eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یاران من از جنس غزلهای بهارند سرشار از عشقند و به دل عاطفه دارند پروانه اگر رقص کنان بال و پرش سوخت جز مرهم گل بر تن زخمی نگذارند شمع و گل و پروانه ی شیدا و غزلخوان سر گرم محبّت به که در باغ انارند بی تابی بلبل خبری بود غم انگیز گلها همه در فکر پرستوی بهارند خورشید نتابد اگر از صبح به آنها در دفترشان لاله رخان از چه نگارند چون بشکند از غصّه و غم قلب قناری در باغ غزل لاله ی احساس نکارند داغ غم غربت ، زده آتش به دل باغ چون نغمه سرایان به غم عشق دچارند درمان نشود درد دل لاله اگر زود مستان سحر ناله کنان جان بسپارند
دم ز مهر تو زنم، تا ز حیاتم باقی است وصف حسن تو کنم، تا که زبان است مرا من نه آنم که بخود، از تو بگردانم روی می‌کشم جور تو تا، تاب و توان است مرا
مجنون بدون دم زدن عاشق نمی‌شود پس نیست عاشق، آن که دم از او نمی‌زند!
 کمرم خم شده از دست دلم؛ کاری کن...
آه از این دنیا که تا آخر کسی همراهِ نیست می‌دَوَد تا انتها تنها اجل دنبالِ ما...
از پنجره ی رو به خیابان اتاقت آنقدر که من خاطره دارم تو نداری!
فردا که گُنه کاران در پایِ حساب آیند جز عشق گناهی نیست در نامهٔ اعمالم
تو از ایوب می گویی که صبرش‌آنچنان بوده ست پُر از بی تابی ام، اما تو از من تاب می خواهی
شوربختی بین که با این سینهٔ پر زخم و داغ رو به هر جانب که می آرم نمکدان چیده است!...
سیبِ سرخِ گونه یِ محبوبِ گندم گون من تا فریبم داد... فهمیدم که من هم آدمم! سعید بیابانکی
هر کجا از عشق گفتم ، سنگِ بی مهری زدند مردمانِ این زمانه دل نمی فهمند چیست!؟
شاد گشتم که دلم منزل او گشت ولی میدهد تنگی جا خجلت بسیار مرا