﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
نغمهی شیرین او گویی غذای روح ماست
کز لطافت در دل و مغز و جگر جا می ڪند
━━━━💠🌸💠━━━━
#قاآنی
غــــزلی هست ڪه توصــیف ڪند مــویتو را ؟
یا زبانــی ڪه ســراید خــم ابـــروی تو را...
#بیاتانی
یارب دعای هر شبم را نُصرتی ده
من را بدور ز هر گناه یک فُرصتی ده
شب تا سحرگاهان بدرگاهت بنالم
من را ز درگاهت مران یک مُهلتی ده
#سیدی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
اگر ڪه دل بگشاید زبان به دعوی یاری
تو یار من ڪه نبودی منم که یار تو بودم
━━━━💠🌸💠━━━━
#شهریار
در خودم گم شده ام😭
آه بگو راه کجاست...
خسته ام از شب پر ابر
بگو ماه کجاست...
ای خوش آن ها که دمی لایق دیدار شدند
که به خال لبت ای دوست گرفتار شدند
دل پر زخم زمین گفته کسی می آید
زده فریاد که فریاد رسی می آید
می رسد منتقم خون خدا بسم الله
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
بعد قد قامت مهدی (عج )چه نمازی بشود
دل و دلدار عجب رازونیازی بشود
راهی نمانده است خدایا مرا ببخش
من گیج و منگ مانده ام اینجا مرا ببخش
چشمم پر از مکاشفه ی سنگریزه هاست
در ساحل؛ ای سیادت دریا مرا ببخش
من خانه ام شنی ست، نه سقفی، نه سایه ای
داغ است اگر حواشی صحرا مرا ببخش
من خانه ام حوالی تار و تظاهر است
-چون عنکبوت خسته و تنها- مرا ببخش
کوتاه مانده دست نگاه شکسته ام
از شاخه ی بلند تماشا؛ مرا ببخش
چون مرغ نیم بسملم ای خنجر خطیر
بر تیغه ی قرار و تقلا، مرا ببخش
خونم بریز و خاطره ام را ببر ز یاد
خونم بریز یکسره اما مرا ببخش
سر در گمم در اوج تو ای آسمان سبز
آه ای بزرگراه تسلا مرا ببخش
ها! گر گرفته دوزخ جانم بدون تو
خاموش کن! بسوز مرا یا مرا ببخش
سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده است
تا تو بوی زلف ها را میفرستی با نسیم
گفتی دعایم میکنی؟ گفتم خدا میخواهمش
گفتی نمیخواهد توهم! با این عبادت کردنت...
#سیدتقیسیدی
،
شبی، همراه این اندوه جانکاه،
مرا با شوخ چشمی گفتگو بود.
نه چون من، های و هوی شاعری داشت
ولی، شعر مجسّم: چشم او بود!
به هر لبخند، یک «حافظ» غزل داشت.
به هر گفتار، یک «سعدی» سخن بود.
من از آن شب خموشی پیشه کردم
که شعر او، خدای شعر من بود!
#فریدون_مشیری
هر زمان می بینمت قلبم پریشان می شود
چشم هایم در هوایت باز گریان می شود
حس عشقم ناگهان گل می کند اما چه حیف
مثل داغی در میان سینه پنهان می شود
گفته بودم دوستت دارم نکردی اعتنا
فکر می کردی که احساسم گریزان می شود
عشق تو تنها نماد دلخوشی هایم شده
دلخوشی هایی که رویاروی ِ پایان می شود
فکر می کردم که آسان است دل کندن ز تو
دل گناهش چیست چون اینگونه تاوان می شود؟
مطمئن هستم گلم من دوستت دارم هنوز
دوستت دارم که قلبم بی تو ویران می شود
قول دل کندن گرفتی، باشد، اما حس تو
تا ابد در گوشه ای از قلب کتمان می شود
خودِ بارانم و تو پاک ترم می خواهی
آب را غسل نده! این همه وسواس چرا؟
#مهدی_اخوان_ثالث
لب به احساس زدم ، مست شدم ، فهمیدم ..
شاعران مست ترین طایفه ی هشیارند .
بی خود از حال شدن , گرچه گناه است ولی ...
شاعری جرم قشنگیست اگر بگذارند .....