eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شکار تو چو محال‌ست و من فقط دادم ، به عالمی تو نشانت که این غزالِ من است!♡
یڪسال مرا سڪوت و "بے مهری" ڪشت پاییز بیا خسته ام از شهریور...!!   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌸🍃
بیا و دست نوازش بکش کمی به سرم که من بدونِ تو از گریه نیز گریه‌ترم
همین که تویی اعتبارم ... مرابس که با تو من از یک تبارم ...مرا بس همینقدر آدم شناسان مرا هم بسنجند با تو عیارم ... مرا بس بجای ِ تمامی ِ کمبودهایم همین که تو هستی کنارم ...مرا بس پس از تاختن های سرمای وحشی _ به گرمی ات امیدوارم ... مرا بس و هر دم به لبخندهای قشنگ ِ تو شیرین شود روزگارم ... مرابس همین که تو هستی و گاهی خودم را به آغوش تو می سپارم ... مرا بس پس از رفتنم گاهگاهی ببینم تو را در کنار مزارم ... مرا بس دلم طاقت اشکهایت ندارد بدستت بروبی غبارم ... مرا بس همین که مرا دوست داری مرا بس همین که تو را دوست دارم مرا بس سید عباس محسن زاده
مـا بَـر سَـرِ آن کـوچـه که افـتـاد گُذارَت یِک شَهر گُواه است که مَردانه نِشَستیم
حَسَنی هَستَم و از حَشر چه باکی دارَم که سَر و کارِ غُلامـانِ حَسَن با زَهراست
افتاده به حوضِ دِلَم آن ماهیِ عِشقَت فیروزه‌ای و سُرخ چـه تَرکیـبِ قَشَنگی
دوزَخ از تیرِگیِ بَختِ دَرونِ مَن و توست دِل اگَر تیره نَباشَد هَـمـه دُنیاست بِهِشت
دو آرزو به دل مادر جوانی ماند کفن برای حسین و حرم برای حسن
در میان چشمها، عشق است تنها چشم تو چشمهایم را درآورده‌ست از پا، چشم تو از همان درس دبستان، چشم تو آموختم چون نوشتم بعد چندین آب بابا، چشم تو! شاکی‌اند از برق چشمت کل دنیا مثل من ماه عینک می‌زند وقتی شود وا چشم تو پلکهایم ابر، وقت گریه‌ام با یک نگاه باردارش می‌کند این ابرها را چشم تو طاق ابروی تو قدس و کعبه‌ام چشمان تو وقت سجده پشت من ابرو و بالا چشم تو چشم من وقت سحر چشم‌انتظار چشم تو چشم تو وا که شود حیّ عَلَی تا چشم تو کاش می‌شد لحظه‌ای با چشم تو خلوت کنم ای خدا... من باشم و تنهای تنها چشم تو... ❤🌹
برایم خنـده کردی، ناز کردی دوبــاره دلبـــری آغـــاز کردی شکسـتی نـــرخ بـازار طلا را همین که بند گیسو باز کردی ❤🌹
ناز چشمان تو و امروز و فردا کردنت  می‌کشد آخر مرا این پا و آن پا کردنت می‌پسندی بی تو بنشینم در آتش روز و شب  یا که یادت رفته با عاشق مدارا کردنت   می‌دهی دلتنگی ام را در شب مستی به باد  غنچه‌های باغ لب ‌ها را شکوفا کردنت هر کجا باشد دلم را با تو تقسیم می‌کنم  خوش ندارم بیش از این اینجا و آنجا کردنت  گرچه رسوای توام ناچار بنشین با دلم  تا ببینی نیستم در بند رسواکردنت چشم ‌هایم را بدست آور نگاهم را ببین  سرد مهری‌هاست حتی در تماشا کردنت ❤🌹