eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سـودای تـو را به عـالـمی نـفروشـم نـازت، گـل نـاز من، خـریـدن دارد
به دور از غم؛ میان جمعی و خوشحال و خندانی تو از یک آدم بی همدم تنها ؛ چه میدانی؟ ! اگر چه تلخ میگویی و دورم میکنی ؛ اما ؟! به چشمانت نمی آید که قلبی را برنجانی به هر کس میرسم ؛نام تو را با ذوق میگویم .. ! شبیه اولین تکلیف ؛ یک طفل دبستانی !!! چه رازی عشق دارد با خودش تا حرف قلبت را نمیگویی ، پشیمانی ،و میگویی و پریشانی؟! کسی که عزم رفتن کرده ؛ با منت نمی ماند نمیگویم بمانی ! چون که میدانم نمی مانی ! خیال خام من این بود ؛ پنهانت کنم ؛ اما؟! نمیدانم چرا از پشت هر شعرم نمایانی ؟!
میان این‌همه یاری که در کنار من است فقط "غم" است که با من کنار می‌آید
تو غریبانه ترین مصرع اشعار منی دارمت در جان ولی آتش به جانم میزنی...
ای دل...برای آنکه نگیری چه میکنی با روزگار دوری و دیری چه میکنی بی اختیار بغض که می گیردت بگو در خود شکست را نپذیری چه میکنی بااین اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من...جز اینکه بمیری چه میکنی ای عشق...ای قدیم ترین زخم روز گار در گوشه ی دلم سر پیری چه میکنی دست تو را دوباره بگیرم چه می شود دست مرا دوباره بگیری چه میکنی ..
با من چه کرده‌اند که بی آسمان شدم بر من چه رفته است که آتش به جان شدم با من چه کرده‌اید که این گونه بی‌خطر کبریت نیم‌سوخته‌ی شهرتان شدم می‌خواستم بهار شوم؛ باغبان نخواست می‌خواستم درخت شوم؛ نردبان شدم
بر لب استغفار و در دل نقشِ روی و زلفِ یار بت درون پیرهن می‌پرورد ایمانِ ما...
‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ پُر رَنج تَرین قِسمَتِ "دِل"، ڪَندَن آن است•••
حلقه کردی دست هایت را به دورِ گردنَم.... تا که عقل آمد به خود، دیدم طنابِ دار بود!
‌ ويحدث ان يبكي فيك كل شئ إلا عينيك... گاهی تمام وجودت گریه می‌کند جز چشمانت...
چندین کلیدِ چاره شکستیم بهرِ دل وین قفل زنگ بسته ز هم وا نمی شود !
لب بجنباني همينجا خطبه خوان آورده ام دوستي با شيخ محضردار گاهي لازم است 👌