eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آن طبیبی که مرا دید و ندادم دارو خوب داند که دوای دل من دیدار است...
گفتـی که مـرا مـخوان که مـن مـرگ توام بر گفتهٔ خویش باش و ناخوانده بیـا ...
گرچہ آن لبخندشیرینت نصیب دیگریست شُکر در اخمت کسی هرگز شریک من نشد
ز دوستیّ من آزرده‌خاطری،چه کنم؟ که خاک بر سر من باد و بر محبّت من
چون در شکار بر سرِ آهو گذر کنی چشمت بس است؛ دست به تیر و کمان مبر !
خودم چشمت زدم از بس که بی پروا تو را خواندم "لبت" مضمون شعرم بـود و اسپندی نچرخاندم...
می‌خواهمت؛ این را نمی‌فهمی...
"رفاهِ" دست‌های تو شنیده‌ام به تازگی برای جذب مشتری "بغل" ارائه می‌کند
نیمی از جان مرا بردی، محبت داشتی نیم باقیمانده هم، هر وقت فرصت داشتی خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی... 🌱
چون خيال تو درآيد به دلم رقص کنان چه خيالات دگر مست درآيد به ميان سخنم مست و دلم مست و خيالات تو مست همه بر همدگر افتاده و در هم نگران!
تا به فراق خو کنم، صبر کجا، قرار کو؟ وعده‌ی وصل اگر دهد، طاقت انتظار کو؟ باز به کوچه‌ی هوس، طفل مذاق و مدّعی -بی‌ادبانه می‌رود، سیلی روزگار کو؟ یار و رقیب را به هم، این‌همه الفت از چه شد؟ شرم رقیب بر طرف، تندیِ خوی یار کو...؟ 🌹🌹🌹