ریخت از مستی #چشمان_تو میخانه به هم
خورد آرامشم از زلف سر شانه به هم
#دل_بده عشق بیاموز بهار است هنوز
شاید این بار رسیم آخر افسانه به هم
#مختار_عظیمی
کِشتی عمر مرا سکّان و لنگر دست توست
هرچه ساحل دورتر امواج دریا بیشتر
#مختار_عظیمی