eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دیگران گویند تا کِی به خودت خواهی گفت که چرا او مالِ من نیست ولی جانِ من است
من آخر هم نفهمیدم ز دید بانوان ، مردان... همه مثل هم اند یا که یکی از دیگری بدتر ولی فهمیده ام این را که بانو هر چه که باشد... برای شوهرش باشد همی سلطان همی سرور "عاصی" ❤️❤️😅😅
شمال و جنوب ندارد که! تمامش دلتنگی‌ست. وقتی در مرکز دلـــم نباشی... 💟
قصه ام، قصه آوارگی ارگ بم است‏ دلم از زلزله دل شکنت می ریزد..
سال وصال با او یک روز بود گویی و اکنون در انتظارش روزی به قَدر سالی 💟
🌺 یا صاحب الزمان (عج) 🌺 "خدا کند که مرا با خدا کنی آقا" دلم جلا دهی و با صفا کنی آقا خدا کند دلتان را دگر نیازارم😔 دلم ز قید معاصی رها کنی آقا گناه کرده ام آقا ولی پشیمانم چه می شود تو مرا هم دعا کنی آقا😔 ز هجر روی تو مولا ببین پریشانم چه می شود تو نگاهی به ما کنی آقا دلم هوای زیارت به کربلا دارد همان زمان که سفر کربلا کنی آقا
گࢪ نباشد هࢪ دو عالمـ گو مباش تُو تمامۍبا تُواَمـ تنھاخوش‌ است.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گستاخی خیالم را ببخش که حتی لحظه ای یادت را رها نمی کند .. ! 💟
ما را به جرم آیینه بودن شکسته اند
کسی که تازه رسید تو را گرفت از من همیشه میوه ی شیرین برای مهمان است
به جای دوست که یک عمر در خیالم بود چه تلخ دست مرا مرگ، عاشقانه گرفت
من خودم میدانم این شب های پُر غم آخرش ناگهان یک شب از این شب ها دلم را میکُشد
ساکت شدن نه اینکه نشان رضایت است گاهی سکوت قطع امید از مخاطب است🙂
من دِلِ نفرین ندارم! پس دعایت میکنم بعدِ من دلداده‌ی یاری شوی مثل خودت..!🌝
هر ڪه را مسخره کردیم رسیدیم بـه او؛ مگࢪ آنها که بـه خوشبختی‌شان خندیدیم! 🙃🙂
آری بخند مسخــره کن گریــه ی مرا اَبرم درست !‌..عاملِ باران تو نیستی؟
یک نفر، از وسط کوچه صدا کرد مرا...! "بازی مسخره ای بود" رها کرد مرا...!
بعضی شب ها یک شب نیستند هزار سالند نمی دانم چند ساله ام منی که از این شب ها کم نداشته ام...
دردا و دریغا که در این بازی خونین بازیچه‌ی ایام دلِ آدمیان است
چالِ گونه،خالِ لب ابرو کشیده، دست نرم این‌همه ابزار قتاله به یک جا لازم است؟؟
یار من طفل است ، تا دل را به دستش می دهم گوی می پندارد و مشغول بازی می شود
گفتی:دعایم میکنی؟؟ گفتم:خدا میخواهمش گفتی نمیخواهد توهم،با این عبادت کردنت 😉
پاسخی در خور پیچیدگی موی تو نیست می کشد کار من از فکر تو آخر به جنون
. و کسی هست، بوی زمستان که میرسد، برایش اولین نرگس را بخری؟
به خشم و ناز مرا ناامید نتوان کرد به شیوه های غریب تو آشناست دلم...