eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
54 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
پنجشنبه ات بخیر اے آرزوے نداشته ے تمام هفته‌ے من...r ...
پُر رنگ‌تر شد آن گل سرخی که خشک شد ما در فراق بیشتر از وصل عاشقیم...! 🖇💌
اگر روزی گنه کردی مشو نومید از رحمت تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من
خاکِ کويت زِ سَرَم بُرد هوای دگران… 🖇💌
هرچند در فالت فقط دیوار می بینم فنجان سرد قهوه را صدبار می بینم موی تورا هرروز با صدشوق می بافم شب ها ولی خواب طناب دار می بینم
دو بافه کن و بر دو سرِ شانه بیاویز من باشم و تردید بر آغاز دوراهی!
آزمودم درد و داغ عشق باری صدهزار همچو من معشوقه یک ره آزمودی کاشکی
گیسوی خویش را یله کن، بافه بافه کن تا ماه تر میان سیاهی ببینمت چندی است خو گرفته دلم با ندیدنت عمری نمانده است، الهی ببینمت...
‌خط خورده اعتمادم از دست نسل آدم! عمری ست دور قلبم، دیوارِ چین کشیدم
همین که شعر بگویم برای من کافی‌ست به کار مردمِ دنیا چکار دارم من!
من به تنهاییِ این پیله قناعت دارم هرچه کرم است که پروانه نباید بشود...!
تو را من پیله پیله میتنم در این نخواهی ها که تا پروانگیت در وجودم گام بگذارد.....
می توان گفت نمک گیر نگاهم شده ای... بی نمک نیست اگر سفره ی بی نانی هاست!
غروب رفتنت را در چه ضلع و زاویه می‌دید؟ ریاضی دان که عاشق می‌شود نقاله می‌سازد!
بى تو با خاطره‌ات هم سر دعوا دارم قول دادم به كسى غير تو عادت نكنم
چشم در چشم شدیم و تو فقط پلک زدی ضربانم به همین پلک زدن رفت که رفت بعد آن تجربهٔ حاصل نزدیک به مرگ روح من در پی آن نازْ شِکن رفت که رفت
با کس ار بد کرده‌اي حاشا مکن🍂🌻 هیچکس را هیچ‌ جا رسوا مکن. زر بدست طفل دادن ابلهیست اشک را نذر غم دنیا مکن. "پیرو خورشید یا آیینه باش" هرچه‌ عریان دیده‌اي افشا مکن.🍂🌻 ♡ مولانا ♡
هیچ‌وقت برای فهمیده شدن فریاد نزنید ! آنکه شما را بفهمد ، صدای سکوتتان را بهتر می‌شنود ... 🌴💙🌴
-------- دوباره می نویسمت ڪنار بیت آخرم و چکہ‌چکہ میچڪم بہ سطرهاے دفترم √تو√ تازیانہ میزنی بہ زخمہ‌ے خیال من من آب و دانہ میدهم بہ خوش خیالِ باورم √تو√ مثل ماهِ برکہ‌اے و من غریق مست شب دوباره √تو√ دوباره من .. شناورے ، شناورم شنیده‌ام ز پنجره سراغ من ڪَرفتہ‌اے هنوز مثل قاصدڪ میانِ ڪوچہ پرپرم ڪَلایہ از قفس ڪمی ، ڪمی عجیب میرسد خودم قفس خریده‌ام براے این ڪبوترم شبی بخواب دیدمت میانِ تنڪَــِ ڪوچہ‌ها قدم زنان قدم زنان √تو√ را بہ خانہ میبرم غزل بخواب میرود ، بہ انتها رسیده،ام تمام من چڪیده شد ڪنارِ بیت آخرم ..!!
گر یار من برافکند از رخ نقاب رویش عالم به هم بر می زند از انقلاب مویش
مردانه قول داده ام و عاشقت شدم من مرد قولهای بزرگم ولی زنم
از بس بدی دیدم به خود گفتم: «باید کمی بد را بلد باشم...!»
نبوده زلزله ای تاکنون درون جهان تکان دهنده تر از وحشتِ نبودنِ تو
یار، حال من بیمار ندانست دریغ..
قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ قدر یاران وفادار ندانست دریغ..