eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یار آنجا و من این جا، وه! چه باشد گر فلک یار را این جا رساند، یا برد آنجا مرا
حسن‌ختام عمر را سر می‌کنم با غصه‌های کربلا سر به سجده می‌گذارم بر بلای کربلا کاسه‌ء چشمم کجا و وسعت دریا کجا؟ رزق چشمم کرده دریا را خدای کربلا دردهای لاعلاجم را کجا درمان کنم؟ چاره‌ام آنجاست! در دارالشفای کربلا مسند شاهی به چشم ما گدایان کوچک است بر سلاطین سلطنت دارد گدای کربلا بهترین نعمت برای ما قصور و حور نیست بهترین نعمت تنفس در هوای کربلا اسم و عنوان را نمی‌خواهیم دیگر، چون که هست اسم ما در آسمان‌ها 'مبتلای کربلا' در قیامت پاسخ حرف ملک یک جمله است: عمر را سر کرده‌ام با غصه‌های کربلا
باید از "آه" بگویم دل من می لرزد گاه از "آه" سرودن جگری می طلبد . گاهی آهی ز نگاهی که تو می دانی و من گوشه ای.. خلوتی و چشم تری می طلبد داستانی شده گیسوی پریشان شده اش شرح گیسوش مجال دگری می طلبد
‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐ به تو وابسته ام مانند سربازی به سربندش تو معروفی به دل بردن ، مونالیزا به لبخندش ..
نازنینم، بهترین همراهِ دنیا شب بخیر ماه من،رویای من،ای عشق، جانا، شب بخیر چشم نازت را ببند آرام در آغوش من آمدی در آسمان ای ماه، حالا شب بخیر چشم هایت را که میبندی جهان دق می کند می شوم چشم انتظار صبح فردا شب بخیر مثل کودک،ناز و معصومی،پر از آرامشی من فدای ناز تو، آرام لالا شب بخیر موقع خوابیدنت،هر ثانیه یک ساعت است می شود کشدار هر شب مثل یلدا شب بخیر می کنم پرواز در منظومه ی آغوش تو ای مدارت آرزوی کهکشان ها، شب بخیر بوسه باران می کنم روی تو را بانوی عشق می کنم روی تو را با بوسه امضا شب بخیر 🌼💞🌼💞🌼💞 ❤🌹
میکشیدم کاش تنها درد تنهایی ولی شعر گفتن درد ها را صد برابر میکند
دیوانه‌ را محبت آرام میکند من را محبت‌ تو دیوانه...""!!
لذت شیرین خواب هر شبت مال خودت😉 لطف کن بگذار من هر صبح بیدارت کنم!💋 "
دلم پر می‌زند امشب برای آن دلِ آبی و رویایی برای آن همه زیبایی و عشق و فریبایی میان فصل زیبا و هزاران رنگ پاییزان که باشد در میان فصل‌ها شهزاد زیبایی تو را بااین زبان سرخ با آبی‌ترین لهجه صدا کردم که شاید از ره رفته،دل کنده و بازآیی مگر روزی نمیگفتی که چشمانم فدای تو ببین امروز چشمانم ندارد هیچ بینایی نمی‌دانم چرا آخر دل سبز مرا کشتی منِ ساده دل تنها گمان کردم که شیدایی بسانِ برگ ریزانِ درختان در خزان باران چو قلبم ناله‌ی هجران سراید از غم جانسوز تنهایی منِ ساده دل تنها میان بیشه‌ی غمها روم این راه بی پایان به صد صبر و شکیبایی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ بت پرستم نکن اینگونه به سیمای خودت قبله را کج نکنی بر رخ زیبای خودت سجده گاهم تویی و قبله ی سیار منی جهت قبله نما ، چهره ی دیبای خودت مثل انجیلی و توراتی و وحی آمده ای شده ای مذهب من با دم گیرای خودت ساحری یا که فرستاده ای از سمت خدا می کنی معجزه با دست مسیحای خودت مریمی، روح خدا در نفست مشهود است می کشانی تو مرا سمت کلیسای خودت گر بگویم تو خدا هستی و من بنده ی تو عین کفراست و شدم کافر و شیدای خودت کافرم یا که مسلمان ، به تو ایمان دارم آیه نازل نکن از چشم فریبای خودت چشمم از شیوه چشمان تو حیران مانده تو چه داری وسط دیده ی بینای خودت لب ز لب وا بکنی از نفست می میرم کرده ای واله مرا با لب شیوای خودت عاشقت هستم و گفتم به تو اما گفتی ... خواهشا دل بکن ازخواهش بیجای خودت
اسراف نکن دفتر و خودکار و غزل را چشمی شنوای غم پنهانی ما نیست گرگیم و بر این باور خامیم که میشیم در آینه امکان درونخوانی ما نیست جز دفتر ابلیس که شاگرد من و توست آگاهتر از قدرت ویرانی ما نیست افسوس که در دام منیت همه گیریم اسلام ولی شرح مسلمانی ما نیست
‌نام من عشق است آیــا می‌شناسیدم؟ زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌شناسیدم؟ بـــا شما طی‌کـــــرده‌ام راه درازی را خسته هستم -خسته- آیا می‌شناسیدم؟ راه ششصدســاله‌ای از دفتر "حــافظ " تا غزل‌های شما، ها! می‌شناسیدم؟ این زمانم گــــرچه ابر تیره پوشیده‌است من همان خورشیدم اما، می‌شناسیدم پای ره وارش شکسته سنگلاخ دهر اینک این افتاده از پا، می‌شناسیدم می‌شناسد چشم‌هایم چهره‌هاتان را همچنانی که شماها می‌شناسیدم اینچنین بیگــــانه از من رو مگردانید در مبندیدم به حاشا!، می‌شناسیدم! من همان دریایتان ای رهروان عشق رودهای رو به دریـــا! می‌شنـاسیدم اصل من بــــودم , بهــانه بود و فرعی بود عشق"قیس"و حسن"لیلا" می‌شناسیدم؟ در کف "فرهـاد" تیشه من نهادم، من! من بریدم "بیستون" را می‌شناسیدم مسخ کرده چهره‌ام را گرچه این ایام با همین دیدار حتی می‌شنـاسیدم من همانم, آَشنــای سال‌هـای دور رفته‌ام از یادتان!؟ یا می‌شناسیدم!؟ 🌸 🌸