eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باز هم کشته و بازنــده ی این جنگ منم که تو با لشکرِ چشمانت و ... من یک نفرم...! ♥️ join»@khalvatehdel
از حالِ دلِ این خسته‌‌ی دیوانه چه گویم؟ بر آینه نقشی‌ ست به اندازه‌‌ی آهی ... ♥️ join»@khalvatehdel
تا که در چشم تو ای مـــــــاه ترین ریز شدم عشق را دیدم و از قــــــــافیه لبــــریز شدم بعد از آن بود که شعــــر از ته جانم جوشید ناگــــهان رود شدم چشمه و کاریــــــز شدم خش خش پای تو بر برگ عجب زیبـــــا بود عـــــاشق خشکی و بی جـــــانی پاییز شدم خنده و چــــــــال لپت حالت گیرایی داشت غرق هـــر قهقهه‌ی وسوسه انگیــــــــز شدم من کــــــــــه آرام ترین آدم دنیــــــــــا بودم بر سرت با دل و با عقـــــل گــــــلاویز شدم رفتم و چله گرفتـــــــم بشوم کامــــــــــروا خواب‌ صبح‌ از ســر من‌رفت سحرخیز شدم چه بگویم که همه زندگی ام ریخت به هـم تا که در چشم تو ای مــــــاه ترین ریز شدم ✍ ✒️@sherkadeh
من که خود معترفم عشق تو مجنونم کرد پس دگر بر سر بازار مزن ، نغمه رسوایی ما
آمدی در عاشقی رسوای دنیایم کنی بی خبر از این و آن شیدای شیدایم کنی با نگاه آتشین در دام افکندی مرا خواستی سوزنده از آتش سراپایم کنی چهره زیباتر از گل را به ناز آراستی آمدی در هر نظر محو تماشایم کنی حرفی از عشق و محبت از لبانت سر نزد تا که از شوق وشعف غرق تمنایم کنی عاقبت روزی زباغ دوستی بیرون شدی تا در این دنیا مرا تنهای تنهایم کنی ..
قایقِ قسمت اگر دور کند از "" مرا رود را "تو" شنا خواهم کرد!!...😘😘🌹❤️ @mim_mojaradaneh
••° کاشکی گوش کنی حرف مرا برگردی دلم اندازه ی یک شهر برایت تنگ است!!!
برسان سلام ما را به رفوگران هجران که هنوز پاره ی دل دو سه بخیه کار دارد
راه کج بود ، نشد تا به ديارم برسم فال من خوب نيامد که به يارم برسم بیقراریّ رسيدن ، رمق از پایم برد نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم شهرياری پر از اندوه ثریا هستم شايد آخر سر پيری به نگارم برسم استخوان سوز سياهیّ زمستان شده‌ام بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم عشق هر روز دلم را به کناری می‌بُرد عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم مرگ دلبستگی آخر دنيای من است می روم شايد روزی به مزارم برسم ...
لکنت گرفتم تا تو را دیدم کنارم گفتم سلام اما سلامم، داشت...!
چشم و ابرو کج نکن، حالی به حالی می شوم روسری را شل نکن،دارم هوایی می شوم "هی"لبت را با لب فنجان خود بازی نده عاشق بوسیدن فنجان چایی میشوم
جرعه به جرعه می دهم شعر به... نوش دلبرم دل که نکرد اثر به او ... شعر کند مگر اثر !
تو حاصلِ کار کمال الملک نقاشی ! - ولے من ؟ خط خطی هاے کجِ یک آدم ناشے !
‏مرجع‌ام واجب نموده در حریم کعبه‌ات نرم صحبت،سخت آغوش، بوسه هر دَم از لبت..!
گر بدانم با کسی خندیده ای بی شک بدان چون مکارم خنده را کلا حرامت می کنم...
خودم چشمت زدم از بسکه بی پروا تورا خواندم لبت مضمون شعرم بود و اسپندی نچرخاندم ♥️
خنده های سر صبح تو غزل می سازد فکرم از یاد تو هر روزبغل می سازد کرده ام شک به عسلهای اصیل پدرت حتما از طعم لب توست عسل می سازد
ساوه مشهور ب انار است وبم ب رطبش یار ما نیز ب شیرینی مرموز لبش ناشناس
از عشق سُخن گفت و لبی هم به لبم زد ... آن رفت ، ولی عشق عجب خوش رَکَبی زد!😐
به جز دل با کسی از شوق برگشتش نمی گویم که تنها حرف یک دیوانِــــہ را دیوانِــــہ می فهمد ! ♥️ join»@khalvatehdel
از دل ای آفت جان صبر توقع داری؟ مگر اين كافر ديوانه به فرمان من است؟ ♥️ join»@khalvatehdel
شعرمی گویم ولی معٖشوقه ای درکار نیست آه،مـن دیوانه ام،دیوانه بودن عار نیست♥️ join»@khalvatehdel
وای بر شاعرِ بی نان که همه‌ی عمر، فقط بر سرِ سلسله‌ی موی تو سرگردان بود حالِ من حالِ اسیری‌ست که در دخمه‌ی سرد داشت می‌مرد ولی عاشقِ زندانبان بود
من هنوزم روی حرفم پافشاری می‌کنم باورم عشق است، رویش پایداری می‌کنم گر چه این باور، تمام آبرویم را گرفت باز هم من از حریمش پاسداری می‌کنم بعد از این شبهای تارم صبح فردا می‌رسد با همین امید هم شب‌زنده‌داری می‌کنم بازمی‌گردی و دنیایم گلستان می‌شود دیدن خورشید را لحظه‌شماری می‌کنم باد وحشی می‌وزد تا اینکه بی‌تابم کند گرچه بی‌تابم ولیکن بردباری می‌کنم من غزلهای قشنگی را برایت گفته‌ام در تمام بیتهایش بی‌قراری می‌کنم انتخاب و رای من چشمان زیبای تو بود با خیال چَشمهایت می‌گُساری می‌کنم حرف آخر را زدم، دیگر نمانده واژه‌ای با همین اشعار، من هم شهریاری می‌کنم... 🌺🌺🥀🥀🥀
نیست صاحب نفَسی، درک کند حالِ مرا کاش این شعر بگوید به تو احوال مرا طوطیِ چشمِ تو پرواز کنان رفت و ندید که به قیچی زده دنیا، پَرِ آمالِ مرا منطق و فلسفه ات پخته شده اما حیف عشق باید بکُند پخته، دلِ کالِ مرا توخودت خواسته ای بی منِ مسکین بپری و همین خواسته ات،بسته پر و بالِ مرا الفِ قامتِ من، مشقِ الفبای تو بود رفتی و هیچ ندیدی کمرِ دالِ مرا نفَسی نیست که بی یادِتو ازسینه رود بنِگر ثانیه های شده چون سالِ مرا نشود شرح دهم مرگِ دلم را به غزل برسانید به من حضرتِ غسّالِ مرا « دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد؟! » چشمهای تو فقط شاد کند فالِ مرا « یارِ دیرینه ببینید که با یار چه کرد » حافظ!ای شاه غزل! شرح بده حالِ مر
من و دل تا به دو چشمان تو عادت کردیم چه صمیمانه در این عشق رفاقت کردیم همهء پنجرهء شهر شنیدند که ما به هوای تو غزلواره تلاوت کردیم پی فتوای تو تا آخر دنیا رفتیم و به فرمان تو از عشق اطاعت کردیم بد و بدتر شده از دوریتان حال زمین نکند دیر کنی تا که شکایت کردیم همه شب در پی هر نافله دنبال توأیم از همین فاصله ابراز ارادت کردیم به کسی دل نسپردیم، یقین می دانی من دل تا به دو چشمان تو عادت کردیمم
اع آره مصرع رو جابجا نوشتم🤦‍♂🤦‍♂🤦‍♂ اصلش اینه خواستارت شده ام بهر کدام آمده اند دیگران با چه دلیلی به کلام آمده اند من که شاعر نشدم تا همه عشقم تو شدی 🌱شاعران با غزل نیمه تمام آمده اند🌱 دل به دریا زدنم با جگری شیر بشد وال ها سوی سواحل که مدام آمده اند.... قلبِ نازت متعلق به من است تا بتپد با حلالی که تو هستی به حرام آمده اند بندِ سربازِ نگاهم به نگهبانِ دلت از همین رو پسرانی به نظام آمده اند
بیچاره منم دردِ تورا چاره نکردم پیچیده تویی چشم به بیچاره نکردم هربار گره ای تازه گشودی و به جایش چشمی به دلت با سر آواره نکردم قیچیِ نگاهت که با آن بِبُریدی در دست دلم بود ولی پاره نکردم هر بویِ گلی خاص خودش است و به خاری با بوی گلم لالهٔ بیشماره نکردم باطل شده ایمان دلم روزه گرفتم صد حیف که خرجی به دو کفاره نکردم پف تو ریا
اصلاً نمی‌خواهم برایم این و آن باشی کافی‌ست وقتی با تو هستم، مهربان باشی عشق است؛ من، هرآنچه باشی دوستت دارم دریا اگر باشی... اگر آتشفشان باشی از ناگهانی اتفاق افتادنت پیداست باید برایم از خداوند ارمغان باشی باید بتابی بعد باران‌های پی در پی در تیره‌روزی‌های من، رنگین‌کمان باشی بگذار ماهِ آسمان مالِ خودش باشد وقتی تو قرص ماهِ حوض خانه‌مان باشی گفتند دریا شو؛ تمام آسمان در توست دریا نخواهم شد، مگر تو آسمان باشی... لاادری 💐❤️💐
نگاهم کرد و لرزیدم، خجالت می کشم از او بگویید عاشقت گفته: نگاه محشری داری!