eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی ... لال شود کسی که جانم گفتن تورا جواب می دهد !😐✌️
جانم خیال شد به خیال خیال دوست دل بیقرار گشت به وصال دوست هر کس به آرزوی جمالست در جهان مائیم و آرزوی خیال جمال دوست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ❤️✌️
ای فصل غیر منتظرِ داستان من! معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من، ای چشم روشنت - زیباترین ستارهٔ هفت‌آسمان من حس کردنی‌ست قصهٔ عشقم نه گفتنی ای قاصر از حکایت حُسنت بیان من با من بمان و سایهٔ مهر از سرم مگیر من زنده‌ام به مهر تو ای مهربان من! کی می‌رسد زمان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من | | ♥
دو شاخه نرگست ای یار دلبند چه خوش عطری درین ایوان پراکند اگر صد گونه غم داری چو نرگس به روی زندگی لبخند لبخند فریدون_مشیری
دوست دارم در غزل غوغا کند امشب قلم وصفِ تـو زیبای بی همتا کند امشب قلم نازِ چشمانِ نجیب ات را بگویم مو بـه مو شور و حالِ دیگری بر پا کنـد امشب قلم بـاتـو بـاشم نـازنیـنم بـی نیــازِ عـالمم واژه ها با شوقِ تو شیـدا کند امشب قلم از نگاهم خوانده اۍحرفِ دلم را خوبِ من دوست دارم سفـرهٔ دل وا کند امشب قلم ماهِ من هستی و زیبایی و از بس دلفریب هر کسی را غیـرِ تـو حاشا کند امشب قلم یـوسفی هستـم بـه دیـدارِ زلیخـا آمـدم ترسم اینست خواهشِ بیجا کند امشب قلم هیچ کس مانندِ تو سنگِ صبـورِ من نشد من که مجنونم تـو را لیلا کند امشب قلم
عاشقان از لب خوبان می مستانه زدند بنظر زلف دلاویز بتان شانه زدند هر که مجنون تو شد از همه قیدی وارست عاقلان راه نبردند به افسانه زدند | | ♥
نوشتم درد دلهایم همه گفتند عالی بود ندانستند که درمانی برای زخم کاری بود نوشتم درد دلهایم شبیه شعر بر دفتر ندانستند که هر شعرم برایم یادگاری بود نوشتم درد دلهایم همه خواندند و اما حیف ندانستند که سوز من همه از غمگساری بود نوشتم درد دلهایم گهی شاد و گهی غمگین ندانستند که این خنده فقط چهره نگاری بود نوشتم درد دلهایم زدست روزگار بد ندانستند که اشک چشم برایم برد باری بود نوشتم درد دلهایم به شبها کنج یک خلوت لقب سنگ صبورم داد عجب شب زنده داری بود | | ♥
میترسم این آقا بیا های دعایم از نامه های کوفیان سبقت بگیرد... 😔
چيست در گردش جادویی چشمت که هنوز قلم فرشچيان دور خودش می‌چرخد لاادری
مهربانی را زچشمانت بگیری مرده ام مثل انگشترب انگشتان قلبم خفته ای ترس ازدست دادنت آتش ب خرمن میزند با نم وباران اشک چشمان من را شسته ای
تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را...
‌°•🌸|°• او را برنگ و بوی نگویم نظیر نیست گلبن نظیر اوست ولی دلپذیر نیست روی نکو به طینت ساقی نمی رسد گل را صفای شبنم روشن ضمیر نیست