفتیم.
🔹 اما حرف تازه ای كه انبیا آوردند این است كه «مَن فَقَد تقوی فَقَدْ فقدَ علماً»، اگر كسی تقوا را از دست داد، علم خاصّ از آن ناحیه را هم از دست می دهد؛ این حرف تازه ای است كه انبیا آوردند. فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعَلِّمُكُمُ اللَّه﴾. در سوره «انفال» فرمود: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا﴾،[3] حرف تازه پیغمبران این است كه اگر كسی طهارت و پاكی و امنیت و امانت را از دست داد، برخی از علومی كه از آن راه نصیب بشر می شود را از دست می دهد. شما اگر مشرق یا مغرب بروید این حرف را غیر از انبیا کسی دیگر نیاورد. مشرق یا مغرب بروید این حرف که انسان چشمه ای ازدرون جان خود دارد این را غیر از انبیا کسی نیاورد. همه می گویند انسان باید درس بخواند یاد بگیرد، این یك طرف قضیه است، آن تمام شدنی است؛ یعنی انسان گاهی به جایی می رسد كه اعضا و جوارح خودش را از دست می دهد، نه چشمی دارد كه مطالعه كند و نه گوشی دارد كه حرف بشنود؛ اما دل انسان همیشه با دل آفرین است:
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست *** هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست[4]
این یك راه خاصّی است. این آیات بالصّراحه روشن می كند ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا﴾, ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعَلِّمُكُمُ اللَّه﴾.
[1]. سوره بقره، آیه282.
[2]. تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج7، ص506.
[3]. سوره انفال، آیه29.
[4]. سعدی، دیوان اشعار، غزل شماره 47.
#علوم_انبیاء
#تقوای_الهی
#چشمه_درون
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1396/05/05
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 باطن اعمال
🔹 آن کسی که فقیهانه یا حکیمانه یا متکلمانه به احکام فقهی یا اخلاقی یا حقوقی نگاه می کند، می گوید فلان کار حرام است اگر کردید از عدالت ساقط می شوید، نمی شود به شما اقتدا کرد و مورد اطمینان نیستید، از نظر حکم دنیایی؛ در قیامت باید جواب بدهید و گرفتار عذاب خدا می شوید، از نظر حکم اخروی. عابد این چنین می گوید، زاهد این چنین می گوید، فقیه و متکلم و حکیم هم این چنین می گویند. اما عارف وقتی درس اخلاق می دهد یا مسائل حقوقی را مطرح می کند آنچه را می بیند می گوید. باطن گناه سم است درون گناه آتش است، نه اینکه اگر کسی دست به گناه زد بعداً می سوزد! هم اکنون سوخته، منتها چون مست دنیاست احساس نمی کند.
🔹 در قرآن کریم جریان تعذیب را که ذکر می کند، برای اینکه همه مردم در همه عصر و مصر متوجه بشوند به صورت شفاف این جریان کوره ها و سوخت و سوزهای در کوره و اینها را ذکر می کند؛ حالا ممکن است در اثر پیشرفت صنعت سوخت و سوز خیلی ظریف تر و دقیق تر بشود، ولی از عهد کُهن تا الآن اگر کسی خواست چیزی را داغ کند و بسوزاند این سه عنصر لازم است. در قرآن کریم وقتی وضع جهنم را تشریح می کند این اضلاع سه گانه را مشخص می کند، می گوید ما یک مواد خامی داریم که برای سوخت و سوز است یک مواد انفجاری هم داریم که به آن می زنیم، چیزهایی هم که باید در آن بیندازیم بسوزانیم هم داریم. اما آن مواد خام اولی ـ جهنم به هرحال هیزم می خواهد ـ هیزم جهنم همین طبقه ظالمین هستند، ﴿وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾؛[1] «حطب» یعنی هیزم؛ یعنی ما از جنگل برای جهنم هیزم نمی آوریم، این طبقه ستمکار هیزم جهنم هستند، به صورت شفاف این مواد خام را روشن کرده ﴿وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾، هیزم که مشتعل نمی شود، وَقود «ما توقد به النار» است حالا یا آتش زنه است یا آتش گیره، این «وقود» را تا به این «حطب» نزنی، «حطب» گُر نمی گیرد مشتعل نمی شود. فرمود وقود رهبران کفر هستند ائمه کفر وقودند ﴿هُمْ وَقُودُ النَّار﴾[2] نمونه اش را هم ذکر کردند ﴿كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْن﴾[3] اینها خودشان می سوزند و عده زیادی را هم می سوزانند، اینها می شوند «وقود»؛ این شده جهنم. چه کسانی را می سوزانیم؟ تبهکاران را می اندازیم ﴿فِی النَّارِ یسْجَرُونَ﴾[4] اینها را مسجور می کنیم، مشتعل میکنیم و میسوزانیم. پس مواد خام انسان، آن مواد انفجاری اش هم انسان، تبهکارانش هم انسان.
🔹 وجود مبارک حضرت امیر فرمود من آن نیستم که باید بمیرم تا جهنم را ببینم، خیر! هم اکنون «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یقِیناً»؛[5] الآن من جهنم را می بینم. وقتی که دارد جهنم را می بیند می شود عارف؛ اگر عارف بخواهد درس اخلاق بدهد می گوید این سم را نخور و دست به آتش نزن؛ نه اینکه بگوید این کار حرام است در جهنم می سوزی، همین الآن داری می سوزی. آنها از «تجسم اعمال» خبر می دهند، حضرت از درون این کار دارد خبر می دهد. چرا انسان وقتی در عالم رویا یک خواب صادقی می بیند باطن این گناه را به همان صورت می بیند؟ چون آن حقیقت وقتی به عالم اعتبار می آید می شود رشوه، این رشوه وقتی به عالم حقیقت برود می شود سم.
🔹 پس اخلاقی که یک حکیم می گوید یا فقیه می گوید یا عابد می گوید یا زاهد می گوید با اخلاقی که یک عارف می گوید فرق می کند، آنها می گویند این کار حرام است، دست نزن در قیامت می سوزی، این می گوید این قی[6] کرده را نخور! اگر یک وقت چشم داشتی می بینی که این قی کرده است؛ منتها زرورقی روی این قی کرده زدند تو نمی بینی؛ مواد مخدر هم همین طور است درونش شعله است، سم است، قشری از لذت کاذبه روی آن کشیدند شده لذت بخش ظاهری. پس درباره رشوه این اخلاق عرفانی است نه اخلاق فقهی یا فلسفی یا کلامی؛ آنها می گویند این حرام است دست نزن در قیامت کیفر می بینی، این می گوید سم نخور!
[1]. سوره جن، آیه15.
[2]. سوره آل عمران، آیه10.
[3]. سوره آل عمران، آیه10.
[4]. سوره غافر، آیه72.
[5]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهرآشوب)، ج2، ص38.
[6]. نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه224؛ «... كَأَنَّما عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیةٍ أَوْقَیئِها».
#عابد_و_عارف
#باطن_رشوه
#دیدن_جهنم
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1389/02/02
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 تمدّن ناب الهی
🔹 تبلیغ از بهترین و رساترین برنامه های انبیای الهی است، منتها عناصر محوری تبلیغ را باید ارزیابی كرد كه انسان چه چیزی را برساند و تا كجا برساند و چگونه برساند كه اثر تبلیغ بشود تعلیم و اثر تعلیم بشود تزكیه! آن تبلیغی كارآمد است كه تعلیم را به همراه داشته باشد و آن تعلیمی سودمند است كه تزكیه را به همراه داشته باشد، پایان این امور علمی طهارت روح است و اگر روح طاهر شد جامعه به تمدّن ناب الهی بار می یابد.
🔹 در جریان تبلیغ به ما گفتند حرف را به جان مردم برسانید: ﴿قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاً﴾،[1] به گوش رسانیدن با تألیف كتاب و به چشم رسانیدن كار خوبی است، اما كافی نیست! به ما نگفتند مطالب را تا گوش مردم برسانید یا كتابی تألیف كنید كه در مرئا و منظر چشم مطالعه كننده ها باشد، گفتند حرف را به جان آنها برسانید! تا كسی اهل جان نباشد و جانان نباشد و جانانه فكر نكند حرفِ او به عمق جان مردم نمی رسد.
🔹 مستحضرید مرحوم كلینی (رضوان الله علیه) از اهل بیت نقل كرد از وجود مبارك رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نقل كرد كه علم راستین آیه محكمه است و فریضه عادله و سنّت قائمه است[2] و امثال آن. فرمود حرف مُتقن در معارف عقلی, علوم عقلی, علوم نقلی, حدیث, تفسیر, فقه, روایت, درایت به صورت «آیه محكمه» گفته شود.
🔹 كسی كه مسجد می رود و اهل مسجد است، روح امید باید در او زنده شود، امیدوار رحمت الهی باشد, امیدوار «تألیف قلوب» باشد، منتظر فرج باشد. درست است كه از بارزترین مصادیق انتظار فرج همان است كه همه ما منتظر آن هستیم، ولی انتظار فرج اختصاصی به زمان حضور و ظهور ندارد، ما هر كاری كه مشكل داریم منتظر باشیم گشایشی در راه هست! آن توجه به ذات اقدس الهی كه تمام فُرجه ها به دست اوست، خودش عبادت است، انتظار فرج است! پس آن حدیث معروف كه «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ»[3] حصر نیست، البته مصداق كامل همان است كه ما منتظر آن هستیم.
[1]. سوره نساء، آیه63.
[2]. الكافی (ط ـ اسلامی)، ج1، ص32.
[3]. كمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص278.
#سالروز_تبعید_امام_کاظم_علیه_السلام
#اهل_جانان
#آیه_محکمه
#انتظار_فرج
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 پیام به همایش روحانیون طرح هجرت
تاریخ: 1394/05/05
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 تمدّن ناب الهی
🔹 تبلیغ از بهترین و رساترین برنامه های انبیای الهی است، منتها عناصر محوری تبلیغ را باید ارزیابی كرد كه انسان چه چیزی را برساند و تا كجا برساند و چگونه برساند كه اثر تبلیغ بشود تعلیم و اثر تعلیم بشود تزكیه! آن تبلیغی كارآمد است كه تعلیم را به همراه داشته باشد و آن تعلیمی سودمند است كه تزكیه را به همراه داشته باشد، پایان این امور علمی طهارت روح است و اگر روح طاهر شد جامعه به تمدّن ناب الهی بار می یابد.
🔹 در جریان تبلیغ به ما گفتند حرف را به جان مردم برسانید: ﴿قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاً﴾،[1] به گوش رسانیدن با تألیف كتاب و به چشم رسانیدن كار خوبی است، اما كافی نیست! به ما نگفتند مطالب را تا گوش مردم برسانید یا كتابی تألیف كنید كه در مرئا و منظر چشم مطالعه كننده ها باشد، گفتند حرف را به جان آنها برسانید! تا كسی اهل جان نباشد و جانان نباشد و جانانه فكر نكند حرفِ او به عمق جان مردم نمی رسد.
🔹 مستحضرید مرحوم كلینی (رضوان الله علیه) از اهل بیت نقل كرد از وجود مبارك رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نقل كرد كه علم راستین آیه محكمه است و فریضه عادله و سنّت قائمه است[2] و امثال آن. فرمود حرف مُتقن در معارف عقلی, علوم عقلی, علوم نقلی, حدیث, تفسیر, فقه, روایت, درایت به صورت «آیه محكمه» گفته شود.
🔹 كسی كه مسجد می رود و اهل مسجد است، روح امید باید در او زنده شود، امیدوار رحمت الهی باشد, امیدوار «تألیف قلوب» باشد، منتظر فرج باشد. درست است كه از بارزترین مصادیق انتظار فرج همان است كه همه ما منتظر آن هستیم، ولی انتظار فرج اختصاصی به زمان حضور و ظهور ندارد، ما هر كاری كه مشكل داریم منتظر باشیم گشایشی در راه هست! آن توجه به ذات اقدس الهی كه تمام فُرجه ها به دست اوست، خودش عبادت است، انتظار فرج است! پس آن حدیث معروف كه «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ»[3] حصر نیست، البته مصداق كامل همان است كه ما منتظر آن هستیم.
[1]. سوره نساء، آیه63.
[2]. الكافی (ط ـ اسلامی)، ج1، ص32.
[3]. كمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص278.
#سالروز_تبعید_امام_کاظم_علیه_السلام
#اهل_جانان
#آیه_محکمه
#انتظار_فرج
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 پیام به همایش روحانیون طرح هجرت
تاریخ: 1394/05/05
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 خلقت درون
🔹 خلقت در فلسفه های دینی یک حقیقت خارجیه است، یک خلقت است نه چیزی دیگر! منتها خلقت درون است و این خلقت درون را خود ما باید بسازیم؛ ما سیاه چهره می شویم یا ما سفید چهره می شویم، ما زیبا می شویم یا ما زشت می شویم، پس این طور نیست که اعتبار محض باشد، «بَیضْ وَجْهِی یوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یوْمَ تَبْیضُّ فِیهِ الْوُجُوه»[1] یک امر حقیقی است و الآن ما داریم این کار را می کنیم، همان طوری که کودک که در رحِم به دنیا می آید نطفه است و علقه است و مضغه است و اطواری را پشت سر می گذارد صورت های خاص می گیرد که تکوین است نه اعتبار، ما هم تکوین است؛ منتها در لسان های نقلی به عنوان حرکت های جوهری و اینها بیان نشده و حکمت متعالیه زبان و فرهنگ خوبی است برای تبیین آن است که با حکمت متعالیه می شود این حرف را خوب تبیین کرد که حرکت جوهری داریم و همان طوری که حکمت متعالیه فلسفه را متحول کرده است منطق را هم «بشرح ایضاً».
🔹 در منطق یک سلسله ستونی است به نام «اجناس»، یک سلسله ستونی است به نام «انواع»، یک سلسله ستونی است به نام «فصول»، از جنس عالی شروع کرد تا جنس متوسط و یا از نوع عالی تا «نوع الانواع»، اما این کاری که منطقی ها کردند و به دست ما دادند حکمت متعالیه خیلی از اینها را عوض کرده است، آنکه منطق رایج بود انسان را نوع اخیر می داند و حیوان را جنس سافل، اما حکمت متعالیه آمد این نظم را به هَم زد، انسان را نوع متوسط و جنس سافل می داند نه نوع اخیر، چون تحت انسان انواع چهارگانه است که با اخلاق ساخته می شود، این کجا و آن حرف ها کجا! یعنی شما از فارابی تا زمان مرحوم ملاصدرا وقتی که بخواهید سؤال بکنید که انسان چیست؟ می گویند نوع اخیر است، جنس سافل چیست؟ حیوان است. او آمد نظم را به هَم زده است فرمود انسان جنس سافل است نوع نیست، برای اینکه تحت انسان چهار نوع است و انسان سر چهارراه ایستاده است، با اخلاق خودش را یا درّنده می کند یا چرنده می کند یا فرشته می کند یا شیطان، به هر حال یا راه نقشه و خیانت و حیله را بکار می برد می شود ﴿شَیاطینَ الْإِنْس﴾[2] این جزء ﴿شَیاطینَ الْإِنْس﴾ شدن فحش نیست، بدگویی نیست، این واقعاً شیطان است! اینکه می بینید مولوی حرف سنایی را نقل می کند برای اینکه یک قرن قبل از او بود و سنایی خیلی ملّا بود، یک حکیم توانمندی بود گفت:
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست به تدریج کنندش اطلس[3]
🔹 الآن گران ترین فرش عالم فرش ابریشم است، حرف سنایی این است که اگر کسی درس بخواند، استاد ببیند و برود مکتب می شود فرشته و این حرف ها را از زبان عرفا و اینها کمکم یاد گرفتند. پس انسان نوع متوسط است نه نوع اخیر، جنس سافل است و تحت انسان انواع چهارگانه است و حقایق چهارگانه و این راه هم حقایق چهارگانه است، تطرّق این راه هم حقایق چهارگانه است منتها به زبان اخلاق، در ظرف اعتبار گرفته می شود. این نظیر آن نیست اینجا را زوج و فرد بکنند فلان جا ورود ممنوع است فلان جا ورود ممنوع نیست، یا نوار سبز علامت بگذارند یا نوار مشکی علامت بگذارند اینجا سوگ است آنجا جشن است، اینها اعتبارات است که منشأ آن خیال و وهم است، بالاتر از خیال و وهم نیست؛ اما وقتی به مرحله عقل و وحی رسید می شود ﴿وَ إِنَّكَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾،[4] یک؛ «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خُلُقُهُ الْقُرْآن»،[5] دو؛ قرآن هم یک حقیقت خارجیه است، سه؛ در زبان عربی و اینها آمده است، چهار؛ این طور نیست که ـ معاذالله ـ یک امر اعتباری باشد.
🔹 ما اخلاق داریم یعنی خلقت داریم، نه کار! ما را که آنجا رنگ نمی کنند ما باید اینجا خودمان را رنگ بکنیم، این می شود ﴿صِبْغَةَ اللَّه﴾،[6] آنجا رنگ آمیزی بکنند کسی سفید بشود یا سیاه بشود که نیست می گویند وقتی وضو می گیری آب به صورت می ریزی این را بگو «اللَّهُمَّ بَیضْ وَجْهِی یوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یوْمَ تَبْیضُّ فِیهِ الْوُجُوه» با همین گفتن و گفتن، «یوم القیامة» أبیض محشور می شوید. ما خلقت داریم، حقیقت داریم، منتها به زبان اعتبار گفته می شود.
[1]. الكافی(ط - الإسلامیة)، ج3، ص71.
[2]. سوره انعام، آیه112.
[3]. سنایی، قصاید، قصیده90.
[4]. سوره قلم، آیه4.
[5]. مجموعة ورام، ج1، ص89.
[6]. سوره بقره، آیه138.
#حرکت_جوهری
#رنگ_آمیزی
#زبان_اخلاق
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 دیدار اعضای هیأت تحریریه مجله اخلاق وحیانی با حضرت استاد
تاریخ: 1398/08/04
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 حجاب و عفاف
🔹 قرآن كریم كه برای تعلیم كتاب و حكمت از یك سو و تزكیه نفوس از سوی دیگر نازل شده است، موارد خاصی را به عنوان نقاط برجسته و روشن تعلیم و كتاب و حكمت از یك سو و تزكیه ارواح و نفوس از سوی دیگر مشخص كرد. یكی از آن موارد جریان حجاب و عفاف است. در سورهٴ مباركهٴ «نور» از جریان عفاف و حجاب به عنوان ﴿ذلِكَ أَزْكی لَهُمْ﴾ یاد كرده است، در عین حال كه فرمود: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ﴾ سند این عفاف را هم ﴿ذلِكَ أَزْكی لَهُمْ﴾[1] ذكر كرده است.
🔹 منشأ این تزكیه نفوس همان رعایت عدل است، جامعه در سایه عدل به مقصد می رسد و از امنیت و امانت برخوردار می شود. عدل عبارت از آن است كه هر چیزی در جای خود قرار بگیرد، نه كج راهه برود، نه راه كسی یا چیز دیگر را ببندد. عادل كسی است كه هویت خود را بشناسد، اولاً؛ از مرز خود تعدی نكند، ثانیاً و اجازه تجاوز دیگران را به قلمرو هویت خویش ندهد، ثالثاً؛ مجموع این امور به نام عدل است. اگر این در مسایل سیاسی بود، حكم آن مشخص است. در مسایل نظامی بود، حكمش مشخص است. در مسایلی كه مربوط به حجاب و عفاف است، حكمش مشخص است.
🔹 قرآن كریم جریان حجاب و عفاف را در تحت عنوان غیرت ذكر كرده است. غیرت از برجسته ترین فضایل اخلاقی است. آن كس كه خود را و هویت خویش را نشناخت، غیور نخواهد بود. آن كه تا حدودی از معرفت ناقص برخوردار است ولی به حریم دیگری تجاوز می كند، غیرتمند نیست. آن كس كه جلوی تجاوز بیگانه را نمی گیرد و بیگانه اگر وارد حریم او شود، برای او بی تفاوت است، او غیرتمند نیست.
🔹 اگر اصل خانواده ـ پدر و مادر ـ غیور بودند، فرزندانشان را غیرتمند پروراندند، این خانواده كه یك جامعه كوچكی است، توان آن را دارد كه جامعه را غیور بپروراند و آیه ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكی لَهُمْ﴾ را محقق كند. اگر اصول خانوادگی با حجاب و عفاف همراه بود، جامعه هم بشرح ایضاً[همچنین] خواهد بود.
[1]. سوره نور، آیه20.
#سالروز_قیام_مسجد_گوهرشاد_علیه_كشف_حجاب
#عدل
#غیرت
#خانواده
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 پیام به همایش حجاب و عفاف
تاریخ: 1391/06/18
🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #پیام_موضوعی
#تصویری
🔸 کنگره مسلمانان آمریکا ایالت میشیگان (مسلم کانگرس) #بصیرت
تاریخ پخش: تیر 1399
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_esra
مهمترین عذاب الهی.mp3
1.91M
💠 روز بیستم ماه #ذی_القعده 1441
🔹 مهمترین عذاب الهی
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 مهمترین عذاب الهی
🔹 فرمود ما گاهی عذاب را از بالا نازل میکنیم، گاهی عذاب را در خود اینها [نازل میکنیم]: ﴿أَنْ یبْعَثَ عَلَیكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ یلْبِسَكُمْ شِیعاً وَ یذیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾؛[1] فرمود ما سه نحوه عذاب داریم، البته اینها به نحو «مانعة الخلو» است که جمع را شاید. این سومی از آنها مهم تر است ﴿عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ﴾ حالا این صاعقه است، شهاب سنگ است و مانند آن ﴿أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ﴾ زلزله است و مانند آن یا زلزله و شهابسنگ نیست، بلکه اختلاف داخلی است که ﴿كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها﴾[2] این از هر زلزله ای بدتر است! این از هر صاعقه ای بدتر است! این از هر شهاب سنگی بدتر است! فرمود ما شما را به جان هم می اندازیم. اگر نظم طبیعی اقتضا می کند که از ضعیف به قوی ثمّ به اقوی برسیم این آیه آن خطر را به ما آگاهی می دهد که ﴿وَ یذیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾؛ یعنی به جان هم افتادند، این جنگ جهانی اوّل چیست؟ جنگ جهانی دوم چیست؟ این جریان مشروطه چیست؟ این اختلاف اگر عذاب الهی باشد این از هر صاعقه ای بدتر است، به دست خود آدم است. اگر آن صاعقه بیاید به هر حال انسان به خدا متوسل می شود، اما وقتی با دست خودش گرفتار عذاب شده است این از هر زلزله ای بدتر است.
🔹 در همان سوره مبارکه «مائده» که گذشت فرمود ما این دو گروه را همیشه به دو عذاب گرفتار می کنیم! درباره مسیحیها قدری نرم تر فرمود، فرمود: ﴿فَأَغْرَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یوْمِ الْقِیامَة﴾[3] درباره یهودی ها غلیظ تر فرمود، فرمود: ﴿وَ أَلْقَینا﴾ که قوی تر از ﴿فَأَغْرَینا﴾ است، ﴿أَلْقَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء﴾[4] اگر کسی تفکر مسیحی داشته باشد، تفکر اسرائیلی داشته باشد، همین طور است.
🔹 یک بیان نورانی مرحوم صدوق (رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید از وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) نقل میکند، در آن گفتگو و مناظره حضرت فرمود: «أَحْسَبُكَ ضَاهَیتَ الْیهُودَ»؛[5] مگر تفکر یهودی داری؟ در خراسان که با حضرت بحث می کرد، فرمود این تفکر تفویضی یا تفکر نفی بدائی یا تفکر جبری یا تفکرات دیگر، این همان تفکرات یهودیت است که دامنگیر شما شد «أَحْسَبُكَ ضَاهَیتَ الْیهُودَ»، فرمود اسلامی حرف می زنی ولی یهودی فکر می کنی! مثل خود قرآن ﴿یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً﴾[6] حدیث مهجور است، علم مهجور است، عقل مهجور است! کلام مهجور است، تفسیر مهجور است! فرمود تو اسلامی حرف می زنی، یهودی فکر می کنی. خیلی ها هم هستند اسلامی حرف می زدند، کانْتی فکر می کنند، دکارتی فکر می کنند. فرمود شما دلتان می خواهد همیشه زلزله بیاید، همیشه صاعقه بیاید، همیشه شهابسنگ بیاید؟! همین که به جان هم افتادید هر کدام از شما دارید دیگری را لعن می کنید، ما شما را به جان هم انداختیم ﴿یلْبِسَكُمْ شِیعاً وَ یذیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ که این سومین عذاب فرمود از آن صاعقه بدتر است، از آن زلزله بدتر است، ما حالا توقع داشته باشیم شهاب سنگ بیاید، این چیست؟ این کشوری که همه چیز دارد، حجّت خدا بر ما بعد از اهل بیت این شهدا هستند.
🔹 من یک وقت رفتم کنار قبر بعضی از این شهدا حالا یا گمنام یا غیر گمنام، شعری که برای فؤاد کرمانی است دیدم بالای قبر او با یک تعبیر دیگری نوشته شده است آن شاعر گفته بود:
گر بشکافند هنوز قبر شهیدان عشق ٭٭٭ آید از آن رفتگان زمزمه دوست دوست
من دیدم بالای قبر این شهید حالا یا گمنام یا خوشنام نوشته است:
گر بشکافند هنوز قبر شهیدان عشق ٭٭٭ آید از آن کشتگان زمزمه یا حسین
ما اینها را داریم، چند هزار از اینها را داریم! آنها که رفتند با زمزمه یا حسین رفتند، اینها با این زمزمه رفتند؛ اما مع ذلک به جان هم میافتیم! توقع نداشته باشید که همه جا سیل بیاید زلزله بیاید، فرمود من سه نحوه عذاب دارم که خدای سبحان به برکت قرآن و عترت این نظام و مردم این نظام و همه ما را از عذاب های الهی حفظ بکند!
[1]. سوره انعام، آیه65.
[2]. سوره اعراف، آیه38.
[3]. سوره مائده، آیه14.
[4]. سوره مائده، آیه64.
[5]. التوحید (للصدوق)، ص444.
[6]. سوره فرقان، آیه30.
#زمزمه_یا_حسین
#اسلامی_حرف_زدن_یهودی_فکر_کردن
#شهدا
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس تفسیر سوره مبارکه ذاریات ـ جلسه 13
تاریخ: 1395/10/27
🆔 @a_javadiamoli_esra
مبانی اخلاق.mp3
2.02M
💠 روز بیست و یکم ماه #ذی_القعده 1441
🔹 مبانی اخلاق
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 مبانی اخلاق
🔹 اخلاق یك امر مشترك جهانی است؛ یعنی هر انسانی اگر بخواهد سعادتمند باشد و هر جامعه ای اگر بخواهد متمدّن باشد باید اخلاق الهی را فراهم بكند، چاره جز این نیست و انسان ها چون با هم زندگی میكنند یك اخلاق مشتركی باید داشته باشند، عقاید مشترك، اوصاف مشترك، تعهّدات مشترك؛ زیرا ممكن نیست انسان زندگی مشترك داشته باشد ولی اخلاق او مشترك نباشد، آنچه تعهّدات را عملی می كند مسئله اخلاق است، آنچه حقوق یكدیگر را ادا می كند همان ضمانت اخلاقی است.چون جوامع بشری اشتراك فراوانی دارند و بدون اخلاق زندگی میسّر نیست و اخلاق مشترك بین همه است، این اخلاق كه مشترك است باید یك مبانی مشترك داشته باشد؛ زیرا مواد اخلاقی را از مبانی اخلاقی استنباط می كنند.
🔹 مبانی اخلاقی مسئله استقلال است، آزادی است، عدالت است، وفای به عهد است، رعایت امانت است، اینها مبانی اخلاقی است كه به استناد این مبانی آن فروعات و مواد اخلاقی استنباط می شود، این هم مورد قبول است؛ از این به بعد محلّ اختلاف است و آن این است که ما این مبانی را از كجا بگیریم؟ در اینكه عدالت، استقلال، آزادی، امنیت، وفای به عهد، رعایت امانت، اینها مبانی اخلاقی است در آن حرفی نیست، همه انسان ها، الآن هفت میلیارد بشر كه روی زمین زندگی می كنند این مبانی را می پذیرند كه عدالت چیز خوبی است، امنیت چیز خوبی است، استقلال و آزادی چیز خوبی اند، وفای به عهد چیز خوبی است، ادای امانت چیز خوبی است و باید هم باشد؛ امّا از آن به بعد محلّ اختلاف است كه عدالت یعنی چه؟ مفهوم عدالت روشن است؛ عدالت یعنی «وُضِعَ كُلُّ شَیءٍ فِی مَوْضِعِهِ»،[1] امّا حقیقت عدالت چیست از این به بعد محلّ اختلاف است.
🔹 متدینان و متشرّعان عالم كه پیرو انبیا هستند می گویند عدل عبارت از «وُضِعَ كُلُّ شَیءٍ فِی مَوْضِعِهِ»، امّا جای اشیا را چه كسی باید معین كند؟ جای اشخاص را چه كسی باید معین كند؟ جای اموال را چه كسی باید مشخّص كند؟ جای قراردادها و حقوق را چه كسی باید مشخّص كند؟ از این به بعد اختلاف است. ما می گوییم منابع ما قرآن و عترت است. آن كه جهان را آفرید، یك؛ انسان را آفرید، دو؛ پیوند انسان و جهان را تنظیم كرد، سه؛ آن كه اضلاع این مثلّث به دست او است، او باید بگوید عدل چیست «وُضِعَ كُلُّ شَیءٍ فِی مَوْضِعِهِ»، زن جایش اینجاست، مرد جایش اینجاست، جوان جایش اینجاست، پیر جایش آنجاست، مال جایش آنجاست، وفای به عهد جایش آنجاست، و مانند آن. ما می گوییم این را باید از قرآن و عترت گرفت كه از وحی الهی است. امّا آنها می گویند نه! از فرهنگ مردم، از عادات و آداب مردم باید گرفت، اختلاف اساسی از آنجا شروع می شود. آنها خیال می كنند زن و مرد در همه امور یكسان هستند، ما می گوییم عدل لازم است نه مساوات! عدل لازم است نه مواسات! مساوات چیزی است و عدل غیر از این دو است. تمام اختلاف بین متدینین عالم و غیر متدین آن است كه مواد اخلاقی را از مبانی می گیرند، مبانی را از منابع می گیرند، منابع ما مشخّص است؛ ما می گوییم آن كه انسان را آفرید، جهان را آفرید، پیوند انسان و جهان را آفرید، او باید بگوید كه عدل چیست.
[1]. ر.ک: نهج البلاغه، حکمت437؛ «الْعَدْلُ یضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا».
#عدل
#امر_مشترک_جهانی
#وفای_به_عهد
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1389/08/13
🆔 @a_javadiamoli_esra