eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چقدر خانه به بوے تو عطر اگین است چقدر شربت مهرت به درد تسڪین است چقدر با نظرے میبرے زدلها غم چقدر شهر تنت باگلاب اذین است براے من نه همین به ڪه با الهه نور تمام روح بلندت به مهر تزیین است به اسمان زلال دلت ڪه مینگرم نماے مهر تو چون خوشه هاے پروین است صداے تک تک تیشه هنوز در گوش است ولے بهانه شعرم خیال شیرین است شمیم گل همه جا را گرفت اما دل هنوز مست نفسهاے ناب نسرین است اشاره اے ڪن و بگذر فدایے ام اے عشق هراینه به تمنات اسب دل زین است چقدر واژه بریزم به پیش پاهایت تویے ڪه شربت مهرت به درد تسڪین است قسم به سوره ے والنصر و وان یڪاد و فلق دلم به وصل و لبم هر زمان در آمین است 🌴🍒🌻🍒🌻🍒🌻🌴
اگر سیلی اگر ویران اگر آشوب و طوفانی فقط یک درصدِ قلب من مجنون پریشانی دلم در فقر مضمون های بکر شعر فاخر شد من از ایل گدایان و تواز قوم کریمانی چنان اشعار ناب از کنج لبهای تو میریزد که اصلا شهرک تولیدی قند فریمانی اگرچه لوسم و از شیطنت لبریز و پر اشوب نبینم از به من دلدادنت یک دم پشیمانی اگر چه هشت میلیارد آدمی دور و برم باشد برای درد تنهابودنم تنها تو درمانی نمی ماند غم و درد و جراحت در دلم باتو لبت مرهم دوچشمت شیره ی تریاک سلطانی شدم قیصر که نامردانه غم خنجر زد از پشتم اگرچه دختری اما هزاران داش فرمانی برای گفتن زیباترین شعرم بیا بانو شبی پر برگ و اذر ماهی و پر سوز و بارانی
ازبس که بی هوات نفس میکشد دلم از باغ هم طرح قفس میکشد دلم شک کرده چشمم از نرسیدن که جای عشق بر شانه کوله بار هوس میکشد دلم نفرین شهر منزجر از شهر را ببین یک شب مرا به تون طبس میکشد دلم این جام خون حسرت چشم تو رابه سر اول نگاه خیره سپس میکشد دلم دست غرور چشم مرا در هوای دوست تا استعاره سمت ارس میکشد دلم عمری به جبر گفته ام از عشق توغزل سیمرغ را به پای مگس میکشد دلم
مثل یک کلبه ی ویرانه پر از آوارم دوستت کاش نمی داشتم اما دارم...
جانے شڪستہ دارم از دوستے گریزان در باورم نگنجد بیداد از عزیزان از جور دوست هرچند از پا فتادگانیم ما را ازین گذرگاہ اے عشق بر مخیزان... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
شاعران را هیچ دردی نیست اما گاه گاه شاعری را بیتی از یک شعر لاغر میکند
لعنتی جااان خودت را دریغ نکن از من بگذار بوسه ات معجزه ای شود و تمام این شب ها را بخیر کند …! 💟
و گمان مَبَر که؛ میانِ من وتو،چیزی عوض شده! آن گاه که نمیگویم دوستت دارم‌‌ یعنی که دوست ترت می دارم!✨ 💟
♥️ نگه به جانبِ من هرگز از حیا نکنی حیا کنی ز من و شرم از خدا نکنی🤦🏻‍♀! ❤️❤️❤️
افسرده‌ایم‌وخسته‌دل ازهرچه هست‌ونیست شاید به بوی زلف تو خود را دوا کنیم...
ری شامل الطاف ایزد از قدیم است چون میزبان حضرت عبدالعظیم است بوی حسن می اید از صحن و سرایش حقا که این مه پاره از نسلی الکریم است در باطن این بو می کند کار مسیحا در ظاهرش هرچند مانند شمیم است جمعیم در محشر همه تحت لوایش محشر هم این آقا برای ما زعیم است دلگرمی ما اهل ری گردد به فردا همسایه اش امروز اگر بی ترس و بیم است جای ملالی نیست بیند دیده حتی بر دامنش دستان شیطان رجیم است گفتا عقاید را به معصوم زمانه تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم است عقده گشای ما شده شب های جمعه کرب و بلای اهل تهران این حریم است هر کس او را بین ری گردیده زائر با زائر کرب و بلا اجرش سهیم است ما جای خود تهرانیان مدیون اویند قبله از اینجا تا به کعبه مستقیم است حاجات زوارش روا سازد به تلمیح در دادن حاجت توانایی عمیم است اما ندارد جد او سنگ مزاری او ممتحن در ابتلایی بس عظیم است گفتن از این مرثیه اصلا کار من نیست در عالم امکان غریبی چون حسن نیست 🔸شاعر: _______________
نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود عبد خدای بود و مقامش عظیم بود گر از کرامتش همه کس فیض می برد از نسل خاندان امامی کریم بود عطر حدیث آل رسول از لبش چکی ددر مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود آموخت درس بندگی از اهل بیت نور محبوب پیشگاه خدای علیم بود غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب دست نوازشی به سر هر یتیم بود گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود پیوسته او به منزل مقصود می رسید زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود هفتاد و نه بهار ز عمرش گذشت و باز در سایه امید و ولایت مقیم بود در گلشن همیشه بهار حریم او هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت این بوستان عشق بهشتی شمیم بود پروانه بهشت به دستش دهد خدا هر کس که زائر حرم این کریم بود عبد حقیر اوست "وفایی" اگر چه باز دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود 🔸شاعر: __________________