eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل یک ویرانه بودم تا که تو پیداشدی این دل ویرانه را گلخانه کردی عاقبت همچو یک اتشکده متروک بودم جان من آمدی این خانه را بت خانه کردی عاقبت شمع تنها بودم ای زیباترین آهنگ عشق عشق خود را در دلم پروانه کردی عاقبت مانده بودم این چنین سر در گریبان با دلم یک نظر براین دل دیوانه کردی عاقبت من که یک بیگانه بودم با نگاهی اشنا ساکن روز و شب میخانه کردی عاقبت ماه من ای بهترین بازیگر رویای عشق آمدی و در دلم کاشانه کردی عاقبت ‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌
مثل یک پنجره که زل زده تا ماهش را... عاشقی قسمت ما کرده فقط آهش را حسرت دیدنت از دور برایم کافیست کم نکن از دل من لذت کوتاهش را من که خوشبختی از این عمر ندیدم، ای کاش شانه های تو نشانم بدهد راهش را جرم من باش در این شب که خودش می بخشد پیش از مدعیان، بنده گمراهش را مهربان است خدایی که مقدر کرده عشق کافر بکند مومن درگاهش را این سکوتی که قسم خورده زمینم بزند کاش پنهان بکند ناله جانکاهش را همه گفتند دعا وقت سحر می گیرد آه از این شب که "ندیدیم سحرگاهش" را سهمم از دیدن عکس تو فقط حسرت شد مثل یک پنجره که زل زده تا ماهش را... ‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌
امشب تمام حوصله ام خیس گریه است باران مرا گرفته در آغوش و ... نیستی.... ‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
کرده‌ای عهد که باز آیی و ما را بکشی ! وقت آنسـت که لطفـی بنمایـے باز آ .. - بافقے'
ریخت از مستی میخانه به هم خورد آرامشم از زلف سر شانه به هم عشق بیاموز بهار است هنوز شاید این بار رسیم آخر افسانه به هم
تبِ "اردیبهشتی ات" درآورده لجِ "شهریوری ها" را ولی "مهرت" شدی "تیری" که می بوسد لب ما "آذری ها" را گل "اردیبهشتی ام" نفس هایت گلاب اصل "کاشان" است نکن با عطر خود آجر عزیزم آب و نان "قمصری ها" را لب ساز و دلت باز و ادا اطفار تو طنّاز و ممتاز است ظرافت های در رقصِ تو کم کرده ست روی بندری ها را هم از سوهان "قم" برده ست لبخند ملیحت آبرو را، هم دل و ایمان و دین "حوزوی ها" و شیوخ و منبری ها را کنار ساحل دریای چشمت مویت از هفت دولت آزاد است چرا شورانده ای با "منطقه آزادِ" پیشانیِ خود بابلسری ها را؟! درآمدزاییِ برخی مشاغل در شمارِ کشته های توست که رونق داده دکّان پزشکان و هلالِ احمری ها را! چه فرقی می کند سبز و زرشکی و بنفش و قرمز و آبی؟ که زیبا می کند لبخند پر رنگ و لعابت روسری ها را
توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم من به ستاری تو سخت جسارت کردم هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم به همین تشنگی ساده قناعت کردم روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم هر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم روزه ام را فقط افطار به تربت کردم خواستم از عطش روزه بگویم اما از لب تشنه اش احساس خجالت کردم روزه ام روضه شد و روضه مرا میکشدم یاد ان تشنه لب کرببلا میکشدم 🥀🥀🥀🥀
بگذار که آتش بزنم حاشیه ام را تا پر کنم از عطر وجودت ریه ام را کارم شده تلقین بکنم غصه ندارم افسردگی مطلق هر ثانیه ام را زیباتر از آنی که به تشبیه بگنجی نظم تن تو ریخت به هم قافیه ام را من مرد عمودی زمین بودم و امروز از مرحمت عشق ببین زاویه‌ام را در هندسۀ گیج جهان آنچه مهم است اسم تو سند خورده دل عاریه ام را توجیه من این است دلم مال خودم نیست با قاعدۀ عشق بخوان فرضیه‌ام را
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر
خلسه ی خواب "تو" بودم و پریدم ناگه چشم "تو" ، زلزله افکند به جان گسلم
ای رنگ موهایت طلا، ای طعم لب هایت عسل من تشنه ی یک بوسه ام ،حی علی خیرالعمل حی علی خیر العمل ،حی علی خیر العمل الله اکبر ای صنم ،الله اکبر ای هبل هر روز با یاد تو هفده بار شاعر می شوم روزی سه نوبت گفته ام در مدح چشمانت غزل پیراهنت دشتی پر از گل های وحشی می شود دشتی که در آن می کند فرهاد شیرین را بغل ایرانی و هندی برایم هر دو جورش را برقص ای تاج دارا بر سر و ای خانه ات تاج محل ای چشم هایت چون دو ببر وحشی مازندران با رفتنت انداختی مازندران را در هچل چشمان من در لحظه دیدار با چشمان تو حیران تر از چشم شتر هایند در جنگ جمل بیت نهم را با زبان خود به شعرم هدیه کن ای حرف هایت بی بدیل ،ای شعر هایت بی بدل
‌ باز هم یڪ بی‌ٺــو ، باز سردِ سرد پیالـه از افق ، در مایݪ بـه زرد... ‌‌